حق ندارید قضاوت کنید
آیت الله مجتهدی (ره):
ﻫﺮ ﮐﺲ ﮔﺮﻓﺘﺎﺭﯼ ﭘﯿﺪﺍ ﮐﺮﺩ، ﺣﻖ ﻧﺪﺍﺭﯾﺪ، ﻗﻀﺎﻭﺕ ﮐﻨﯿﺪ.
ﻧﮕﻮﯾﯿﺪ ﮐﻪ «ﻓﻼﻧﯽ ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﭘﺸﺎﻣﺪ ﺑﺮﺍﯾﺶ ﺍﺗﻔﺎﻕ ﺍﻓﺘﺎﺩ.
بهﺧﺎﻃﺮ ﺍﯾﻦ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﻓﻼﻥ ﮐﺎﺭ ﺭﺍ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ».
ﻣﺎ ﭼﻪ ﻣﯽ ﺩﺍﻧﯿﻢ؟ ﻣﺎ ﺣﻖ ﻧﺪﺍﺭﯾﻢ ﭼﯿﺰﯼ ﺑﮕﻮﯾﯿﻢ.
ﺩﺭ ﻗﯿﺎﻣﺖ ﺍﺯ ﻣﺎ ﺳﻮﺍﻝ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ
ﻭ(شاید)ﻣﯽ ﮔﻮﯾﻨﺪ: «ﭼﻨﯿﻦ ﭼﯿﺰﯼ ﻧﺒﻮﺩﻩ ﻭ ﺷﻤﺎ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﮐﺮﺩﯼ،و ﻣﺎ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺑﻨﺪﻩ ﯼ ﺧﻮﺑﯽ ﺑﻮﺩ ﮔﺮﻓﺘﺎﺭ ﮐﺮﺩﯾﻢ،
ﺷﻤﺎ ﭼﻪ ﺣﻘﯽ ﺩﺍﺷﺘﯽ ﮐﻪ ﭼﻨﯿﻦ ﺣﺮﻓﯽ ﺯﺩﯼ؟» ﺑﺎﯾﺪ ﺟﻮﺍﺏ ﺑﺪﻫﯽ.
ﺣﺘﯽ ﺑﻪ ﺩﻟﻤﺎﻥ ﻫﻢ ﻧﺒﺎﯾﺪ ﺧﻄﻮﺭ ﺑﺪﻫﯿﻢﮐﻪ ﻓﻼﻧﯽ ﭼﻮﻥ ﺁﻥ ﮐﺎﺭ ﺭﺍ ﮐﺮﺩ ﺍﯾﻦ ﭘﯿﺸﺎﻣﺪ ﺑﺮﺍﯾﺶ ﺷﺪ.
ﺑﺮﺧﯽ ﺧﻄﻮﺭﺍﺕ ﻗﻠﺒﯽ ﻫﻢ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ﻭﻟﻮ ﺑﻪ ﮐﺴﯽ ﻫﻢ ﭼﯿﺰﯼ ﻧﮕﻔﺘﯽ،ﺍﻣﺎ ﻫﻤﯿﻦ ﮐﻪ ﺩﺭ ﻗﻠﺒﺖ ﺧﻄﻮﺭ ﺩﺍﺩﯼ، ﺁﻥ ﺭﺍ ﻣﯽ ﻧﻮﯾﺴﻨﺪ …
اوج شگرفى در دعاها...
عرض كنم خدمت شما، نهج البلاغه ، صحيفه سجاديه ، صحيفه علويه ، كافى ، بحار و ديگر جوامع روايى ما، همه از قرآن سرچشمه گرفته اند .. قرآن اصل است ، و وسايط فيض الهى بعد از پيامبر اسلام صلى الله عليه وآله از قرآن منشعب مى شود و جوامع روايى ما، يعنى نهج البلاغه و كتابهايى از زبان وسايط الهيه از معصومين است ، اينها همه مرتبه نازله قرآنند. قرآن نيستند، بنده تشبيه كرده ام ، گفته ام مثل قرآن با روايات ، مثل جان است با بدن همان طور كه بدن پربو روح است ؛ نطق و چشم و گوش بدن زنده ، به جان است ، و مرتبه نازله آن است ، و اعضا و جوارح قوا، همه مظاهر حياب نفس ناطقه و علم و شعور و ادراكات او هستند؛ روايات نيز آن طور هستند، همه از قرآن منشعب شده اند .
