دیدگاه نظریه پرداز روسی درباره اربعین
الکساندر دوگین: پیادهروی اربعین شبیه یک حادثه آخرالزمانی و مقدمه تحول جهانی است
از نظر من حادثه پیاده روی اربعین که هر روز ابعاد بین المللی گستردهتری پیدا می کند و از همه ملیتها و ادیان از جمله مسیحیان در آن شرکت می کنند، مقدمه یک تحول اساسی در مقیاس جهانی است.
دنیای مدرن با ایدئولوژی لیبرال و سرمایه سالارانه اش به پایان رسیده و جز بحران آفرینی دستاورد دیگری برای بشریت ندارد.
امروز محتاج یک رستاخیز معنوی و الهی است که مایه های آن قویا در انقلاب اسلامی و نهضت امام خمینی وجود دارد.
من به عنوان یک مسیحی ارتدوکس با رویکرد آخرالزمانی انقلاب اسلامی که خود را حرکتی آماده گر برای ظهور مسیح و مهدی می داند، موافقم و امیدوارم با آن حادثه عظیم که پیروان همه ادیان منتظر آن هستند، فاصله زیادی نداشته باشیم.
ثواب پیاده روی اربعین از نگاه امام صادق (علیه السلام)
امام صادق(علیه السلام) می فرماید:
کسى که با پای پیاده به زیارت امام حسین(ع) برود، خداوند به هر قدمى که برمی دارد یک حسنه برایش نوشته و یک گناه از او محو مى فرماید و یک درجه مرتبه اش را بالا مى برد، وقتى به زیارت رفت، حق تعالى دو فرشته را موکل او مىفرماید که آنچه خیر از دهان او خارج میشود را نوشته و آنچه شر و بد است را ننویسند.
و وقتى برگشت با او وداع کرده و به وى مىگویند: اى ولىّ خدا! گناهانت آمرزیده شد و تو از افراد حزب خدا و حزب رسول او و حزب اهلبیت رسولش هستی، به خدا قسم! هرگز تو آتش را به چشم نخواهی دید و آتش نیز هرگز تو را نخواهد دید و تو را طعمه خود نخواهد کرد.
ابن قولویه، کامل الزیارات ص۱۳۴
جایگاه امام حسین از دیدگاه اهل سنت
بدون تردید امام حسین(ع) فرزند رسول خدا(ص) یکی از سروران جوانان اهل بهشت و از اهل بیت پیامبر(ع) است[1] که در قرآن کریم محبت و دوستیشان با آیه مودت[2] بر مسلمین واجب شده است. وقتی که آیه شریفه «… قُلْ لا أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْرًا إِلا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبَى وَمَنْ یَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَزِدْ لَهُ فِیهَا حُسْنًا إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ شَکُورٌ» نازل شد، از رسول خدا(ص) سؤال شد: این خویشاوندان شما کیست که محبت و دوستی آنان بر ما واجب شده است؟ رسول الله(ص) فرمود: علی، فاطمه و دو فرزند او(حسن و حسین).[3]
و نیز احادیثی از رسول خدا(ص) از طریق اهل سنت نقل شده که بر این محبت و دوستی تأکید دارند. یکی از این روایات که مشتمل بر جملات متعددی است با جمله «من مات علی حب آل محمد مات شهیدا» آغاز میشود و به جمله «ألا و من مات علی بغض آل محمد مات کافراً و من مات علی بغضهم لم یشم رائحه الجنه» به پایان میرسد.[4]
در کتابهای معتبر اهل سنت آمده که رسول خدا(ص) فرمود: قسم به آن کسی که جان محمد در دست اوست، هیچ کس با ما اهل بیت دشمنی نمیکند مگر اینکه خدا او را وارد جهنم کند.[5]
آلوسی یکی از مفسرین اهل سنت از این حدیث این نتیجه را میگیرد که محبت اهل بیت بر تمام مسلمانان فرض است.[6] و به همین دلیل امام شافعی عقیده خود را در باره اهل بیت این گونه ابراز میکند:
یا اهل بیت رسول الله حبکم/فرض من الله فی القرآن انزله
کفاکم من عظیم القدر انکم/من لم یصل علیکم لا صلات له[7]
(ای اهل بیت رسول خدا! محبت شما از طرف خداوند در قرآن فرض شده است و این عظمت برای شما کافی است که هر که در نماز بر شما درود نفرستد نمازش باطل است)
مراد شافعی این است که در تشهد نمازهای یومیه صلوات فرستادن بر اهل بیت که امام حسین یکی از آنها است فرض و واجب است و اگر این صلوات فرستاده نشود نماز، نماز نخواهد بود.
