درمحضراستاد
11 مرداد 1396
آیتالله مجتهدی :
شخصی زیر درخت گردو ایستاده بود و میگفت: « خدایا! همه کارهایت درست است فقط نمیفهمم
چرا گردوی به این کوچکی را بالای این درخت بزرگ قرار دادهایولی هندوانه به آن بزرگی را لای بوته های کوچک!» همین طور که داشت با خدا درد دل میکرد ناگهان
بادی وزید و گردویی روی صورتش افتادو از بینی اش خون آمد او به خودش آمدوگفت: «خدایا کارت درست است اگر یک هندوانهبالای درخت بود، معلوم نبود چه بلایی سرم می آمد!»