تمام روايات نهج البلاغه ، تمام خطب توحيدى و غير توحيدى و هر چه ائمه عليه السلام فرموده اند، برگشت مى كند به قرآن .و هر چه انسان الهى مى گويد برگشت مى كند به قرآن .
تفاوتى هم در روايات هست ، در جوامع روايى هست ، و آن اين است كه همانطور كه در عرايضمان ، در نوشته هايمان داريم - بين روايات و آثارى كه از ائمه در مناجات و ادعيه به ما رسيده است تفاوت خيلى است . به زبان ديگر، آن مطالب و نكات و دقايقى كه در اسرار و لطايف عرفانى و انسانى ، آدمى از كتاب دعاها و از مناجات به دست مى آورد، از روايات به دست نمى آورد.جهتش اين است كه در روايات مخاطب بودند و معصومين عليه السلام به فرا خور فهم مردم خرف زدند. اما در مناجات و ادعيه مخاطب خداست و آنچه در نهانخانه عشق داشتند همه را بيرون ريختند. خيلى نكات علمى عجيبى در ادعيه و اوراد و كتاب دعاها وجود دارد. اينها همه همانطور كه عرض كردم از قرآن كريم است .
منبع:
فضایل و سیره چهارده معصوم در اثار,علامه حسن زاده آملی
بهشت و دوزخ
حاج اسماعیل دولابی (ره) :
اشخاص زاهد با زهد و عبادتشان دارند از دیوار جهنم بالا میروند.
ممکن است چند بار در میانهی دیوار به داخل جهنم بیفتند اما بالاخره با همین زهدشان بالا میروند و به بهشت وارد میشوند.
اهل محبت پرواز میکنند و به بهشت میروند.
عاشقان مثل نیروی برقند که بقیه را هم بلند میکنند و با خود به بهشت میبرند.
اینها پشت سر امیر المؤمنین «علیه السلام» راه میروند.
مصباح الهدی -مهدی طیب
ظلمت قلبی از بزرگترین عقوبت ها...
آیت الله مصباح یزدی:
بسيارى از ما تصور مىكنيم نعمتهاى خداوند فقط اين است كه خانه بخريم، شغل مناسبى پيدا كنيم، جوانها ازدواج كنند، قيمتها ارزان شود و نزولات آسمانى بر ما نازل گردد. گرچه اينها نعمتهاى خداوند هستند، اما يكى از بزرگترين نعمتهاى خداوند به بندهاش اين است كه او را با خود مأنوس مىكند و محبت خود را به دلش مىاندازد، به گونهاى كه از مناجات با خدا و عبادت او لذت مىبرد و هيچگاه احساس كسالت و خستگى نمىكند.
گرچه براى بسيارى از ما شايد اين حرفها شبيه افسانه باشد، اما خداوند بندگانى دارد كه بزرگترين لذت آنها و لذتبخشترين لحظات زندگى آنان زمانى است كه سر بر درگاه حضرت احديت مىسايند و در پيشگاه حضرتش تضرع و زارى مىكنند و اشك مىريزند. اين نعمتى است كه خداوند فقط به برخى از بندگان خود عنايت مىفرمايد و همه افراد از آن بهرهمند نيستند.