صفحات: 1· 2
دین چیزی جزمحبت نیست
شخصی که اهل خراسان بود، از راه دور با رنج فراوان آمد خدمت امام باقر(علیه السلام) -عشق به اهل بیت او را کشانده بود- ؛ در حالی که چون با پای پیاده آمده بود، کفشهایش از بین رفته و پایش ترک خورده و پاشنه آن، شکاف زیادی برداشته بود، آمد خدمت امام علیه السلام با یک عشق و ولعی، خدا را شکر کرد که بالاخره به مقصود خودش رسید.
بعد پایش را نشان داد با آن شکافها که خون آمده بود و عرض کرد: « یابن رسولالله! چیزی مرا به این جا نیاورد جز محبّت شما اهل بیت که از خراسان تا این جا پیاده آمدهام.»
امام باقر علیه السلام فرمود : به خدا سوگند ، اگر سنگی ما را دوست بدارد خداوند آن را با ما محشور می کند و بعد فرمود : آیا دین چیزی جز محبّت است؟
محمدبن سعود عیاشی ، تفسیر العیاشی ، ج1، قم ، مطبعه العلمیه، 1414 ق ، ص167 .
باور کن تمنّـای قلبی تو برای خـدا مهـم اسـت
استادپنـاهیـان :
باور کن تمنّـای قلبی تو برای خـدا مهـم اسـت!
اگـر جلـوی یک نمـایشـگاه خـودرو بـروی و دوست داشته باشی یک مـاشیـن گـران قیمـت بخـری اما پولش را نداشتـه باشی، کسی برای این خـواستـه تو ارزشی قائـل نیست
بلـه در ایـن دنیـا کسی به خواستـه دل ما اهمیـت نمے دهـد، اما خـدا برای دلِ ما خیلے ارزش قـائل است خـودت را از این حصـار دنیـا رها کن تا ببینے خواسـته و تمنـای تو چقـدر برای خـدا مهـم اسـت!
یکی از لوازم حضـور در حیـات برتـر این است که برای نیـت و خـواستـۀ خـودت ارزش قائـل باشے و خـودت را آدم حسـاب کنی؛ خصـوصاً برای خــدا ، باید بـاور ڪنے که نظـر و خـواستـہ و تمنـای تو برای خـدا مهـم است خـدا دائمـاً از تو می پرسـد: مے خواهی بـالاتـر بیـایی؟
قـدم اول بعد از ایمـان « خـواستـن » اسـت ؛ اگر مے خـواهے ایمـانت بالا بـرود، از خـدا «بخـواه!» کسی که فکر می کنـد تمنـا و خواستنـش اثر نـدارد، در واقـع مُرده است و آن حیـات برتر را باور نکرده اسـت!
غیبت مساوی نابودی اعمال
رسول اکرم صلےالله علیه وآله: روز قيامت فردى را مےآورند و او را در پيشگاه خدا نگه مى دارند و كارنامه اش را به او مى دهند، اما حسنات خود را در آن نمى بيند. عرض مى كند: الهى! اين كارنامه من نيست! زيرا من در آن طاعات خود را نمى بينم! به او گفته مى شود: پروردگار تو نه خطا مى كند و نه فراموش. عمل تو به سبب غيبت كردن از مردم بر باد رفت.
سپس مرد ديگرى را مى آورند و كارنامه اش را به او مى دهند. در آن طاعت بسيارى را مشاهده مى كند.
عرض مى كند: الهى! اين كارنامه من نيست! زيرا من اين طاعات را بجا نياورده ام! گفته مى شود: فلانى از تو غيبت كرد و من حسنات او را به تو دادم.
