پیشینه ضرب المثل جواب ابلهان خاموشی ست!
نقل است که شیخ الرئیس ابوعلی سینا وقتی از سفرش به جایی رسید اسب را بر درختی بست و کاه پیش او ریخت و سفره پیش خود نهاد تا چیزی بخورد ، روستایی سوار بر الاغ آنجا رسید
از خرش فرود آمد و خر خود را در پهلوی اسب ابوعلی سینا بست تا در خوردن کاه شریک او شود و خود را به شیخ نهاد تا بر سفره نشیند ….
شیخ گفت : خر را پهلوی اسب من مبند که همین دم لگد زند و پایش بشکند!
روستایی آن سخن را نشنیده گرفت ، با شیخ به نان خوردن مشغول گشت . ناگاه اسب لگدی زد . روستایی گفت : اسب تو خر مرا لنگ کرد!
شیخ ساکت شد و خود را لال ظاهر نمود! روستایی او را کشان کشان نزد قاضی برد . قاضی از حال سوال کرد ، شیخ هم چنان خاموش بود . قاضی به روستایی گفت : این مرد لال است؟
روستایی گفت : این لال نیست بلکه خود را لال ظاهر ساخته تا اینکه تاوان خر مرا ندهد . پیش از این با من سخن گفته ،
قاضی پرسید : با تو سخن گفت؟
او جواب داد که : گفت خر را پهلوی اسب من نبند که لگد بزند و پایش بشکند . قاضی خندید و بر دانش شیخ آفرین گفت …
شیخ پاسخی گفت که زان پس در زبان پارسی مثل گشت :
“جواب ابلهان خاموشی است”
امثال و حکم ،علی اکبر دهخدا
علت کینه نظام سلطه از حجاب
استاد پناهیان:
علت کینه نظام سلطه از حجاب آن است که افزایش هرزگی موجب کاهش مقاومت میشود.
بی حجاب شدن هنرنیست ؛بی حجاب درعالم زیاداست!
این حجاب است که حرف تازه جهان امروزاست.
درمحضراستاد
آیت الله محمّدتقی بهجت(ره) :
کمتر کسی پیدا می شود که زندگی بر وفق مراد او باشد.
هرگونه عیش و نوش دنیا ، با هزار تلخی و نیش همراه است!اگر کسی دنیا را این گونه پذیرفت و شناخت ،در برابر ناگواری ها و بدی ها کمتر ناراحت میشود ؛زیرا از دنیا بیش از این که خانه بلا است ، انتظار نخواهد….
درمحضراستاد
ازعالمی پرسیدند؛
برای خوب بودن، کدام روز بهتر است؟
عالم فرمود: یک روز قبل از مرگ
گفتند: ولی مرگ راهیچکس نمیداند
عالم فرمود: پس هر روز زندگی را روزِ آخرفکر کن وخوب باششاید فردایی نباشد…
راهکارهایی برای پیروز شدن بر نفس اماره
حضرت آیت الله حسین مظاهری :
1. اهميّت به واجبات مخصوصاً نماز اول وقت در مسجد به جماعت.
2. اهميّت به مستحبّات مخصوصاً انس با قرآن.
3. اجتناب از گناه و اگر گناهی جلو آمد ، عذرخواهی جدی از خداوند متعال ، بهترین مبارزه دینی است.
4. ذکر یونسیه «لا اِلهَ اِلاّ اَنْت، سُبحانَکَ اِنّی کُنْتُ مِنَ الظّالِمین» بهترینِ اذکار است و عدد خاصی و مورد خاصی و مکان خاصی ندارد.
به هر اندازه در هر حال ، حتّی در راه یا وقت خواب به اندازهای که خسته نشوید ، بخوانید.