يكى از بالاترين عقوبتها و عذابهايى كه خداوند متوجه برخى افراد مىكند اين است كه لذت عبادت را از آنان سلب مىكند و طورى مىشود كه خواندن دو ركعت نماز آنچنان بر آنان سخت مىشود كه گويى مىخواهند كوهى سنگين را بر دوش بكشند. براى چنين كسانى برخاستن براى نماز صبح از كوه كندن سختتر است، چه رسد به اين كه بخواهند نيمهشب و سحرگاهان از بستر گرم و نرم برخيزند و در خلوت شب با پروردگار خويش نجوا نمايند. اين در حالى است كه خداوند در وصف بهشتيان مىفرمايد:
كانُوا قَلِيلاً مِنَ اللَّيْلِ ما يَهْجَعُونَ وَبِالاْسْحارِ هُمْ يَسْتَغْفِرُونَ؛ و از شب اندكى را مىآرميدند. و در سحرگاهان [از خدا] طلب آمرزش مىكردند.
همچنين خطاب به پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) مىفرمايد:
ومِنَ اللَّيْلِ فَاسْجُدْ لَهُ وَ سَبِّحْهُ لَيْلاً طَوِيلاً؛ و بخشى از شب را در برابر او سجده كن و شب[هاى] دراز، او را به پاكى بستاى.
جان ها فدای دین،ص 19
نتایج ترک نماز
روزی حضرت زهرا(سلام الله علیها) کنار رسول خدا(ص) نشسته بودند.ضرت فاطمه(س):
از پدر بزرگوارش پرسید: پدر جان، یا رسول الله! زنان و مردانى که نسبت به نماز بىاعتنا هستند و نماز را سبک مىشمارند، چه عواقبى را در پیش دارند؟
رسول خدا(ص) فرمود:
فاطمه جان! هر کسى از مردان و زنان نمازش را سبک بشمارد، خداوند او را به پانزده بلا مبتلا مىسازد:
شش مورد در دنیا، سه مورد در وقت مرگ، و سه مورد آنها در قبر و سه مورد در قیامت زمانى که از قبر خارج شود.
اما آن شش بلایى که در دنیا دامنگیرش مىشود:
1- خداوند برکت را از عمرش مىبرد.
2- خداوند برکت را از رزقش مىبرد.
3- خداوند عزوجل سیماى صالحین را از چهرهاش محو مىکند.
4- هر عملى که انجام مىدهد پاداش داده نمىشود.
5- دعایش به آسمان نمىرود.
6- بهرهاى از صالحین براى او نیست.
اما آن سه بلایى که هنگام مرگ گرفتارش خواهد شد:
1- ذلیل از دنیا مىرود.
2- هنگام مرگ در حال گرسنگى خواهد بود.
3- تشنه از دنیا خواهد رفت، اگر چه آب نهرهاى دنیا را به او بدهند.
اما آن سه بلایى که در قبر دامنگیرش مىشود:
1- خداوند ملکى در قبر براى او مىگمارد تا او را زجر دهد.
2- قبرش براى او تنگ خواهد شد.
3- گرفتار ظلمت و تاریکى قبر خواهد شد.
اما آن سه بلایى که در روز قیامت گرفتارش خواهد شد:
1- خداوند ملکى را موکل مىسازد تا او را با صورت بر زمین بکشد، در حالى که خلایق تماشا مىکنند.
2- محاسبه اعمالش به سختى انجام مىشود.
3- خدا به نظر لطف به او نمىنگرد و براى اوست عذاب همیشگى.
فلاح السائل ؛ 22
او را برای خودش بخواهیم،نه خودمان
آیا میشود رئیس و مولای ما حضرت ولی عصر محزون باشد و ما خوشحال باشیم؟ او در اثر ابتلای دوستان (آزمایش و امتحان دوستان)، گریان باشد و ما خندان و خوشحال باشیم و در عین حال خود را تابع حضرت بدانیم؟…
(ایشان)اشخاصی را میخواهند که تنها برای آنحضرت باشند.کسانی منتظر فرج هستند که"برای خدا و در راه خدا منتظر حضرت باشند نه برای برآوردن حاجات شخصی خود…”
تنها پیدا کردن و دیدن حضرت مهم نیست، هر کدام در فکر حوائج شخصی خود هستیم و به فکر آنحضرت نیستیم.