«جامع الأخبار ص۱۴۷»
آیتـــ الله مجتهدے تهرانے(ره):
کسی که مےخواهد غیبت نکند اول باید منشاء آن یعنی حسادت را از بین ببرد. و دوم آیات و روایاتی که در مذمت غیبت است را مطالعه کند تا ببیند که غیبت چه گناه بزرگیست که روایت دارد؛ «یک درهم ربا از ۳۶ زنا بدتر است و غیبت کردن از ربا خوردن بدتر است.»
چون که ربا قصهٔ اقتصاد مملکت است، اما غیبت آبروی مردم است، و احترام مومن از خانه خدا بالاتر است. الْمومِنُ اَعْظَمُ حُرمَةُ مِنَ الْکَعبَة «احترام مومن از خانه خدا بیشتر است»
برگرفته از سخنرانے آیت الله مجتهدۍ تهرانے(ره)
درمحضرصحیفه
دعای دهم - فراز چهارم
َ سُبْحَانَكَ نَحْنُ الْمُضْطَرُّونَ
پاك خداوندا! ما فروماندگانيم
الَّذِينَ أَوْجَبْتَ إِجَابَتَهُمْ،
و تو اجابت فروماندگان را واجب كرده اى
وَ أَهْلُ السُّوءِ الَّذِينَ وَعَدْتَ الْكَشْفَ عَنْهُمْ
و مستمندانيم كه گشودن مشكل آنها را نوید داده اى.
و اکنون ای خدایِ «من»
ما بندگان فقیرِ گنهکارِ گرفتار
و مضطر شدهایم.
و به تنها درِ رحمتی که میشناسیم
امید بستهایم.
َ سُبْحَانَكَ،
منزهی تو ای خدا از آنکه
ما را از درگاه خود برانی.
نَحْنُ الْمُضْطَرُّون
که ما درماندگانیم
ما آن درماندگانی هستیم که
اجابتشان را واجب ساختهای
تو در را به روی بندههایت نمیبندی
تو آنها را ناامید نمیکنی
آنها را از خود دور نمیکنی
تو بزرگتر از آنی که به در خانهات بیاییم
ولی محروم برگردیم
ما همان مضطری هستیم که
با تمام وجود فریاد میزنیم:
ٱَمَّن یُجیبُ الْمُضطَرَّ
آیا چه کسی جواب مضطر را میدهد؟
وَ یکْشِفُ السُوء
و چه کسی بدی را از او دفع میکند؟
آن کسی که وقتی درمانده ای
او را بخواند، اجابت میکند، کیست؟
آیا غیر از تو کسی هست؟
اکنون ماییم خدایا
همانها که فرصتها را
از دست دادهایم.
وَ أَهْلُ السُّوءِ
نعمتها را تباه ساختهایم
قُرُقها را شکسته
و گناهکار شدهایم.
الَّذِينَ وَعَدْتَ الْكَشْفَ عَنْهُم
ماییم آن گرفتاران رنج
که رفع گرفتاری را به ایشان
وعده دادهای.
پس دست مرا بگیر
که «من» هیچ راهی جز اینکه
عذرم را بپذیری ندارم.
مادر شیطانها را دیدم!
در انوار جزائری است که در سال قحطی، در مسجدی واعظی روی منبر بود و میگفت: کسی که بخواهد صدقه بدهد هفتاد شیطان به دستش می چسبند و نمی گذارند، صدقه بدهد.
مؤمنی پای منبر این سخنان را شنید تعجّب کنان به رفقایش گفت: صدقه دادن که این چیزها را ندارد، اینک من مقداری گندم در خانه دارم، می روم و برای فقرا به مسجد خواهم آورد و از جایش حرکت کرد.
وقتی که به خانه رسید و زنش از قصدش آگاه شد. شروع به سرزنش او کرد که در این سال قحطی رعایت زن و بچّه و خودت را نمی کنی؟
شاید قحطی طولانی شد، آن وقت ما از گرسنگی بمیریم و… خلاصه به قدری او را وسوسه کرد که آن مرد مؤمن دست خالی به مسجد نزد رفقا برگشت.
از او پرسیدند چه شد؟ هفتاد شیطانی که به دستت چسبیدند، را دیدی؟
پاسخ داد: من شیطان ها را ندیدم لکن مادرشیطان را دیدم که نگذاشت. انسان می خواهد در برابر شیاطین مقاومت کند اما شیطان به زبان زن یا رفیق و… مصلحت بینی می کند و نمی گذارد.