حديث سلسلة الذهب چه حديثي است
حدیث سلسلة الذهب، حدیثی است که امام رضا(ع) هنگام ورود به نیشابور در مورد ولایت اهل بیت بعنوان شرط توحید بیان فرموده است. إسحاق بن راهوَیه گوید:
هنگامی که ابوالحسن الرضا(ع) به نیشابور رسید و خواست که آن جا را به قصد رفتن نزد مأمون ترک گوید، راویان حدیث، گردش را گرفتند و عرض کردند: ای پسر پیامبر خدا، از پیش ما می روی و برایمان حدیثی که از محضرتان فیضی بریم، نمی گویی؟! حضرت که در کجاوه نشسته بود سرش را بیرون آورد و فرمود: از پدرم، موسی بن جعفر شنیدم که می فرماید: از پدرم، جعفر بن محمّد شنیدم که می فرماید: از پدرم، محمّد بن علی شنیدم که می فرماید: از پدرم، علی بن الحسین شنیدم که می فرماید: از پدرم، حسین بن علی بن ابی طالب شنیدم که می فرماید: از پدرم، امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب شنیدم که می فرماید: از رسول خدا(ص) شنیدم که می فرماید: از جبرئیل شنیدم که می فرماید: از خداوند جلّ جلاله شنیدم که می فرماید:
لا إلهَ إلَّا اللّهُ حِصنی، فَمَن دَخَلَ حِصنی أمِنَ مِن عَذابی. قالَ: فَلَمّا مَرَّتِ الرّاحِلَةُ نادانا: بِشُروطِها، و أنَا مِن شُروطِها؛[۱]
(کلمه) لا اله الا اللّه حصار من است و هرکس وارد حصار من شود از عذابم در امان است. اسحاق می گوید: چون شتر به راه افتاد حضرت با صدای بلند به ما فرمود:
اما این شرطهایی دارد و من از شرطهای آن هستم.
منابع:
1. التوحید، ج ۲۵، ص ۲۳
أمالی الصدوق، ص ۱۹۵، ح ۸
عیون أخبار الرضا(ع)، ج ۲، ص ۱۳۵، ح ۴؛
معانی الأخبار، ص ۳۷۱، ح ۱؛
ثواب الأعمال، ص ۲۱، ح ۱؛
گناهی که خداوند میبخشد...
آیت الله مجتهدی تهرانی(ره):
گناه دو نوع است:
یک وقت آدم لجبازی میکند، با خدا گردن کلفتی میکند و هیچ به فکر توبه هم نیست.
آنها کارشان خراب است.
ولی بعضیها گناه میکنند ولی پشیمانند. مرتب خودش رو میخوره که چرا همچنین کاری کردم.
آنهایی که سر جنگ دارند سخت توبهشون قبول میشود.
خدا میفرماید: به عزت و جمال خودم قسم که دیگه تو رو نمیبخشم.
خوش به حال کسی که در آن دنیا نامه عملشان را که میدهند میبیند گناه کرده ولی زیرش یک پشیمانی و استغفاره هم نوشته شده است.
استغفار کنید، نماز عصرکه خوندید 70 بار استغفار در تعقیب نماز عصر. شبها نماز شب میخونید 70 مرتبه استغفار وارد است. رسول خدا(ص) صبح به صبح استغفار میکردند با این که معصوم بودند.
سمباده و آینه
سمباده را که به فلز می کشی صیقل می خورد، صاف می شود، می شود مثل آینه؛
اما سمباده خودش فرسوده می شود؛ بی فایده و بی استفاده می شود، می شود زباله!
یادت باشد حسود مثال سمباده را دارد؛او مایه صیقل خوردن تو می شود؛تو را براق و برجسته می کند؛صفایی پیدا می کنی که مپرس!
ولی بیچاره حسود خود کساد و بی رونق می شود.
پس تا می توانی محسود باش یعنی کسی که به او حسد می برند؛ نه حسود ، تا آئینه تابان باشی نه سمباده فرسوده.
جالب است بدانی در زبان عرب حسد از ریشه “حسدل “است،و “حسدل"یعنی سمباده.
و برای اینکه حسود نباشی ویا اگر خدای ناکرده هستی و بخواهی آن را از خود دور کنی یک نسخه کوتاه که بر گرفته از کلام اهل بیت علیهم السلام است می گویم و آن را بکار بند!
ببین! نسبت به هر کس حسادت داری با او همانگونه رفتار کن که انگار هیچ حسادت نداری، به همین راحتی!
