جواب جالب بهلول
شخص ثروتمندی خواست بهلول را در میان جمعی به سُخره بگیردبه بهلول گفت: هیچ شباهتی بین من و تو هست؟
بهلول گفت: البته که هست
مرد ثروتمند گفت: چه چیز ما به همدیگر شبیه است؟
بهلول جواب داد:
دو چیز ما شبیه یکدیگر است،
یکی جیب من و کله تو که هر دو خالی است
و دیگری جیب تو و کله من که هر دو پر است …
در معالجه مفاسد اخلاقیه
حضرت امام خمینی سلام الله علیه:
هان اى عزيز، از خواب بيدار شو.
از غفلت تنبه پيدا كن و دامن همت به كمر زن،
و تا وقت است فرصت را غنيمت بشمار،و تا عمر باقى است و قواى تو در تحت تصرف تو استو جوانى برقرار استو اخلاق فاسده بر تو غالب نشده و ملكات رذيله بر تو چيره نگرديده،چاره اى كن و دوايى براى رفع اخلاق فاسده و قبيحه پيدا كن و راهى براى اِطفاء[خاموش کردن] نائره[اتش سوزان] شهوت و غضب پيدا نما.
كه علماء اخلاق و اهل سلوك از براى اين مفاسد اخلاقى فرموده اند اين است كه هر يك از اين ملكات زشت را كه در خود مى بينى،در نظر بگيرى و برخلاف آن تا چندى مردانه قيام و اقدام كنى و همت بگمارى برخلاف نفس تا مدتى،و بر ضد خواهش آن رذيله رفتار كنى
و از خداى تعالى در هر حال توفيق طلب كنى كه با تو اعانت[یاری] كند در اين مجاهده، مسلماً بعد از مدت قليلى آن خلق زشت رفع شده و شيطان و جُندَش[لشگرش] از اين سنگر فرار كرده جنود رحمانى به جاى آنها برقرار مى شود.
راه غلبه بر هوای نفس برخلاف خواهش نفس قدم زدن است تا آرام آرام نفس را در تسلط عقل در آوری.
چهل حدیث/ص24و25
خدمت به خلق
امام صادق – علیهالسلام - به مردی گفت:
چرا ما را تحقیر میکنی؟ آن مرد گفت: پناه میبرم به خدا از اینکه شما یا امری از امور شما را سبک بشمارم. پس حضرت به او فرمود:
وای بر تو، آیا ندای آن شخصی را که نزدیک جحفه از تو کمک خواست که او را به اندازة یک میل (برابر 2 کیلومتر) بر مرکبت سوار نمایی و او به خدا سوگند یاد کرد که خسته و وامانده شده است؛ نشنیدی؟ به خدا سوگند! تو حتی سرت را بلند نکردی و او را تحقیر کردی.
هر کس مؤمنی را خوار کند ما را تحقیر کرده و حرمت الهی را شکسته است
«وسائل الشيعه، ج 8، ص 592
پادشاهی که شخصاً به دنبال حل مشکلات مردم می رفت
پذیرش مسئولیت حکومت، وظائف رهبران دادگر را دو چندان می کند و آنان برای انجام وظیفه شب و روز نمی شناسند. علی (ع) نیز چنین بود. آن حضرت برای اجرای عدالت و احقاق حق مظلومان روزها در کوچه ها قدم می زد و در هوای گرم و سوزان به دنبال درمان درد بیچارگان می گشت.
روزی از روزهای گرم تابستان، امیرمؤمنان علی در سایه دیواری انتظار می کشید. سعید بن قیس همدانی که از آنجا عبور می کرد، امام را مشاهده کرد و نزدیک آمد و پرسید: یا امیر! در این روز گرم چرا از منزل بیرون آمده و اینجا نشسته ای؟ حضرت فرمود: بیرون آمده ام تا مظلومی را یاری کنم و به فریاد درمانده ای برسم.