اخلاص و انفاق- شهید دستغیب- ص۱۵۵
ذکرنجات بخش!
یکی از تجّار تهران که از مریدان حضرت آیت الله شاه آبادی(ره) استاد اخلاق امام بود، بعد از مدتی بر اثر تبلیغات مسموم علیه آقا ، مردّد شد که در درس آقا شرکت کند یا نه ، و چند وقت بعد، خواب دید قیامت شده و در صحرای قیامت جمعیت زیادی در آتش بودند.
طبقه طبقه، مثل پله های استادیوم ورزشی، آتش بود و همه در این آتش بسیار عجیب می سوختند، وقتی که این جمعیت در درون آتش چشمشان به من افتاد صدایم زدند، فلانی به دادمان برس.
گفتم: من برایتان چکار کنم؟ گفتند: باید بروی پیش آقای شاه آبادی، یک ذکری بگیری و ما را نجات بدهی.
گفتم آقای شاه آبادی را ازکجا پیدا کنم؟ گفتند در آن باغ. دیدم باغ بزرگی است و وارد آن شدم و آقای شاه آبادی را دیدم که در یک سالن بزرگ و مرتب نشسته اند.
وقتی قضیه را برایشان گفتم ایشان فرمودند: ” برو به آنها بگو من ذکری اعظم از ذکر «یا حسین» ندارم، من هم آمدم به آن جمعیت گفتم و آن ها یک « یا حسین» گفتند و همه نجات پیدا کردند. ” بعد از خواب پریدم و فهمیدم اشتباه کردم.
وقتی آقای شاه آبادی این مطلب را شنیدند، فرمودند بُعدی ندارد که یا حسین علیه السلام یکی از اسماء الهی باشد.»
برگرفته از کتاب آسمانی ، چاپ نهم ، 1388 ، ص 88
سید جیکاک کیست؟
آیتالله سید جیکاک جاسوس انگلیس بود که در جریان کشف نفت در ایران، فتوا به نجس بودن آن داد.
به گزارش خبرنگار سیاسی خبرگزاری تسنیم، نادران در این باره در کانال شخصی خود مینویسد: ﻣﺴﺘﺮ ﺟﯿﮑﺎﮎ (ﻣﻌﺮﻭﻑ ﺑﻪ آیت الله ﺳﯿﺪ ﺟﯿﮑﺎﮎ) ﺟﺎﺳﻮﺱ انگلیسی ﻣﺄﻣﻮﺭ ﻭیلیام نکس ﺩﺍﺭﺳﯽ، (کاشف نفت مسجدسلیمان و اولین خریدار انحصاری نفت ایران در دوره قاجار با قرارداد 99ساله مهرومومها) ﺩﺭ مسجدسلیمان ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﺮﺩ.
ﻭﯼ ﺩﺭ ﺁﻏﺎﺯ بهعنوان ﭼﻮﭘﺎﻧﯽ ﮐﺮ ﻭ ﻻﻝ ﺑﻪﻣﺪﺕ ﻫﻔﺖ ﺳﺎﻝ ﺩﺭ ﺍﯾﻞ ﺑﺨﺘﯿﺎﺭﯼ ﺑﻪ ﺁﻣﻮﺧﺘﻦ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻭ ﺯﺑﺎﻥ ﺑﺨﺘﯿﺎﺭﯼ میپردازد ﻭ ﭘﺲ ﺍﺯ ﻓﺮﺍﮔﯿﺮﯼ ﺁﻥ، بهعنوان ﯾﮏ بختیاری در ﻣﻨﻄﻘﻪ نفتخیز مسجدسلیمان ﺳﮑﻨﯽ میگزیند!
ﺩﺭ ﻃﻮﻝ ﺣﻀﻮﺭ ﺧﻮﺩ ﺩﺭ ﺁﻥ ﻣﻨﻄﻘﻪ ﺑﺎ ﻓﻨﻮﻥ شعبدهبازی ﻭ حربههای دیگر، ﺗﻮﺟﻪ ﻣﺮﺩﻡ محلی ﺭﺍ ﺑﻪ ﺧﻮﺩ ﻣﻌﻄﻮﻑ میدارد ﻭ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ بهعنوان یک ﺭﻭﺣﺎﻧﯽ ﺷﯿﻌﻪ، ﺟﺎ ﻣﯽﺯﻧﺪ. برای این هدف به آموختن فقه شیعه میپردازد.