اگر حسادت نداشتی از او تعریف می کردی؟حالا هم هر چه می توانی تعریف کن!
تبریک می گفتی؟ حالا هم بگوهدیه می دادی؟هدیه بده!
باور کن طولی نمی کشد که حسد از خانه دلت رخت بر می بندد.
استاد محمد رضا رنجبر
السلام علیک یا امام رئوف
حضرت رضا (علیه السلام) فرمودند:
هر کس قادر بر کفاره گناهان خود نباشد صلوات بسیار بفرستد کهصلوات بر محمد و آل محمد
گناهان را می ریزد…
هدیه خدا ص22
جامع الاخبار ص 28
تفسير زهددرکلام جبرائیل(ع)
پيامبر خدا صلي الله عليه و آله ـ در گفتگويى با جبرئيل عليه السلام ـ
گفتم: اى جبرئيل! تفسير زهد چيست؟
گفت: «زاهد ، كسى [و آنچه] را كه آفريدگارش دوست دارد ، دوست مى دارد و كسى را كه آفريدگارش او را ناخوش دارد ، ناخوش مى دارد و از حلال دنيا مى پرهيزد و به حرام آن ، توجّه نمى كند؛ زيرا حلال آن ، حساب دارد و حرامش كيفر. [ زاهد ، [همچنان كه به خويشتن رحم مى كند ، به همه مسلمانان ، رحم مى كند و همان گونه كه از لاشه گنديده بسيار بدبو ، دورى مى كند ، از سخن [بيجا [مى پرهيزد و همان گونه كه از آتش دورى مى كند كه مبادا او را فرا گيرد ، از حُطام دنيوى و زرق و برق آن ، دورى مى كند؛ آرزويش كوتاه است ، انگار كه مرگ خود را پيش چشم دارد».
معاني الأخبار : ص 261 ح 1 ، مشكاة الأنوار : ص 423 ح 1419 وفيه «كثرة الأكل» بدل «الكلام» ، عدّة الداعي : ص 85 عن الإمام الصادق عليه السلام رفعه إليه صلي الله عليه و آله نحوه ، بحار الأنوار : ج 69 ص 373 ح 19 ؛ كنز العمّال : ج 3 ص 208 ح 6191 نقلاً عن الديلمي عن أبي هريرة .
حديث سلسلة_الذهب چه حديثي است؟
حدیث سلسلة الذهب، حدیثی است که امام رضا(ع) هنگام ورود به نیشابور در مورد ولایت اهل بیت بعنوان شرط توحید بیان فرموده است. إسحاق بن راهوَیه گوید:
هنگامی که ابوالحسن الرضا(ع) به نیشابور رسید و خواست که آن جا را به قصد رفتن نزد مأمون ترک گوید، راویان حدیث، گردش را گرفتند و عرض کردند: ای پسر پیامبر خدا، از پیش ما می روی و برایمان حدیثی که از محضرتان فیضی بریم، نمی گویی؟! حضرت که در کجاوه نشسته بود سرش را بیرون آورد و فرمود: از پدرم، موسی بن جعفر شنیدم که می فرماید: از پدرم، جعفر بن محمّد شنیدم که می فرماید: از پدرم، محمّد بن علی شنیدم که می فرماید: از پدرم، علی بن الحسین شنیدم که می فرماید: از پدرم، حسین بن علی بن ابی طالب شنیدم که می فرماید: از پدرم، امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب شنیدم که می فرماید: از رسول خدا(ص) شنیدم که می فرماید: از جبرئیل شنیدم که می فرماید: از خداوند جلّ جلاله شنیدم که می فرماید:
لا إلهَ إلَّا اللّهُ حِصنی، فَمَن دَخَلَ حِصنی أمِنَ مِن عَذابی. قالَ: فَلَمّا مَرَّتِ الرّاحِلَةُ نادانا: بِشُروطِها، و أنَا مِن شُروطِها؛[۱]
(کلمه) لا اله الا اللّه حصار من است و هرکس وارد حصار من شود از عذابم در امان است. اسحاق می گوید: چون شتر به راه افتاد حضرت با صدای بلند به ما فرمود:
اما این شرطهایی دارد و من از شرطهای آن هستم.
