بالاتـریـــــــــن نصــــیحت
آیت الله بهجت رحمة الله علیه ؛
نصیحتی از این بالاتر نیست که انسان تصمیم جـــــــدی بگیرد که اگر خداوند به او یکصــــد سال هم عمــــر داد ، عالما و عامدا حتی یک آن ، معصیت نکنــــد .
اگر چنین حالـــــی واقعا برای او پیدا شود ، خداوند او را کمک مــــــی کند و توفیق مــــی دهد .
زمزم عرفان ، ص ۳۸۹
علت این که موعظه در مردم تاثیر نمیکند
آیتــ الله مجتهدے تهرانے(ره):
به دو علت موعظه و پند و اندرز در مردم تاثیر نمیکند:
یڪی اینکه طرف مقابل زمینه پذیرش سخنـان خوب ندارد مثال یزیدها و معاویه ها، اگر چہ بزرگوارانی مثـل امـام حسیـن و یا امیر مومنان (ع) موعظه ڪنند اثر نمےکند.
دوم اینڪه گوینده واعظ خود اهل عمـل نیست. هنوز نتوانستہ است خـود را بسـازد و گناهـان را تـرک ڪند و تقوای الهے را رعایت نمایـد.
گریه اویس
اویس قرنی در مجلس وعظ حاضر می شد و از سخنان واعظ می گریست.
وی چون نام آتش را می شنید، فریاد می زد و بلند می شد و شروع به دویدن می نمود.
مردم در پی او روان می شدند و می گفتند: دیوانه! دیوانه!
اسرار الصلوه، ص 8 - 207.
هر گناه صغیره بسبب یکی از این پنج چیزکبیره میشود.
هر گناه صغیره بسبب یکی از این پنج چیزکبیره میشود.
-اول اصرار بر آن کردن
- دوم حقیر شمردن گناهی که نزد خدا عظیم است.
روایت وارد شده که مؤمن هر گناهی را که کرده، آنرا مانند کوهی میبیند که بر بالای سرش باشد و میترسد که بر سرش بیوفتد.
ولی منافق گناه را مثل مگسی میبیند که بر بینی اش نشیند و آن را بپراند.
- سوم شاد بودن به انجام گناه و قدرت گرفتن به انجام آن.
مثل اینکه مسلمانی را ایذایی رساند و بگوید :دیدید چگونه او را رسوا کردم.
- چهارم گناهی را انجام دهد وبدون دلیل شرعی آن گناه را اظهار کند در نزد کسی که مطلع نیست.
- پنجم شخص گنهکار کسی باشد که مردم به او اعتماد داشته باشند و از او پیروی کنند و او گناه صغیره کند در حالیکه مردم مطلع شوند.و
وقع گناه در نظر مردم کم دیده شود
مثل اینکه شخص عالمی کسی را مسخره کند و امثال آن.
معراج السعاده ، ملا احمد نراقی
صادقانه با خدا حرف بزن
در محضر مرحوم دولابی:
صادقانه با خدا حرف بزنخدا صدق دارد. با خدا صادقانه حرف بزن،هرچه می خواهی بگو. خوب یا بد، هرچه هستی…
صادقانه خودت را به خدا عرضه کن و بگو خدایا هرچه هستم مال شما هستم.
دعا از آثار اجابت است:
اول اجابت است بعد دعا. دعایی که در عبد ظاهر می شود از آثار اجابتی است که قبلا شده است.
به وجود آمدن حالت دعا در عبد از آثار این است که خدا می خواهد آنچه را طلبش در عبد بوجود آمده است، به او بدهد.
رسول گرامي اسلام(صلی الله علیه و آله) فرمود: هنگامي كه خداوند بخواهد نيازهاي بنده اش را برآورد به او اذن و توفيق دعا كردن مي دهد…
1_برگرفته از کتاب شهید محبت،رهنمود های حاج میرزا اسماعیل دولابی
2_ ميزان الحكمه ،حديث 5583
درمحضراستاد
بزرگ ترين جهل ، جهل انسان است به نفس خويش .
بزرگ ترين حكمت معرفت انسان است به نفس خويش و بزرگى انسان به مقدار همان معرفت اوست .
برترين عقل ، معرفت انسان به نفس خويش است ؛ پس كسى كه نفس خويش را شناسد عاقل بود و كسى كه آن را نشناسد، جاهل .
برترين معرفت ، معرفت انسان به نفس خويش است . آن كه نفس خويش را بهتر شناسد، خوفش از خدايش بيشتر باشد.
عارف آن است كه نفس خويش را رها ساخته و از هر آنچه كه از خدايش دور كند پاك سازد.
زيرك آن است كه نفسش را شناسد و اعمال به اخلاص گذارد. معرفت نفس ، نافع ترين دو معرفت است .