ﺍﻭ گیوههایش ﺭﺍ ﺑﺎ ﯾﮏ ﺍﺷﺎﺭه ﻋﺼﺎ ﺟﻔﺖ میکرد ﻭ ﺷﺎﯾﻊ ﮐﺮﺩه بود که ﺍﯾﻦ ﺍﺯ معجزات ﺍﻭﺳﺖ.
ﺩﺭ ﮐﺘﺎﺏ ﺧﺎﻃﺮﺍﺗﺶ، ﺗﻮﺿﯿﺢ میدهد که “آهنرباهایی ﺩﺭ گیوههایم ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺩه ﺑﻮﺩﻡ، ﮐﻪ ﺑﺎ ﺍﺷﺎﺭه ﻋﺼﺎ، گیوهها ﺟﻔﺖ میشدند"!
از دیگر حکایات جیکاک عصای معروف است که با آن معجزه میکرد و وقتی آن را به بدن کسی میزد به آن شوک عجیبی منتقل میشد! جیکاک مدعی بود عصای او بهترین وسیله برای تشخیص حلالزاده بودن افراد است و با همین شگرد بسیاری از کسانی را که بهدلایل مختلف میخواست از وجهه اجتماعی و قدرت بیندازد، تخریب میکرد!
بعدها فاش شد که در عصای معجزهآسای مستر جیکاک جز یک پیل خشک الکتریکی و یک مدار ضعیف انتقال برق هیچچیز وجود نداشته و جریان ضعیف برق باعث انتقال شوک الکتریکی به افراد نگونبختی میشده که مستر جیکاک هنگام تماس عصا با آنها، دکمه وصل جریان را فشار میداده!
در مجلسی او حاضران را دروغگو معرفی میکرد و هنگامی که قرار بر اثبات شد، کبریتی روشن کرد و گفت: هر کس راست بگوید این کبریت ریشش را نمیسوزاند! اول کبریت را به ریش خود گرفت که نسوخت سپس ریش تمام افراد سادهلوح حاضر را سوزاند! به آنها قبولاند که دروغ گفتهاند و البته بعدها مشخص شد که ریش او مصنوعی و نسوز بود.
اقدام بعدی جیکاک پوشیدن لباس روحانیت و عمامه گذاری وی بود! جیکاک مجلس وعظ و منبر برپا میکرد و آخرش هم روضه امام حسین(ع) میخواند و وسط روضه موقعی که همه داغ میشدند ناگهان عمامه خود را به درون آتشی که وسط مجلس بود، میانداخت.
عمامه نمیسوخت! و جیکاک آن را بهعنوان معجزه خود بیان میکرد و ادعای سید بودن میکرد! در ضمن او هیچکس را هم به سیدی قبول نداشت چون عمامه آنها در آتش میسوخت! از اینجا بود که او به «سید جیکاک» معروف شد!
ﺍﯾﻦ ﺟﺎﺳﻮﺱ انگلیس، ﺭﻭﺯﯼ ﺑﻪ مسجد میآید ﻭ میگوید: من حضرت علی(ﻉ) ﺭﺍ ﺩﺭ ﺧﻮﺍﺏ ﺩﯾﺪﻡ ﻭ ﺍﻭ ﺩﺳﺘﺶ ﺭﺍ ﺑﺮ شانهام ﻧﻬﺎﺩ ﻭ ﺑﻪ ﻣﻦ ﻓﺮﻣﻮﺩ: «ﺑﻪ ﻣﺮﺩﻡ ﺑﮕﻮ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﻣﺎﺩه ﺳﯿﺎه ﻭ نجس (ﻧﻔﺖ) دوری کنند»!
اﻭ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﺛﺒﺎﺕ ﺍﺩﻋﺎﯾﺶ ﭘﯿﺮﺍﻫﻦ ﻭ ﻋﺒﺎﯾﺶ ﺭﺍ ﮐﻨﺎﺭ میزند ﻭ اثر سفیدی ﺩﺳﺘﯽ ﺭﻭﯼ شانهاش ﺭﺍ ﻧﺸﺎﻥ میدهد ﻭ میگوید “ﺍﯾﻦ مدﺭﮐﯽ ﺑﺮ ﺣﻘﺎﻧﯿﺖ ﻣن ﺍز اوست".