1. التوحید، ج ۲۵، ص ۲۳
أمالی الصدوق، ص ۱۹۵، ح ۸
عیون أخبار الرضا(ع)، ج ۲، ص ۱۳۵، ح ۴؛
معانی الأخبار، ص ۳۷۱، ح ۱؛
ثواب الأعمال، ص ۲۱، ح ۱؛
دیدگاه مولا علی (ع) در خصوص عقل
از نگاه امام علی (ع) عقل مهم ترین نعمتی است که خداوند به انسان ارزانی داشته است، و همین موهبت الهی، وجه تمایز انسان از چارپایان است .
انسانیت انسان به عقل او است . امام(ع) در حدیثی دیگر تفاوت انسان و حیوان و فرشته را بدین گونه بیان می فرمایند:
«خداوند در فرشتگان عقلی بدون شهوت نهاد، و در چارپایان شهوتی بدون عقل، و در فرزندان آدم هر دو را قرار داد . پس هر که عقلش بر شهوتش غالب گشت، از فرشتگان برتر است و هر کس شهوتش بر عقلش پیروز شد، از چارپایان بدتر است .»
منابع:
_ علل الشرایع /ص۴
_ مشکاة الانوار/ص۲۵۱
_ بحارالانوار/ج۶۰/ص۲۹۹
تلنگر....
گنجشکی با عجله و با تمام توان به آتش نزدیک میشد و برمیگشت!
پرسیدند : چه میکنی؟
پاسخ داد: در این نزدیکی چشمه آبی هست و من مرتب نوک خود را پر از آب میکنم و آن را روی آتش میریزم…
گفتند: حجم آتش در مقایسه با آبی که تو میآوری بسیار زیاد است و این آب فایدهای ندارد
گفت: شاید نتوانم آتش را خاموش کنم، اما آن هنگام که خدا میپرسد: زمانی که دوستت در آتش میسوخت تو چه کردی؟
پاسخ میدهم: هر آنچه از من بر میآمد!
باز هم بگو خدایی در کار نیست!!
درمحضراستاد
آیتالله مجتهدی :
شخصی زیر درخت گردو ایستاده بود و میگفت: « خدایا! همه کارهایت درست است فقط نمیفهمم
چرا گردوی به این کوچکی را بالای این درخت بزرگ قرار دادهایولی هندوانه به آن بزرگی را لای بوته های کوچک!» همین طور که داشت با خدا درد دل میکرد ناگهان
بادی وزید و گردویی روی صورتش افتادو از بینی اش خون آمد او به خودش آمدوگفت: «خدایا کارت درست است اگر یک هندوانهبالای درخت بود، معلوم نبود چه بلایی سرم می آمد!»
برنامه ریزی در زندگی!
امام رضا عليهالسلام فرمودند:
إجتَهِدوا أن يَكونَ زَمانُكُم أربَعَ ساعاتٍ: ساعَةً مِنهُ لِمُناجاةِ اللّه ِ و ساعَةً لِأمر المَعاشِ و ساعةً لِمُعاشَرَةِ الإخوانِ و الثِّقاتِ و الَّذينَ يُعَرِّفُونَ عُيُوبَكُم و يَخلِصونَ لَكُم فِي الباطِنِ و ساعَةً تَخلُونَ فِيها لِلَذّاتِكُم و بِهذِهِ السّاعَةِ تَقدِروُن عَلَى الثَّلاثِ ساعاتٍ.
بكوشيد كه زمانتان را به چهار بخش تقسيم كنيد:
1. زمانى براى مناجات با خدا ؛
2. زمانى براى تأمين معاش؛
3. زمانى براى معاشرت با برادران و معتمدانى كه عيبهايتان را به شما مىشناسانند و در دل شما را دوست دارند؛
4.و ساعتى براى كسب لذّتهاى حلال؛
و با بخش چهارم توانايى و نیروی انجام وظایف سه بخش دیگر را تامین كنید.
فقهالرّضا عليهالسلام، ص۳۳۷.