در همان وقت، زنی جوان آشفته حال و مضطرب خود را به امام رساند و عرضه داشت: یا امیرالمؤمنین! شوهرم به من ستم کرده و سوگند خورده که مرا کتک بزند. با من تشریف بیاورید تا مشکل مرا حل کنید! آن حضرت با او همراه شد و زیر لب زمزمه می کرد: به خدا قسم! حق مظلوم را خواهم گرفت. سپس از زن پرسید: خانه ات کجاست؟…
امام هنگامی که به منزل وی رسید، در زد. جوانی با تن پوشی رنگارنگ بیرون آمد. علی ـ علیه السلام ـ بر وی سلام کرد. آن گاه با احترام و ملایمت به جوان فرمود: از خدا بترس! چرا همسرت را ترسانده و از منزل بیرون کرده ای؟ او با عصبانیت فریاد زد: این ماجرا به تو مربوط نیست. حالا که تو را آورده، او را آتش خواهم زد!
غرور و خودخواهی و خشم در وجود جوان شعله کشیده و جلوی چشمان حقیقت بین او را گرفته بود. امام احساس کرد که منطق و موعظه بر حال او تأثیری ندارد. به همین جهت، شمشیر کشید و با صلابت تمام به جوان گفت: من تو را به آرامی امر به معروف و نهی از منکر می کنم، اما تو از صفات زشت و رفتار ناپسند خود دست بر نمی داری! توبه کن وگرنه تو را به شدت مجازات می کنم.
صدای بلند امام به گوش همسایه ها رسید و مردم در آن حوالی جمع شدند و به احترام حضرت سر تعظیم فرود آوردند. جوان عصبانی که تا آن لحظه مولای متقیان را نمی شناخت، به خود آمد و متوجه شد که به چه شخصیت عظیمی جسارت کرده است. از خواب غفلت بیدار شد و ترس تمام وجودش را فرا گرفت. او در حالی که خود را به پای حضرت علی انداخته بود، عرضه داشت: یا امیر! من خطا کردم، مرا ببخش! دیگر همسرم را اذیت نمی کنم و او را با احترام تمام خشنود خواهم ساخت. امام علی جوان را عفو کرد و به زن نیز توصیه کرد که با اعمال و رفتار ناشایست موجبات خشم همسرش را فراهم نیاورد.
منبع:
الاختصاص/ص۱۵۷
خصلتهایی که خدا دوست دارد
امام جعفر صادق علیہ السلام:
هر گاه خـداوند بنده ای را دوست بدارد، بہ او الهام مےکند کہ بہ هشت خصلت عمل نماید:
_ چشم پوشیدن از (صحنہ هاے) حــرام
_ تـرس از (نافرمانی) خــداوند
_ شـرم و حیــا
_ عهد و پیمان
_ صبر و شکیبایے
_ (رعـایت) امانتدارے
_ صدق و راستے
_ و سخاوتمندے و بخشندگے
احادیث الطلاب ۲۷۴۸
تلنگر....
این ســـــه چیز را نـــــادیده بگیـــــریم . . .‼️
شـــــنیدم
گفتنـــــد
میـــگویند.
«مواظـــــب باشیم براســـــاس این چـــــیزها مطلبـــــی رو ارائه ندهیـــــم.
مخصـــــوصا تو فــضای مجــــازی چــــون فردا در روز قـــــیامت باید پاســــخگو باشیــــم».
الله متعــــال در قـــرآن مـــــیفرماید:
« چیـــــزی را که بــــدان عــــلم نداری دنبال نکــــن زیـــــرا گـــوش و چشــــم و قلــــب ،همــــه مورد پرســــش واقع خواهــــند شد».
مساوات در تقسیم بیت المال
علی(ع) آن چنان عدالت را در زندگی شخصی خود در زمان حکومت بر مسلمانان به مرحله عمل درآورده بود که دوست و دشمن را به حیرت و شگفتی واداشته بود. روزی معاویه از عقیل پرسید: داستان آهن تفتیده چیست؟ عقیل گفت: هنگامی که روزگار بر من سخت شد و از فقر و تهیدستی جانم به لب رسید، پیش خود اندیشیدم که برادرم به حکومت رسیده است و اموال زیادی در اختیار دارد، نزد او بروم و یاری بخواهم.
