انسان چقدر می ارزد ؟!
علامه محمد تقي جعفري ـ رحمت الله عليه ـ مي گفتند:
برخي از جامعه شناسان برتر دنيا در دانمارك جمع شده بودند تا پيرامون موضوع مهمي به بحث و تبادل نظر بپردازند. موضوع اين بود:
« ارزش واقعي انسان به چيست»؟
هر كدام از جامعه شناسان، سخناني گفته و معيارهاي خاصي ارايه دادند. هنگامي كه نوبت به بنده رسيد، گفتم:
اگر مي خواهيد بدانيد يك انسان چقدر ارزش دارد، ببينيد به چه چيزي علاقه دارد و به چه چيزي عشق مي ورزد. كسي كه عشقش يك آپارتمان دو طبقه است، در واقع ارزشش به مقدار همان آپارتمان است.
كسي كه عشقش ماشينش است، ارزشش به همان ميزان است. اما كسي كه عشقش خداي متعال است، ارزشش به اندازه خداست…
من اين مطلب را گفتم و پايين آمدم. وقتي جامعه شناسان سخنان من را شنيدند، براي چند دقيقه روي پاي خود ايستادند و كف زدند.
هنگامي كه تشويق آن ها تمام شد، من دوباره بلند شدم و گفتم: عزيزان، اين كلام از من نبود، بلكه از شخصي به نام علي ـ عليه السلام ـ است. آن حضرت در نهج البلاغه مي فرمايند:
« قِيمَةُ كُلِّ امْرِئٍ مَا يُحْسِنُه »؛
«ارزش هر انساني به اندازه چيزي است كه دوست مي دارد».
وقتي اين كلام را گفتم، دوباره به نشانه احترام به وجود مقدس اميرالمؤمنين علي ـ عليه السلام ـ از جا بلند شدند و چند بار نام آن حضرت را بر زبان جاري كردند.
باطن بی عفتی و بی حجابی
یکی از شاگردان پیر روشن باطن، رجبعلی خیاط(قدس سره) نقل می کند:
روزی با جناب شیخ رجبعلی از درب منزلشان خارج شدیم و من متوجه شدم که یک زن بی حجاب و بد لباس در مقابلمان است.
سرم را پایین انداختم .شیخ فرمودند:«نگاهش کن!»
من گفتم :
آقاجان، او بی حجاب است.فرمودند:«گفتم نگاهش کن!»
سرم را بالا آوردم و دیدم که آن زن در جریانی از مواد مذاب گرفتار است و بدنش پر از چرک و خون است و از موهای او چرک ، قطره قطره به آن مواد مذاب می ریخت.
هر قطره که می افتاد انگار بنزین آتش می گیرد و منفجر می شود و او سوخت.
همین طور که می دیدم شیخ فرمودند:«بس است، سرت را پایین بینداز.
متوجه شدم که شیخ با تصرف در چشمانم، دیده های برزخی من را گشوده بودند تا باطن عمل آن زن را به من بفهماند.
کیمیای محبت ،ص133
لا نَجَاةَ إِلَّا بِالطَّاعَةِ
آیت الله حق شناس (ره) :
تنها راه نجات طاعت و بندگی خداست. طاعت بدون کنترل نفس سودی ندارد، اگر صد سال هم بگذرد؛ ولی نفس خودت را كنترل نكني، نگاهت را کنترل نکنی؛ در کلاس اول درجا خواهی زد.
وقتی به کلاس دوم خواهی رفت که نفست را کنترل کنی. یا باید نفس را بپرستی یا خدا را.
«لا نَجَاةَ إِلَّا بِالطَّاعَةِ». طاعت چيست؟
طاعت اين است كه آنچه دلت میخواهد را کنار بگذاری. با طاعت بدون علم و استاد به جایی نخواهی رسید « لا نَجاةَ إلاّ بِالطّاعَةِ وَ الطّاعَةُ بِالعِلمِ». طاعت علم ميخواهد.
قسم به امامزمان(ع) اگر استاد اخلاق نداشته باشي؛ به جایی نخواهی رسید.
همینکه حرف بزنی؛ اهانت میکنی، غیبت میکنی. .. از نجات خبري نيست؛ مگر اينكه طاعت و بندگي كني. بندگي هم راه دارد. طاعت و بندگی با علم است. باید بروی و یاد بگیری.
کتاب مرد حق ، ص12
هرجا که نمک بخوریم نمکدان نمی شکنیم!
در اصفهان شخص تاجری در همسایگی یکی از اشرار زندگی می کرد . این شخص شبها افراد لا ابالی را در خانه اش جمع می کرد و سر و صدا به راه می انداخت .