مانعِ رسیدن ما به شادی عمیق چیست؟
استاد پناهیان:
اگر میخواهیم به شادی عمیق برسیم، نباید شادیهای سطحی برای ما عمده و مهم باشد، زیرا تا وقتی انسان اسیر شادیهای سطحی باشد به شادیهای عمیق نمیرسد.
بعضیها رسماً میگویند: «اسلام با شادی مخالف است!» و منظورشان هم برخی از مظاهر شادیهای سطحی-مثل رقص و پایکوبی- است.
دین میخواهد انسان عمیقاً شاد باشد؛ در این صورت دیگر مهم نیست که تظاهرات شادی داشته باشد و بزن و بکوب راه بیندازد! لذا دین زیاد توصیه به شادیهای سطحی نمیکند و حتی برخی از آنها را-بهخاطر ضرری که دارد- ممنوع کرده است.
البته گاهی شادیهای سطحی برای بعضیها لازم است چون غیر از این راه دیگری نیست که فرد را از غم و اندوه بیرون بیاورد؛ مثلاً لازم است یک لطیفه بشنود یا یک برنامه طنز ببیند تا حواسش از اندوهی که دائماً درگیر آن است پَرت شود. اما کسی که خودش نشاط و شادی عمیق دارد، این شادیهای سطحی حتی میتواند او را ناراحت و افسرده کند.
تفریح دلِ انسانهای برجسته به شادیهای سطحی نیست. مثلاً امیرالمؤمنین(ع) میفرماید: وقتی خسته شدید با کلمات حکمتآمیز خستگیتان را برطرف کنید(نهجالبلاغه/حکمت91) کسی که اهل تفکر است، نیاز به خیلی از تفریحات مردم ندارد؛ او از تفکر لذت میبرد.
«مـرنج و مـرنجـان»
آیت الله مجتهدی (ره):
موعظه ی حاج شیخ حسنعلی نخودکی رو گوش بدید ، یه کتاب هست:
«مرنج و مرنجان»
گفتن مرنجانش راحته، من یه کاری کنم که شما از دست من ناراحت نشین ، مالِ شما رو نخورم، غیبت شما رو نکنم ، بی احترامی نکنم
ولی مرنج رو چیکار کنم ، اون آقا به من اهانت کرده چیکار کنم، فرمودند که: «خودت رو کسی ندون!»
علت اینکه ماها می رنجیم اینه که خودمونو کسی میدونیم، یکی صبح به آیت الله خوانساری فحش داد، آیت الله خوانساری همینطوری بهش نگاه کرد، نزدیک ظهر گفت: اجازه می فرمایید به نماز بروم، اجازه نماز گرفت بره مسجد، ابداَ ناراحت نشد.
آیت الله حائری فرمودند همه کلاس ها را با آیت الله خوانساری رفتم ولی یه کلاس عقبم، آیت الله خوانساری عصبانی نمیشن ولی من عصبانی میشم.
حجاب یعنی...
دختری یک تبلت خریده بود.
پدرش وقتی تبلت را دید پرسید:
وقتی آنرا خریدی اولین کاری که کردی چی بود؟
دختر گفت: روی صفحه اش را با برچسب ضدخش پوشاندم و یک کاور هم برای جلدش خریدم.
پدر: کسی مجبورت کرد اینکار را بکنی؟
دختر: نه!
پدر: به نظرت با این کارت به شرکت سازنده اش توهین شد؟
دختر: نه پدر، اتفاقا خود شرکت توصیه میکند که از کاور استفاده کنیم.
پدر: چون تبلت زشت و بی ارزشی بود اینکار را کردی؟
دختر: اتفاقا چون دلم نمیخواهد ضربه ای بهش بخوره و از قیمت بیفته این کار را کردم.
پدر: کاور که کشیدی زشت شد؟
دختر: به نظرم زشت نشد؛ ولی اگه زشت هم میشد، به حفاظتی که از تبلتم میکنه می ارزه.
پدر نگاه با محبتی به چهره دخترش انداخت، و فقط گفت:
“حجاب” یعنی همین”