با این نیت، در تاریکی شب به کمک یکی از فرزندانم (ظاهراً در آن زمان عقیل در حدود هشتاد سال داشته و از بینایی محروم بوده است.) به خانه علی علیه السلام رفتم.
او به پسرم گفت که ما را تنها بگذارد و از اطاق خارج شود. وقتی اطاق خلوت شد، علی (ع)گفت: بیا نزدیک! بگیر! با یک دنیا حرص و طمع به گمان اینکه کیسه ای طلا به من خواهد داد، به سرعت دستم را دراز کردم، ولی ناگهان آهن سرخ شده ای را به دستم داد که از شدت سوزش و حرارت فریاد کشیدم و آن را به زمین انداختم
در آن حال، علی (ع) به من فرمود: مادرت به عزایت بگرید! این حرارت آهن است که انسانی آن را با آتش دنیا داغ کرده است. پس در فردای قیامت به من و تو چه خواهد گذشت، اگر ما را به رشته زنجیر آتشین دوزخ بکشند!
آیا تو از آزار کوتاه مدت ناله می کنی، اما من از آتش سوزان دوزخ ننالم!» و این آیه را تلاوت کرد:
«إِذِ الْأَغْلالُ فی أَعْناقِهِمْ وَ السَّلاسِلُ یُسْحَبُونَ»
در آن هنگام که غلها و زنجیرها بر گردن آنان قرار می گیرد و آنها را می کِشند.»
سپس فرمود:
جز آنچه که خداوند برای تو تعیین کرده است، حقی از بیت المال در نزد من نداری. برو پیش خانواده ات!»
معاویه در تعجب فرو رفت و گفت:
دیگر زنان نمی توانند فرزندی مثل علی را به دنیا تحویل دهند!
منابع:
نهج الباغه /خطبه ۲۲۴
مومن/ ۷۱
شرح نهج البلاغه/ ابن ابی الحدید/ج ۱۱/ ص ۲۵۳ و ۲۵۴
رهبرانقلاب: مراقب باشیم قضایای مسجدالحرام و منا نباید تکرار شود...
رهبرانقلاب: مراقب باشیم قضایای مسجدالحرام و منا نباید تکرار شود/ امنیت، عزت و رفاه حجاج باید محفوظ بماند.
حضرت آیتالله خامنهای در دیدار کارگزاران حج:
نفس اینکه امسال توفیق حج برای مردم ما پیدا شد، خبر خوبی است. مسئولین کشور در هر سه قوه، اطراف قضیه را سنجیدند و تصمیم گرفتند امسال حج برگزار شود.
مسئلهی امنیت حجاج مهم است؛ ما قضایای حج ۹۴ را فراموش نمیکنیم. امنیت حجاج بر عهدهی کشوری است که حرمین شریفین در اختیار اوست. دولتهای دیگر هم دربارهی امنیت حجاج مطالبه کنند.
باید امنیت و ایمنی و عزت و رفاه حجاج محفوظ بماند. مراقب باشیم قضایای مسجدالحرام و منا نباید تکرار شود.
درباره حج امسال نگرانیهایی وجود داشت که خوشبختانه مسئولان قوای محترم و شورای عالی امنیت ملی تصمیم گرفتند حج برگزار شود.
صعود روح مؤمن
نوفلى گفت: به امام صادق عليه السلام عرض كردم : مؤ من خوابى مى بيند و همان گونه خواهد بود كه ديده است . و چه بسا كه خواب مى بيند و واقعيتى ندارد.
امام عليه السلام در جواب فرمود: مؤ من كه خوابيده است روح او حركتى مى كند كه تا به آسمان كشيده مى شود پس آن چه را كه در ملكوت آسمان در موضع تقدير و تدبير ديده است آن حق است ، و آن چه را كه در زمين ديده است آن اضغاث احلام است.
نوفلى گويد: به امام گفتم : آيا روح مؤ من به آسمان صعود مى كند؟
گفت : آرى.
گفتم : آن چنان كه چيزى از روح در بدنش باقى نمى ماند؟
فرمود: نه اين گونه نيست ، اگر روح به كلّى از بدن خارج شود كه چيزى از آن در بدن نماند، هر آينه كه بدن مرده است.