شخص تاجر که فردی نماز شب خوان و متدین بود از دست این جوان ناراحت شد ، پیش مرحوم ملا محمد تقی مجلسی آمد و از دست همسایه اش که رئیس اشرار بود و شبها عربده و داد و بیداد راه می انداخت و مزاحمت ایجاد می کرد شکایت کرد.
ملا محمد تقی مجلسی فرمود یک شب این افراد را برای صرف شام به خانه ات دعوت کن ، من هم به خانه ات می آیم .شخص تاجر رئیس اشرار را به همراه نوچه ها و اطرافیان او را برای شام به خانه اش دعوت می کند .
آنها هم قبول کرده و به خانه او می آیند ، در حالی که خبر نداشتند قرار است علامه مجلسی هم به مجلس بیاید .
ناگاه مرحوم علامه وارد اتاق شد و مستقیم رفت پیش رئیس اشرار نشست . بعد از سلام و احوالپرسی با او گرم گرفت و پرسید :
وضع و مرام شما در زندگی چگونه است؟
برنامه تان در زندگی چیست؟
آن شخص هم با زبان مخصوص افراد داشی و لات می گوید مرام ما این است که هرجا که نمک بخوریم نمکدان نمی شکنیم.
علامه مجلسی می فرماید : دروغ میگویی! رئیس اشرار گفت : چطور؟!
علامه می گوید : تو مگر یک عمر نمک خدا را نخورده ای ؟چرا نمکدان می شکنی؟!
تو که میگویی من نمکدان نمی شکنم ، پس این کارها چیست که انجام می دهی؟
رئیس اشرار با شنیدن همین یک کلمه منقلب شد و از همه بدی هایی که کرده بود توبه کرد . به دنبال او هم تمامی افرادش توبه کردند.
در محضر آیت الله مجتهدی رحمه الله علیه ، جلد اول ، ص 339 ]
از اعتراف به گناهان،نزد دیگران بپرهیزید!
فردی نزد امام علی علیه السلام آمد وچندین بار گفت:
یا امیرالمؤمنین، من عمل خلافی مرتکب شده ام، حد الهی را بر من جاری کن.
امام چهار بار روی از او برگرداند ودر آخر خشمگین شدند و فرمودند: چقدر زشت است که انسان گناهش را نزد دیگران بگوید!
چرا گناهت را به من می گویی؟ مگر بین خود و خدایت توبه نکرده ای؟
سپس حضرت فرمود:
به خدا قسم اگر او بین خود و خدا توبه می کرد بالاتر از این بود که پیش من اعتراف کند و من حّد را بر او جاری کنم.
این فکر اشتباه است که با اعتراف به گناهان سبک می شویم.
بلکه دستور بر این است که ما باید با توبه کردن نزد خدا سبک بشویم…
فردی که مرتکب گناه می شود حتی حق این را ندارد که آنرا برای امام زمانش بازگو کند.
حتی گناه دیگران را نباید پخش و در عذاب آن شریک شد!ممکن است که فردی خطا کند آیا باید آن را همه جا پخش کرد؟ مثلا پیامک یا بولوتوثی به شما می رسد که فلانی کار خطایی انجام داده است،آیا شما باید آنرا برای همه بفرستید؟
اصول کافی ،شیخ کُلینی
همه ی جهان حجاب دارد...
کره زمین دارای پوشش است…
میوه های تر وتازه دارای پوشش اند…
شمشیر نیز داخل غلافش حفظ میشود…
قلم بدون پوشش جوهرش خشک میشود و فایده اش از بین میرود.
سیب هم اگر پوسته اش گرفته شود و رها شود فاسد میشود…
و……
در تعجبم از مردی که ماشینش را از ترس خط و خش افتادن چادر می پوشاند؛ اما دختر یا همسر و یا خواهر خود را بدون پوشش رها میکند!!
بانو!
این چادر تا برسد بدست تو
هم از کوچه های مدینه گذشته
هم از کربلا
هم از بازار شام…!
چادرت را در آغوش بگیر ،
و بگو برایت روضه بخواند…
همه را از نزدیک دیده است..
چهارکلمه آموزنده
جناب لقمان(رحمت الله علیه) به پسرش چنین فرمودند پسرم ! من ۴۰۰ پیغمبر را خدمت نمودم و از سخنان آنان ۴ کلمه آموختم :
وقتی در نماز هستی ؛ قلبت را نگهدار و متوجه خداوند متعال باش .