نفس جوهرى است گران مايه ؛ كسى كه مصونش دارد، مقامش را رفيع گردانيده ، و كسى كه به ابتذالش كشد، آن را به فرو كشانده .
در شگفتم ! از آن كس كه گمشده اش را مى جويد، در حالى كه خويشتن را گم كرده است و در جستجوي نيست .
در شگفتم ! چگونه كسى كه نفس خويش را نشناخته ، تواند كه خداى خويش را شناسد! غايب معرفت آن است كه انسان نفس خويش را شناسد. آدمى را همان جهالت بس كه انسان بر نفس خود جاهل باشد.
آدمى را همان معرفت بس كه نفس خويش را شناسد. آنكه نفس خويش را نشناسد، چگونه غير آن را تواند كه بشناسد. به نفس خويش جاهل مباش ؛ چه كسى كه چنين باشد، به همه چيز جاهل است .
معرفت نفس ، نافع ترين معارف است . كسى كه نفس خويش را نشناسد، در حقش كوتاهى كرده است . آن كسى كه به نفس خويش جاهل است ، به غير آن جاهل تر بود.
کسى كه نفس خويش را شناسد، از امور دنيوى بريده شود.
كسى كه نفس خويش را شناسد، به جهاد با آن بر خيزد.
آن كه نفس خويش شناسد، جليل گردد.
كسى كه نفس خويش را شناخته ، به غايت از معرفت و علمى رسيده است .
آن كس كه نفس خويش را شناسد، غير آن را بيشتر شناسد.
آن كسى كه نفس خويش را نشناسد، از راه رستگارى دور افتد است و در بيابان ضلالتها و نادانى ها گم گردد. كسى كه به ظفر معرفت نفس رسيده ، به فوز اكبر نايل گشته است .
كسى كه نفس خويش را شناسد، خدايش را خواهد شناخت
عيون مسائل نفس و شرح آن ، ج 1، ص 88- 89، علامه حسن زاده آملي حفظه الله
مکاید شیطان
حضرت امام خمینی (ره) در توصیه های عرفانی خود به مرحوم حاج احمد آقا می فرماید:
عزیزم! از جوانى به اندازهاى که باقى است استفاده کن که در پیرى همه چیز از دست می رود، حتى توجه به آخرت و خداى تعالى. از مکاید بزرگ شیطان و نفس اماره آن است که جوانان را وعده صلاح و اصلاح در زمان پیرى می دهد تا جوانى با غفلت از دست برود، و به پیران وعده طول عمر می دهد. و تا لحظه آخر با وعدههاى پوچ انسان را از ذکر خدا و اخلاص براى او بازمی دارد تا مرگ برسد، و در آن حال ایمان را اگر تا آن وقت نگرفته باشد، می گیرد.
صحیفه امام،ج20،ص154
شانس یکی از خرافات است...
آیت الله جوادی آملی:
یکی از خرافات شانس است که مردم می گویند ما شانس داشتیم یا بد شانس بودیم.
شانس مثل همان حرف دهریین است که می گفتند:(مایهلکون الا الدهر)حوادث روزگار است که ما را به دنیا آورده وهمین طبیعت وجهان ما را می برد .
انسان مادی تدبیر جهان که از آن خداست را به طبیعت ودهر می دهد قائل به شانس هم در عمل چنین است که به حوادث اتفاقی وهرج ومرج روزگار قائل می شود.
ولی انسان عارف به خدای سبحان می داند که اگر برگی از درخت بیفتد با اذن الهی است.(ما تسقط من ورقه الا یعلمها)
زینت دنیا
پس استعمال تمام اقسام زينت براى برگردانيدن نظر صائب از واقع و متن امر به جهات اعتبارى و نسبتهاى ناروا و مجازى است.
و در حقيقت زينت يعنى خدعه و گول و نهادن دام گسترده و حيله براى انعطاف افكار و گرايش به سوى زيبائيهاى مجازى؛
و همين است معناى غرور. دنيا خانه زينت و دار غرور است يعنى انسان را گول مىزند،
اعتباريّات فانيه در نظر انسان به صورت حقائق واقعيّه جلوه نموده و براى بدست آوردن آن حقائق انسان گرفتار دام هوس و مشغول به زينت و غرور،پيوسته با اين اعتباريّات خياليّه نرد عشق مىبازد و با اين صورتهاى زشت و قبيحه از فنا و زوال و بوار و نيستى، عقد معاشقه برقرار مىكند تا بالنّتيجه سرمايه وجودى و هستى خود را به رايگان از كف مىدهد.
معادشناسی، ج۱ ص۳۶
خداونددعا را در چه مقطعى استجابت مىكند
آیت الله جوادی آملی فرمود:
شما حرفهايتان را به ما برسانيد، ما دعايتان را مستجاب مىكنيم.