گفتم : پس چگونه خارج مى شود؟
فرمود: آيا آفتاب را نمى بينى كه در جاى خود است و شعاع آن در زمين است ؟ هم چنين است روح كه اصل آن در بدن است و حركت آن ممدود است.
منبع:
هزارویک کلمه،حضرت علامه حسن زاده آملي
احتیاط و دقت در امور مالی!
یکی از شاگردان مرحوم آیت الله میرزا محمد کوهستانی می گوید: آقا جان سفارش می کرد که زیر بار سه چیز نروید:
- مال صغیر، مال میّت و مال وقف…
و می فرمود: این وقف دست من نبود، ابتدا در اختیار پدرم قرار داشت و تولیت آن پس از ایشان قهراً به من رسید، که ناچار شدم آن را به عهده بگیرم در غیر این صورت زیر بارش نمی رفتم.
روزی شخصی خدمت معظم له رسید تا ایشان را برای اقامه نماز میت به روستای مجاور کوهستان ببرد. او با خود اسبی داشت که آن را برای آقا آورده بود تا سوارش شود.
ایشان از وی پرسید: اسب مال کیست؟! او گفت: مال فلانی است.
- فرمود: زنده است یا مرده؟ جواب داد: فوت کرده است. ایشان پرسید: بچه صغیر هم دارد؟
- گفت: یک بچه صغیر دارد.
وقتی متوجه شدند صغیر هم در آن اسب سهم دارد، فرمود: من نمی توانم سوار این اسب شوم، و با پای پیاده به طرف آن روستا حرکت کردند.
کتاب “بر قله پارسایی”
دشمنان شیطان
یه روز پيامبر اکرماز شیطان بدجنس پرسید :
چند نفر در میان امت من،دشمنان تواند؟
شیطان گفت: 16 نفر
_ که اولینشان توئی ای محمد
_ دانشمندی که به علمش عمل کند
_ اهل قرآنی که به آن عمل کند
_ مؤذنِ اذان های پنجگانه
_کسی که دوستدار فقراء و مساکین و یتیمان است
_ آدم رحیم و مهربان
_شخص متواضع در برابر حق
_جوانی که أهل نماز شب باشد در حالی که مردم در خوابند
_کسی که خود را از ارتکاب به حرام باز می دارد
_ کسی که بخاطر خدا دیگران را نصیحت کند
_ کسی که همیشه در حال وضوء است
_ صاحب اخلاق خوب
_آدم تصدیق کننده به وعده های خدا
_ زنان پاکدامن
_ افرادی که خود را برای مرگ آماده می سازند
_ و آدم سخاوتمند
المواعظ العدديه، ص 225
علت بی میلی به بحث و درس
یکی از طلبهها در دیداری از شهید صدر میپرسد: «خیلی وقتها دچار بیحوصلگی میشوم و درس و مطالعه و تألیف را کلاً رها میکنم. چه کنم [که از این حالت رها شوم]؟!»
و شهید صدر پاسخ میدهد:
«کسی که توطئهها و دسیسهها و تبانیها بر ضد اسلام و تهمتها و دروغپردازیهایی که نسبت به مبانی اسلامی میشود را میبیند چگونه دلش میآید که مطالعه و کار جدی و بیوقفه را رها کند؟!»
محمد باقر الصدر؛ السيرة والمسيرة في حقائق ووثائق، ج٢، ص٢٨٩
وقتی اجل فرا برسد...!
روزی ابوحنیفه، پیشوای حنفی ها، از امام صادق علیه السلام پرسید:
چرا حضرت سلیمان در میان آن همه پرندگان، محل آب را از هدهد جویا شد؟
امام علیه السلام فرمود: چون هدهد آب را در زیر زمین می بیند همانگونه که شما روغن را در شیشه می بینید.
ابوحنیفه روبه اصحاب خود کرده و خندید!
امام فرمود:چرا می خندی؟
گفت:بدین جهت که بر تو پیروز شدم.
امام فرمود :چگونه پیروز شدی؟
گفت:پرنده ای که آب را در زیر زمین می بیند چگونه دام را در میان خاک نمی بیند که به دام گرفتار می گردد؟!