در کتابش ﺗﺸﺮﯾﺢ میکند ﮐﻪ “ﺭﻭﺯﯼ تکهای ﮐﺎﻏﺬ ﺭﺍ بهشکل دست بریدم ﻭ ﺭﻭﯼ شانهام ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺩﻡ ﻭ آنقدر ﺯﯾﺮ ﺁﻓﺘﺎﺏ ﺩﺍﻍ ﺟﻨﻮﺏ ﻣﺎﻧﺪﻡ تا خوب ﺍﻃﺮﺍﻑ آﻥ ﮐﺎﻏﺬ ﺗﯿﺮه ﺷﻮﺩ ﻭ ﺍﺛﺮ ﺩﺳﺖ ﺑﺮ شانهام ﻧﻘﺶ ﺑﺒﻨﺪﺩ"!
بههنگام ملی شدن صنعت نفت، جیکاک یا بهقولی سید جیکاک با گشتوگذار میان عشایر بختیاری این شعار را بهگویش بختیاری برای آنها طرح نمود؛ «تو که مهر علی مِن دلته/ نفت ملی سی چِنته» «یعنی تو که مهر علی را در دل داری برای چه بهدنبال ملی شدن نفت هستی؟».
بعضی از عشایر بختیاری زندگی خود را رها کرده و با تشکیل دستهجات متعدد و درست کردن پرچم و علمهای گوناگون علی علی گویان به امامزادهها رفته و طلب عفو میکردند.
ﻣﻨﺎﺑﻊ:
1 ــ ﺗﺎﺭﯾﺦ ﺳﯿﺎﺳﯽ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﯽ ﺍﯾﻞ ﺑﺨﺘﯿﺎﺭﯼ؛
ﺍﺛﺮ ﺭﺍﻑ ﮔﺎﺭﺛﻮﯾﺖ،
ﺗﺮﺟﻤﻪ: ﻣﻬﺮﺍﺏ ﺍﻣﯿﺮﯼ. ﺗﻬﺮﺍﻥ: ﺳﻬﻨﺪ، 1373
2 ــ ﺍﺳﻨﺎﺩﯼ ﺍﺯ ﺭﻭﺍﺑﻂ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﻭ ﺍنگلیس (1325 ــ 1320 ﻩ.ﺵ.)
ﻧﻮﯾﺴﻨﺪه: زرینکلک، ﺑﻬﻨﺎﺯ. ﺗﻬﺮﺍﻥ: ﺳﺎﺯﻣﺎﻥ ﺍﺳﻨﺎﺩ ﻭ ﮐﺘﺎﺑﺨﺎﻧﻪ
خبرگزاری تسنیم
نوشته سردربهشت
آیت الله مجتهدی تهرانی(ره):
بالای در بهشت 3 جمله نوشته شده است؛ خدا میفرماید:
رحمت من بر غضب من سبقت دارد؛ خدا هم رحمت دارد هم غضب، رحمتش به خوبان و غضبش به بدان، اما رحمتش بر غضبش سبقت دارد.
یک مرد عربی آمد پیش رسول خدا عرض کرد: یا رسول الله، حساب بندهها در قیامت با کیست؟
حضرت فرمود: با خود خدا، گفت: خیالم راحت شد. تا گفت خیالم راحت شد، از پیش حضرت رفت.
حضرت به اصحاب فرمود: این حقیقت مطلب رو فهمید. صداش کردند، ازش پرسیدند چطور خیالت راحت شد؟رسول خدا به تو گفت حساب بندهها با خداست، چرا خیالت راحت شد؟
گفت: الکریم إذا قدرعفا؛ آدم کریم اگر قدرت انتقام پیدا کند، عفو میکند.
اگر کسی صدقه بدهد به مستحق 10 تا ثواب میدهند اما قرض بدهد 18 تا، به فامیلش بدهد 30 تا.