ذات اقدس اله در اين حديث قدسى فرمود: من در كنار دل شكستهام؛ دلى كه هيچ چيز در آن نيست،
فقط انكسار و درخواست لطف الهى است، پس اگر كسى دلشكسته بود، خدا آنجا حضور دارد، چون انسان دلشكسته وقتى گفت: «يا اللّه»، درست مىگويد.
ما كه دعا مىكنيم، از يك سمت مقاممان را در نظر مىگيريم، قدرتمان را، مالمان را، فرزندمان را، جاهمان را، حيثيّت اجتماعىمان را، همه اينها را در نظر مىگيريم، و مىگوييم:
خدايا، مشكل ما را حل كن! اين مىشود دهمى يا يازدهمى؛ اما آن كسى كه هيچ پناهگاهى ندارد، وقتى گفت: «خدا»، يعنى خدا فرمود:
انسان يا بايد به آن حد برسد كه باور كند از غير او كارى ساخته نيست، يا بايد بالا بيايد و دنا فتدلّى شود و اين دو، قابل جمع است.
نحوه برخورد با افرادبد حجاب در کلام رهبرفرزانه انقلاب (حفظه الله)
نحوه برخورد با افرادبد حجاب در کلام رهبرفرزانه انقلاب (حفظه الله)
زندگیٍ مؤمنانه
حاج محمد اسماعیل دولابی :
زبانت را کنترل کن ؛ ولو به تو سخت می گذرد ، گٍلٍه و شٍکوه نکن و از خدا خوبی بگو . این کار را ادامه بده تا کم کم بر تو معلوم شود که به راستی خدا ، خوب خدایی است .
از هر چیز تعریف کردند ، بگو مالٍ خداست و کارٍ خداست . نکند خدا را بپوشانی و آن را به خودت یا به دیگران نسبت بدهی ، که ظلمی بزرگ تر از این نیست .
هر چه غیرٍ خداست را از دل بیرون کن . . . تصمیم بگیر حرفی نزنی مگر از او ؛ هر زیبایی و خوبی که دیدی ، رب و پروردگارت را یاد کن ؛ هر وقت خواستی از کسی یا چیزی تعریف کنی ، از رَبّت تعریف کن ؛
اگر این نکته را رعایت کنی ، از وادیٍ امن سر در می آوری . .
وسعت دنیای هر کسی به اندازه تفکر اوست!
روزی لئو تولستوی در خیابانی راه می رفت که ناآگاهانه به زنی تنه زد!
زن بی وقفه شروع به فحش دادن و بد و بیراه گفتن کرد!
بعد از مدتی که خوب فحش داد،
تولستوی کلاهش را از سر برداشت و محترمانه گفت: من هم لئو تولستوی هستم!
زن که بسیار شرمگین شده بود، عذرخواهی کرد و گفت: چرا خودتان را زودتر معرفی نکردید؟!
تولستوی در جواب گفت: شما داشتید با توهین هایتان خودتان را معرفی میکردید و من هم صبر کردم تا توضیحات شما تمام شود و من هم خودم را معرفی کردم.
وسعت دنیای هر کسی به اندازه تفکر اوست!
ریاکاری و از بین رفتن تمام اعمال!
مرحوم قطب راوندی (رضوان اللّه تعالی ) روایت کرده است که :
در بنی اسرائیل عابدی بود که سالها حق تعالی را عبادت می کرد . روزی دعا کرد که:
خدایا می خواهم حال خودم را نزد تو بدانم ، کدامین عمل هایم را پسندیدی، تا همیشه آن عمل را انجام دهم،واِلاّ پیش از مرگم توبه کنم ؟!
حضرت حق تعالی ، ملکی را نزد آن عابد فرستاد و فرمود:
تو پیش خدا هیچ عمل خیری نداری!
گفت : خدایا، پس عبادتهای من چه شد؟!
ملک فرمود :
هر وقت عمل خیری انجام میدادی به مردم خبر میدادی ، و می خواستی مردم به تو بگویند چه آدم خوبی هستی و به نیکی از تو یاد کنند…
خُب،پاداشت را گرفتی!آیا برای عملت راضی شدی؟
این حرف برای عابد خیلی گران آمد و محزون و ناراحت شد ، و صدایش به ناله بلند گردید .
ملک بار دیگر آمد و فرمود :
حق تعالی می فرماید :
الحال خود را از من بخر ، و هر روز به تعداد رگهای بدنت صدقه بده .
عابد گفت:خدایا چطوری؟!من که چیزی ندارم..