امام علیه السلام فرمود:آیا نمی دانی وقتی که قضا و قدر آمد، چشم را می پوشاند و انسان واقعیت ها را به خوبی درک نمیکند وخطرات را متوجه نمیشود؟…
بحار،ج 14، ص 116 و ج 64، ص 21.
چه کسی جان حضرت عزرائیل را میگیرد؟
طبق روایت معتبری که از امام سجاد (علیه السلام) نقل شده است به هنگام فرارسیدن روز قیامت خداوند به اسرافیل دستور میدهد که در صور بدمد،
وقتی اسرافیل دستور الهی را اجرا نموده و در صور میدمد ناگهان صدای هولناکی از آن به سوی زمین برمی خیزد، آن صدا به اندازهای ترسناک است که تمام موجوداتی که روی زمین هستند از جن و انس گرفته تا شیاطین خبیث، همه و همه در اثر آن غش کرده و میمیرند. سپس عالم را سکوتی هولناک فرا میگیرد..
در ادامه همین روایت امام چهارم میفرماید:
سپس خداوند به عزرائیل میفرماید: ای عزرائیل چه کسانی باقی ماندهاند؟
فرشتهی مرگ میگوید: «أنت الحی الذی لا یموت» شما که هیچ گاه نمیمیری و جبرئیل و میکائیل و اسرافیل و من.
خداوند به عزرائیل دستور میدهد که روح آن سه فرشتهی مقرّب درگاهش را قبض کند.
سپس خداوند به او میگوید: چه کسی زنده مانده است؟ عزرائیل جواب میدهد: بندهی ضعیف و مسکین تو عزرائیل
در این هنگام از طرف خدا خطاب میرسد: بمیر ای ملک الموت.
عزرائیل صیحه ای میزند که اگر این صیحه را مردم پیش از مرگ خود میشنیدند در اثر آن میمردند.
وقتی تلخی مرگ در کامش پدیدار میشود، میگوید: اگر میدانستم جان کندن این مقدار سخت و تلخ است، همانا در این باره با مؤمنین مدارا میکردم.
در این هنگام خداوند خطاب میکند:
ای دنیا کجایند پادشاهان و فرزندانشان؟ کجایند ستمگران و فرزندانشان؟ کجایند ثروت اندوزانی که حقوق واجب خود را ادا نکردند؟
امروز پادشاهی عالم از آن کیست؟ هیچ کس پاسخ نمیگوید. آنگاه خداوند خود میفرماید: (لله الواحد القهار) پادشاهی از آن خداوند یگانه و قهار است.
ارشاد القلوب إلی الصواب، نوشته دیلمی، ج1، ص54
گناهان جنسی خط قرمز خداوند است...
کسی که زنا کند، خداوند سیصد هزار در از جهنم در قبرش می گشاید که مارها، عقرب ها و شعله های آتش از آن خارج می شود؛ او تا روز قیامت می سوزد؛
مردم از بوی بد فرج او آزار می بینند و او را تا روز قیامت به همین خصوصیت می شناسند تا زمانی که دستور برسد او را به جهنم ببرید. و اهل محشر با وجود عذاب های سختی که خود دارند از آن اذیت می شوند
کسی که از پشت زنی به حرام با او نزدیکی کند یا با پسر بچه یا مردی نزدیکی کند، خدای متعال در روز قیامت او را بدبوتر از مردار محشور می نماید
که مردم از بوی او اذیت می شوند تا زمانی که او را به جهنم ببرند.
و خداوند به هیچ وجه عذاب را از او برطرف نمی کند و نیز عمل او را نابود کرده و او را در تابوتی که با میخ های آهنین بسته شده است، می گذارند
و با سنگ های پهن آنقدر روی آن تابوت می زنند که میخ های آن به بدنش فرو رود و اگر چهارصد امت گرفتار گوشه ای از گوشه های این عذاب شوند، بدون شک همه آنها می میرند و او از کسانی است که سخت ترین عذاب ها را دارند.