حالا از امام (ع) پرسیدند: چرا همین طوری آدم به کسی پول بده 10 تا اما قرض بده 18 تا؟
فرمودند: کسانی که آدم صدقه میدهد گاهی مستحق نیستند، پس علت این که قرض بدی 18تا اما صدقه بدی 10 تا این است که صدقه را ممکن به کسی بدی که مستحق نباشد اما قرض را کسی میگیرد که کارد به استخوانش خورده باشد پس مستحق است.
کسی که مرا بشناسد، قضا و قدر مرا بداند، ربوبیت مرا بداند، مرا متهم نمیکند چرا ندادی؟
رابطه قضاوقدربااختیار
سوال:
با وجود قضا و قدر الهی، آیا جایی هم برای اراده و اختیار انسان باقی میماند؟
پاسخ:
قضا و قدر الهی امری قطعی و مسلّم است ولی عامل محدود کردن انسان نیست. قضای الهی عبارت است از حکم قطعی الهی درباره جریانات و حوادث، و قَدَر الهی عبارت است از اندازهگیری پدیدهها و حوادث. از نظر علوم الهی مسلّم است که قضای الهی به هیچ حادثهای مستقیماً و بلاواسطه تعلق نمیگیرد، بلکه هر حادثه را تنها و تنها از راه علل و اسباب خودش ایجاب میکند.
قضای الهی ایجاب میکند که نظام جهان نظام اسباب و مسبَّبات باشد. انسان هر اندازه آزادی از ناحیه عقل و اراده دارد و هر اندازه محدودیت که از ناحیه عوامل موروثی و محیطی و تاریخی دارد، به حکم قضای الهی و نظام قطعی سببی و مسبّبی جهان است.
بنابراین خود قضای الهی یک عامل برای محدودیت انسان به شمار نمیرود. محدودیتی که به حکم قضای الهی نصیب انسان شده است همان محدودیت ناشی از شرایط موروثی و شرایط محیطی و شرایط تاریخی است نه محدودیت دیگر، همچنان که آزادیای هم که نصیب انسان شده به حکم قضای الهی است ولی به این صورت که قضای الهی ایجاب کرده انسان موجودی صاحب عقل و اراده باشد و در دایره محدود شرایط طبیعی و اجتماعی بتواند خود را به مقیاس وسیعی از قید تسلیم به آن شرایط آزاد سازد و سرنوشت و آینده خویش را در دست گیرد.
استاد مطهری٬ انسان در قرآن، ص۳۹-۳۸
ایمان و یقین
یحیی بن نعمان گوید:
در محضر امام حسین علیه السلام شرفیاب بودم، عربی نقابدار با چهره ای تیره رنگ وارد شد و سلام کرد. حضرت علیه السلام سلام او را پاسخ داد. آن مرد گفت:
ای فرزند رسول خدا صلی الله علیه و آله سوالی دارم؟
فرمود: بپرس.
گفت: فاصله میان ایمان و یقین چه قدر است؟
فرمود: چهار انگشت.
گفت: چگونه؟
فرمود: ایمان آن است که آن را می شنویم، و یقین آن است که آن را می بینیم و فاصله بین گوش و چشم چهار انگشت است.
پرسید: میان آسمان و زمین چه قدر است؟
فرمود: یک دعای مستجاب.
پرسید: میان مشرق و مغرب چقدر است؟
فرمود: به اندازه سیر یک روز آفتاب.
پرسید: عزت آدمی در چیست؟
فرمود: بی نیازیش از مردم.
پرسید: زشت ترین چیزها چیست؟
فرمود: در پیران، هرزگی و بی عاری است، در قدرتمندان درنده خویی، در شریفان (و نجیب زادگان) دروغگویی، در ثروتمندان بخل و تنگ نظری است و در عالمان حرص است.
موسوعة کلمات الامام الحسین، ص 745.
درمحضراستاد
علامه حسن زاده املی:
برادرم بفكر خود باش و از خويشتن غافل مباش
و همواره كشيك نفس بكش و كشيك نفس كشكى نيست
از خداوند توفيق بخواه
با ابناى روزگار بساز و مرد تحمل باش و به مثل معروف كه چه خوش مثلى است: آسيا باش درشت بستان و نرم بازده
مرد فكر باش كه فكر لب عبادت است
مناجات و راز و نياز با دوست را قطع مكن قل ما يعبؤا بكم ربكم لولا دعاؤكم.