در محضر آیت الله بهجت، ج۲ ص ۲۷۶ و ۲۶۷ و ۲۶
درمحضراستاد
آیت اللہ بهجت(ره):
اگرمےخواهیدازناحیہ دعابہ جایے برسید زبان حالتان این باشد:تسلیم خداهستیم هرچہ بخواهدبڪند
بناداریم عمل بہ وظیفہ بندگے ڪنیم.
«الحمدللہ علے ڪل حال»
اصالت مهمترازتربیت است.
روزی شاه عباس کبیر در اصفهان به خدمت عالم زمانه شیخ بهائی رسید پس از سلام و احوالپرسی از شیخ پرسید: «در برخورد با افراد اجتماع اصالت ذاتی آنان بهتر است یا تربیت خانوادگیشان؟»
شیخ گفت: «هر چه نظر حضرت اشرف باشد همان است ولی به نظر من اصالت ارجح است.»
و شاه بر خلاف او گفت: «شک نکنید که تربیت مهمتر است!»
بحث میان آن دو بالا گرفت و هیچیک نتوانستند یکدیگر را قانع کنند به ناچار شاه برای اثبات حقانیت خود او را به کاخ دعوت کرد تا حرفش را به کرسی نشاند.
فردای آن روز هنگام غروب، شیخ به کاخ رسید. بعد از تشریفات اولیه وقت شام فرا رسید. سفرهای بلند پهن کردند و برای روشن کردن مهمانخانه، پادشاه دستی به کف زد و با اشاره او چهار گربه شمع به دست حاضر شدند و آنجا را روشن کردند!
اهمیت خیرات و صدقات برای اموات در شب جمعه
مرحوم شیخ حر عاملی در کتاب وسائل الشیعه به نقل از امام صادق (علیه السلام) آورده است:
راوی حدیث گفت: از حضرت صادق (علیه السلام) پرسیدم: میتوان
به جای مرده نماز خواند؟ حضرت فرمود: بلی،
سپس فرمود: ممکن است میت در نگرانی و غم اعمال گذشته خود باشد و این عبادتی که به جای او انجام میشود جبران کمبود او را بکند و وی را از نگرانی نجات بدهد.
و نیز در همان کتاب به نقل از امام صادق (علیه السلام) آورده است که فرمودند:
همان گونه که زنده ها از هدیه ای که برای آنها میبرند خوشحال میشوند، اموات نیز از طلب رحمت و مغفرتی که برای آنها میکنند خوشحال میشوند.
این حدیث به ما نشان میدهد:
همین جملاتی که در بین مردم متداول است و مثلا میگویند: خدا رحمتش کند یا خدا او رابیامرزد اثرات مثبتی دارد و برای اموات مفید است..
مستدرک الوسایل ج11 ص317
سه پندلقمان به پسرش برای کامروایی
روزی لقمان به پسرش گفت امروز به تو سه پند میدهم که کامروا شوی
اول اين که سعی کن در زندگی بهترين غذای جهان را بخوری!
دوم اين که در بهترين بستر و رختخواب جهان بخوابی!
و سوم اين که در بهترين کاخها و خانههای جهان زندگی کنی!
پسر لقمان گفت ای پدر ما يک خانواده بسيار فقير هستيم چطور من میتوانم اين کارها را انجام دهم؟ لقمان جواب داد:
اگر کمی ديرتر و کمتر غذا بخوری هر غذايی که میخوری طعم بهترين غذای جهان را میدهد.
اگر بيشتر کار کنی و کمی ديرتر بخوابی در هر جا که خوابيدهای احساس میکنی بهترين خوابگاه جهان است
و اگر با مردم دوستی کنی در قلب آنها جای میگيری و آن وقت بهترين خانههای جهان مال توست.
درست خیرات دهیم...
از خاطرات آقابزرگ طهرانی به علامه طهرانی:
طفل بودم و چند روز بود كه مادر بزرگ پدری من از دنيا رفته بود. يك روز مادر من در منزل آلبالو پلو پخته بود.