و کسی که چشمانش را از نگاه حرام به زنی پر کند، خداوند در روز قیامت چشمانش را با میخ های آتشین و آتش پر می نماید و تا زمانی که خداوند بین مردم حکم می نماید به این حالت خواهد بود آن گاه دستور می رسد او را به جهنم ببرید.
توبه قبل از دیدن نشانه های مرگ و عذاب خداوند قبول است (سوره نسا)
خداوند بسیار مهربان است و همه گناهان را درصورت توبه می بخشد (سوره زمر آیه 53 )
منبع :
ثواب الاعمال (ترجمه آقای ابراهیم محدث بندرریگی، با اندکی تخلیص، ص 599).
اوشو کیست؟
سزای خیانت درامانت
بیهقی از عبدالحمید بن محمود نقل می کند که نزد ابن عباس بودیم که مردی آمد و گفت: به حج می آمدیم که در محلی به نام صفاح یکی از همراهان ما از دنیا رفت، برایش قبری کندیم، که دفنش کنیم، دیدیم مار سیاهی لحد را پر کرد، قبر دیگری که کندیم باز دیدیم مار آن قبر را پر کرده، قبر سوم کندیم باز مار در آن نمایان شد، جنازه ای را بی دفن گذاشته پیش تو برای چاره جویی آمدیم.
ابن عباس گفت: آن مار عمل اوست، بروید او را در یک طرف قبر بگذارید، اگر تمام زمین را بکنید مار در آن خواهد بود برگشته و او را در یکی از قبرها انداختیم، چون از سفر برگشتیم پیش همسرش رفته و خبر مرگ او را داده و از کارهای شخص مرده سوال کردیم، زن می گفت: او آرد می فروخت، غذای خانواده خود را از خالص آن بر می داشت، سپس به مقداری که بر می داشت کاه و نی خرد کرده قاطی نموده، می فروخت.
قصه های اسلامی و تکه های تاریخی، ص 47
موقع عصبانیت این کارها را بکنید
آیت الله بروجردی نذر کرد که اگر یک وقت عصبانی شدم یکسال روزه بگیرم. چون ایشان عصبانی می شد. سیدها نوعا جوشی هستند و گاهی عصبانی می شوند.
یک وقت آیت الله بروجردی عصبانی شده بود، با عصا دنبال خادمش حاج احمد کرده بود. بعد دید که بد است برای یک مرجع اینجور عصبانیت، بد است که بخواهد با عصا نوکرش را بزند، به همین خاطر نذر کرد که یک سال روزه بگیرد.
اتفاقا از دستش در رفت و در یک مورد گفته اند که عصبانی شد و یک سال روزه گرفت. آقای بروجردی یک سال روزه گرفت برای عصبانیت.
هر وقت عصبانی شُدید فورا یک مقدار آب به صورتتان بزنید. یک چیز هم یادتان می دهم هروقت عصبانی شدید، دستتان را به دست برادر ، پدر یا عمو بدهید. اثر عجیبی دارد. می گویند به یکی از ارحامت دستت را متصل کن تا متصل کردی، عصبانیتت خاموش می شود.
کظم الغیظ در قرآن هم آیه دارد: « الَّذینَ یُنْفِقونَ فِي السَّرّاءِ وَالضَّرّاءِ وَالکاظِمینَ الغَیْظَ وَالعافینَ عَنِ النّاسِ وَاللهُ یُحِبُّ الْمُحْسِنینَ» ← همانها که در توانگری و تنگدستی، انفاق می کنند، و خشم خود را فرو می برند؛ و از خطای مردم در می گذرند، و خدا نیکوکاران را دوست دارد.
کسی که عصبانی می شود، اما فورا غیظش را خاموش می کند. که در خصال شیخ صدوق حدیث هست که ترجمه اش این است: کظم الغیظ یعنی خشم خود را فرو خورد. غضب کرده اما فروخورد و عکس العمل نشان ندهد. پسرش را نزند، شیشه خانه را نشکند، سماور پرت نکند، داد و بیداد نکند.
منبع:
ڪتاب بدیع الحکمة حکمت ۴۳ از مواعظ آیت الله مجتهدے تهرانۍ(ره)