خلوت شب را از دست مده
و به حقيقت بگو الهى آمدم , تا كام روا گردى
سخن و خوراك و خواب بايد بقدر ضرورت باشد كلوا و اشربوا و لا تسرفوا
با عهد الله كه قرآن مجيد است هر روز تجديد عهد كن
صميمانه دست توسل به دامن پيغمبر و آلش در زن كه آن خوبان خدا وسائط فيض حق اند.
در محضر صحیفه
دعای هشتم - فراز اول
اَللّٰهُمَّ اِنّیٖ اَعُوذُ بِكَ مِنْ هَیَجٰانِ الْحِرْصِ
خداوندا پناه میبرم به تو از هیجان و طغیان حرص و آز
خدایا
از خطر حرص، آن زمان که طغیان میکند
و امواجش به خروش می آید
و از طوفان بیدادگرش
به تو پناهنده میشوم
خدایا، پناه میبرم به تو
از آن حالتی که مرا بر جمع کردن
آنچه نیاز ندارم، برمی انگیزد
خدایا پناه میبرم به تو
از تکاثر در ثروت
و پایمال کردن حقوق دیگران
پناه میبرم به تو
از آن هیجان و زیاده خواهی که
حد و مرز نمی شناسد
پناه میبرم به تو
از آنچه مرا به سوی این دامگاه
میکشاند
غفلت از تو و بی توجهی به شناخت خودم
از دور ماندن از تربیت
و رشد و قرآن و هدایت
و دوستی شدید دنیا
و ایمنی از حساب و کتاب….
مواظب کوچکترین حرف ها و اعمال خود باشیم!!
طلبه ای از دنیا رفت.چون او را در خواب دیدند، پرسیدند:
حالت چطور است؟
او گفت : مواظب اعمال و گفته های خود باشید ، زیرا؛
حساب و کتاب خدابسیار دقیق است.
روزی که باران می بارید من گفتم:
به به عجب باران به موقعی !
هنوز سر آن یک جمله گرفتارم و به من می گویند:
مگر ما باران بی موقع هم داشته ایم…؟!
آداب الطلاب آیه الله مجتهدی تهرانی ص12
تاثیربخشش اموال درزمان حیات
مردی انبار خرمایی داشت و ظاهراً مرد مومنی بود و به تکالیف دینی اش عمل می کرد.
روزهای آخر عمرش وصیت کرد و رسول خدا را هم وصی خود قرار داد که پس از مرگ او انبار خرما را به مصرف مستمندان برسانند.
رسول خدا هم پذیرفت و پس از مرگ وی در انبار را بازکردو تمام خرماها را درمیان مستمندان تقسیم کرد.
سپس یک دانه خرما از میان خاکها برداشت و به مردم نشان داد و فرمود: این چیست که در دست من است؟
گفتند: یک دانه خرماست که از میان خاک ها برداشته اید.
فرمود: این مرد اگر خودش همین یک دانه خرما را درحیات خودش می داد، در نزد خدا محبوب تر بود از این همه خرمایی که من از طرف او طبق وصیتش انفاق کردم!
این تذکر بسیار تکان دهنده ای است که تا زنده هستید کارتان را خودتان انجام دهید.
وصیت کردن هنر نیست. هنر این است که در زنده بودن بتوان مال را از خود جدا کرد که دردآور است.
منبع صفیرهدایت، ۳۶،توبه، آیت الله ضیاء آبادی
گناهانى كه دعا را رد مى كنند
امام سجاد (عليه السلام ) فرمود:
گناهـانى كه دعا را رد مى كنند، عبارت اند از:
بدى نيّت،شامل نیت هـای غیرالهی و شوم.
بد ذاتى ،یعنے فرد دعاکننده خیرخواہ مردم نباشد، حالت حسودی و یا خوشحالیاز گرفتاری مردم داشته باشد.
دورويى با برادران، یعنے با مردم دوروئی داشته باشد.
باور نداشتن اجابت دعا، باید آنچنان یقین به اجابت داشته باشد، گویا حاجات او هـمین الآن آمادہ است و به سرعت برآوردہ می شود.
به تأخير انداختن نمازهـاى واجب تا هـنگامى كه وقتشان بگذرد.
معانى الأخبار، ص ۲۷۱، ح ۲