هنگام ظهر يك نیازمندی در كوچه گدایی ميكرد و مادرم خواست برای خيرات به روح مادر بزرگم مقداری غذا به سائل بدهد، ولی ظرف تميز در دسترس نبوده و با عجله برای آنكه سائل از در منزل ردّ نشود مقداری از آن آلبالو پلو را در طاس حمّام كه در دسترس بود ريخته و به سائل ميدهد و از اين موضوع كسی خبر نداشت.
نيمه شب پدر من از خواب بيدار شده و مادر مرا بيدار كرد و گفت:
امروز چكار كردی؟ چكار كردی؟
مادرم گفت: نمیدانم!
پدرم گفت: الان مادرم را در خواب ديدم و بمن گفت:
من از عروس خودم گله دارم، امروز آبروی مرا در نزد مردگان برد؛ غذای مرا در طاس حمّام فرستاد.
تو چكار كردهای؟
مادرم جریان را گفت.
درواقع مادربزرگ گلهمند است كه چرا غذای او كه یک طبق نور است را در طاس حمّام ريخته!
و اهانت به سائل، اهانت به روح متوفّی بوده است.
معاد شناسی علامه طهرانی ج 1 ص 190 و 191
با دعا ڪسے آدم نمےشود!!
شخصے بہ حضرت آیت اللہ بهاء الدینے گفتہ بود:
آقا جان، دعا ڪنید من آدم شوم!
آقا فرمودہ بودند:
با دعا ڪسے آدم نمےشود!!
شدہ است بدون ریختن چاے خشڪ در آب جوش، چایے بخورے؟
شدہ است بدون مایہ زدن بہ شیر، پنیر درست شود.!؟
شدہ است بدون خوردن آب و غذا سیر شوے؟
شدہ است بدون الڪتریسیتہ، لامپ روشن شود؟
بدون علم و عمل صالح نیز آدم شدن محال است.
علامت محبت خدا
از بایزیدبسطامۍ پرسیدند:
علامت محبت خُداچیست ؟
با یزید گفت:
آنڪسۍ ڪہ خُدا او را دوست دارد
سہ خصلت بدودهد :
سخاوتۍ چون سخاوت دریا
محبتۍ چون محبت آفتاب
و تواضعۍ چون تواضع زمین
قلوب ما هنورخدا نشناخته است...
شیخی بود که به شاگردانشعقیده می آموخت ،لااله الاالله یادشان می داد ،
آنرا برایشان شرح می دادو بر اساس آن تربیتشان می کرد.
روزی یکی از شاگردانشطوطی ای برای او هدیه آورد،
زیرا شیخ پرورش پرندگان رابسیار دوست می داشت.
شیخ همواره طوطی را محبت می کردو او را در درسهایش حاضر می کردتا آنکه طوطی توانست بگوید:لااله الا اللّهطوطی شب و روز لااله الا الله میگفت
اما یک روز شاگردان دیدند که شیخ به شدت گریه می کند.
وقتی از او علت را پرسیدند گفت :طوطی به دست گربه کشته شد.
گفتند برای این گریه می کنی؟اگر بخواهی یکی بهتر از آن رابرایت تهیه می کنیم.
شیخ پاسخ داد:
من برای این گریه نمی کنم. ناراحتی من از اینست که
وقتی گربه به طوطی حمله کرد ،طوطی آنقدر فریاد زد تا مُرد.
با آن همه لااله الاالله که می گفت وقتی گربه به او حمله کرد .آنرا فراموش کرد و تنها فریاد می زد.
زیرا او تنها با زبانش می گفت و قلبش آنرا یاد نگرفته و نفهمیده بود.
سپس شیخ گفت می ترسم من هم مثل این طوطی باشم،تمام عمر با زبانمان لااله الاالله بگوییمو وقتی که مرگ فرارسد فراموشش کنیمو آنرا ذکر نکنیم؛
زیرا قلوب ما هنور آنرا نشناخته است!
حواسمان به زبانمان باشد!
ﺑﺎ “ﺯباﻥ” ﻣﯿﺸود ﻣﺴﺨﺮﻩ ﮐﺮﺩ!