فرمود : هر روز سیصد و شصت مرتبه، به تعداد رگهای بدنت بگو :
سُبْحانَ اللّهِ وَ الْحَمْدُ لِلّهِ وَ لااِلهَ اِلا اللّهُ وَ اللّهُ اَکْبَر وَ لاحَوْلَ وَ لاقُوَهَ اِلاّ بِااللّهِ
عابد گفت : خدایا اگر این طور است ، زیادتر بفرما ؟ !
فرمود :
اگر زیادتر بگویی ثوابت بیشتر است…
درمحضراستاد
شیخ حسنعلی نخودکی:
حضرت محمد صلی الله علیه واله وسلم فرمودند: هرکس که خواهد خانه اش به نعمت آبادان باشد، به ذکر شش گانه زیر بپردازد:
اول آنکه در آغاز هرکار بگوید: «بسم الله الرحمن الرحیم.»
دوم آنکه چون نعمتی از راه حلال نصیبش شد، بگوید «الحمدالله رب العالمین.»
سوم آنکه چون خطا و لغزشی کند بگوید: «استغفرالله ربی و اتوب الیه.»
چهارم آنکه چون غم و اندوه براو هجوم آورد بگوید : «لاحول و لا قوه الا بالله العلی العظیم.»
پنجم آنکه چون تدبیرکار کند،گوید «ماشاالله.»
ششم آنکه چون از ستمگری هراسی کند بگوید: «حسبناالله و نعم الوکیل.»
ضرورت اصلاح زبان
آیت الله ميرزا جواد ملكي تبريزي:
عزيز سالك بايد در همه خيرات جديت و كوشش داشته باشد و مخصوصا اهتمامي در تاديب زبان مباركش نمايد كه هيچ يك از اعضا به درجه آن «لازم الرعايه و صعب التاديب و العلاج» مراقبتش لازم و تاديب و درمانش مشكل نيست….
زبان می تواند به دو كلمه، گوينده را از «اعلي درجه عليين» به «اسفل الدركات» و از «اسفل الدركات» به «اعلي عليين» مي برد.
به يك كلمه ناسزا كه مي گويد، خود را كافر و نجس و به عذاب خالد و دائم مبتلا مي كند.
… به يك كلمه، چند گناه كبيره از قبيل افترا و غيبت و شماتت مومن و قتل هزاران نفوس از اوليا، و ريا و كبر و … و غير اين ها ممكن است مرتكب شود!
اين است كه روايت شده است كه حضرت سيد انبياء محمدصلی الله علیه واله وسلم فرمودند:
هركس زبانش را اصلاح نمايد، به تمام قرآن عمل كرده است!
اين فقره در پيش علماي اخلاق از كلمات معجز نشان حضرت محسوب مي شود.
رساله لقاءالله ، ص 116
نجات دنیا
در این دنیا تا انسان عبد و تسلیم خدا نشود، نجات ندارد.
عارف بالله مرحوم حاج اسماعیل دولابی :
خیر را جبراً به ما دادهاند. جبر است، ولی جبر لطف؛ نه جبر قهر. خداوند آنقدر احسان میکند که چارهای جز تن دادن به بندگی او نمیماند. اَلاِنسانُ عَبیدُ الاِحسانِ: انسان بندهی احسان است. نیمی از امور انسان جبر است و در نیمهی دیگر نیز اختیار ندارد. یعنی خدا آنقدر به او خوبی میکند که چارهای جز تسلیم کردن خود به خدا برایش باقی نمیماند.
در خانه وقتی زن و بچّه تسلیم پدرند، همسایهها از عیب آن خانه خبر ندارند. وقتی دعوا شد و سر و صدا بلند شد، عیبها برملا میشود. پس تا تسلیم بودیم، عیوب پوشیده بود. اسلام هم که آمد، عیبها پوشیده شد. الاِسلامُ هُوَ التَّسلیمُ: اسلام همان تسلیم است. اگر صلح کنیم و با صلح و صفا با خدا رابطه برقرار کنیم که دیگر اصلاً عیبی باقی نمیماند.
پدر خانواده که تسلیم حجّت خدا شد، بچّهها هم مال امام میشوند. لذا خود بچّهها در مورد پدرشان میگویند: او به ما کاری ندارد، ما هم به او کاری نداریم.
مصباح الهدی - تألیف استاد مهدی طیّب
درمحضراستاد
حاج محمد اسماعیل دولابی(ره):
” در هر آن که در یاد خدا هستیم، در راهیم.
حیف است انسان روی آینده حساب کند؛
چون هنوز نیامده است و الآن موجود نیست.
گذشته هم که گذشت و رد شد.
در هر منزلی که هستیم باید آنرا قدر بدانیم و با خدای خود خوش باشیم.
تلخ باشد یا شیرین یا ترش.
چون مربی ما، خدای ما، ما را تربیت می کند و می سازد. خدا سازنده است.
کتاب طوبای محبت، ج۱، ص ۷۶