ﺑﺎ “ﺯباﻥ” ﻣﯿﺸود ﺭﻭﺣﯿﻪ ﺩﺍﺩ!
ﺑﺎ “ﺯباﻥ” ﻣﯿﺸود ﺍﯾﺮﺍﺩ ﮔﺮﻓﺖ!
با “ﺯباﻥ” ﻣﯿﺸود ﺗﻌﺮﯾﻒ ﮐﺮﺩ!
با “ﺯباﻥ” ﻣﯿﺸود “ﺩﻝ” ﺷﮑﺴﺖ!
با “ﺯباﻥ” ﻣﯿﺸود ﺩﻟﺪﺍﺭﯼ ﺩﺍﺩ!
با “ﺯباﻥ” ﻣﯿﺸود ﺁﺑﺮﻭ ﺑُﺮﺩ!
ﺑﺎ “ﺯباﻥ” ﻣﯿﺸود ﺁﺑﺮﻭ ﺧﺮﯾﺪ!
ﺑﺎ “ﺯباﻥ” ﻣﯿﺸود “جدایی” انداخت!
ﺑﺎ “ﺯباﻥ” ﻣﯿﺸود “آشتی” داد!
با “زبان” میشود آتش زد!
با “زبان"میشود آتش را خاموش کرد!
خداوند مشتاق کیست؟
خداوند به یکی از صدیقین وحی فرمود که من در میان بندگانم کسانی را دارم که مرا دوست دارند و من هم آن ها را دوست دارم.
آن ها مشتاق من هستند و من نیز مشتاق آن ها. مرا همواره یاد می کند، من نیز به یاد آن ها هستم. در تمام کارها به من نظر دارند، من هم توجهم به آن هاست.
آن صدیق گفت: معبود من! نشانه آن ها که مورد توجه تو هستند چیست؟
فرمود:
آن ها کسانی هستند که در انتظار غروب آفتاب هستند تا شب فرا برسد و تاریکی همه جا گسترده شود و آن ها در دل شب با من به راز و نیاز بایستند.
صورت هاشان را از روی خضوع روی خاک بگذارند و به مناجات بپردازند.
در دل شب به خاطر نعمت هایی که به آن ها داده ام مرا خالصانه سپاس می گویند.
تا سحر با ضجه و استغاثه در قیام و رکوع و سجودند. به خاطر عشقی که به من دارند، خودشان را در رنج و سختی می اندازند.
اولین چیزی که به آن ها می دهم این است که از نور خود به دل هاشان می تابانم تا به واسطه آن نسبت به من معرفت یابند.
رساله لقاءالله، ص۱۳۴-۱۳۳
بزرگترین تکبر
امام صادق از قول رسول خدا (صلى الله علیه و آله) فرمود:
بزرگترین تكبر خوار شمردن مخلوق و سبك شمردن حق است.
راوى گوید: عرض كردم: خوار شمردن مخلوق و سبك شمردن حق چیست؟
فرمود:
در برابر حق نادانى كند و باهل حق طعنه زند،
پس هر كه چنین كند با لباس مخصوص خداى عزوجل ستیزه كرده است.
اصول كافى جلد3 صفحه: 424.
از گناه بترس
حضرت امیرالمومنین(علیه السلام)مردی را دید که آثار ترس و خوف در سیمایش آشکار است.
از او پرسید:
چرا چنین حالی به تو دست داده است؟
مرد جواب داد: من از خدای می ترسم.
امام فرمود:
بنده خدا! (نمی خواهد از خدا بترسی) از گناهانت بترس و نیز به خاطر ظلم هایی که درباره بندگان خدا انجام داده ای. از عدالت خدا بترس و آنچه را که به صلاح تو نهی کرده است، در آن نافرمانی نکن، آن گاه از خدا نترس؛ زیرا او به کسی ظلم نمی کند و هیچ گاه بدون گناه کسی را کیفر نمی دهد.
داستان های بحارالانوار-ج2، به نقل از بحارالانوار،ج70ص392