وقتی بر سر سفره قرار گرفتی ؛ گلویت را حفظ کن و مواظب حلال و حرام و دیگران باش .
اگر در خانه کسی بودی ؛ مواظب چشمانت باش و به چیزی که بر تو روا نیست چشم مدوز .
وقتی در میان مردم بودی ؛ زبانت را نگهدار . مبادا غیبت و سخنانی که بر تو روا نیست بازگو نمایی .
مواعظ العددیّه ،ص۲۳۸
سفارشات امام کاظم (ع)به هشام
ای هشام؛ به احمقان حکمت نیاموزید که بدان ستم نمودهاید، و آن را از اهلش باز ندارید که در حق ایشان ظلم کردهاید.
ای هشام؛ آن کس که زبانش راستگوست عملش پاک و نیکوست و آن کس که نیّتش پاک باشد روزیش افزون شود و آن کس که با برادران و خانوادهاش بخوبی برخورد کند عمرش طولانی گردد.
ای هشام؛ همان طور که [دنیاپرستان] حکمت را برای شما واگذاشتند، شما نیز دنیا را برای آنان واگذارید.
ای هشام؛ آن کس که مردانگی ندارد دین ندارد و آن کس که عاری از مردانگی است عقل ندارد و با ارزشترین مردم کسی است که دنیا را برای خود هیچ مقام و منزلتی نداند، هان! بتحقیق برای بدنهای شما بها و قیمتی جز بهشت نیست، پس آن را جز به بهشت مفروشید.
ای هشام؛ براستی امیر المؤمنین علیه السّلام مکرّر میفرمود:
«نشستن در صدر مجلس تنها سزاوار مردی است که دارای سه خصلت باشد:
چون سؤال شود پاسخ گوید
و چون همگان از کلام عاجز شدند او سخن گوید
و رأی و نظری ارائه کند که به مصلحت همگان باشد
بنا بر این شخصی که این صفات را ندارد و در صدر مجلس نشیند احمق است»
و حسن بن علیّ علیهالسّلام فرموده:
«نیازهای خود را از اهل آن بخواهید، پرسیده شد: ای زاده پیامبر، اهل آن کیانند؟
فرمود: کسانی که خداوند در کتابش وصف کرده و یادشان نموده، آنجا که فرموده:
إِنَّما یَتَذَکَّرُ أُولُوا الْأَلْبابِ: «تنها صاحبدلان پند میپذیرند- زمر: 9»،
و ایشان خردمندانند».
و علی بن الحسین علیه السّلام فرموده:
«همنشینی با خوبان صلاح انگیز است، و همنشینی با دانشمندان موجب زیاد شدن عقل و خرد. و فرمانبردن از حاکمان دادگر کمال عزّت است، و بسیار نمودن مال از راه کسب و کار نشانه کمال مردانگی و راهنمائی مشورتکننده ادای حقّ نعمت است و خودداری از آزار نشانه کمال عقل بوده و موجب آسایش تن در دنیا و آخرت است.
ای هشام؛ فرد خردمند با کسی که میترسد او را تکذیب کند سخن نگوید، و نه به کسی که از دریغش نگران است تقاضا کند و نه آنچه را نتواند بجا آورد وعده دهد، و نه بدان چه در امیدواریش سرزنش شود دل بندد و نه بکاری که بترسد در آن درمانده و عاجز شود اقدام کند.
و امیر المؤمنین علیه السّلام مکرّر به یاران خود سفارش میکرد و میفرمود
«شما را به ترس از خدا در نهان و آشکار سفارش میکنم و نیز به رعایت انصاف در خشنودی و غضب و به کسب [دنیا و آخرت] در فقر و توانگری و به پیوند با کسی که از شما بریده و به گذشت از آن کس که به شما ستم کرده و به بخشش به آنکه از شما دریغ داشته و باید دیده شما عبرت انگیز باشد و سکوتتان اندیشه و گفتارتان ذکر و طبع و سرشتتان سخاوت، زیرا هیچ فرد بخیلی به بهشت نرود، همچنان که هیچ فرد با سخاوتی به دوزخ در نیاید.
تحف العقول/ترجمه جعفری، ص: 368-369
سود عبادت
روزی جوانی نزد حضرت موسی علیه السلام آمد و گفت: ای موسی علیه السلام خدا را از عبادت من چه سودی می رسد؟ که چنین امر و اصرار بر عبادت اش دارد؟
حضرت موسی علیه السلام گفت: یاد دارم در نوجوانی از گوسفندان شعیب نبی چوپانی می کردم.
روزی بز ضعیفی بالای صخره ای رفت که خطرناک بود و ممکن بود در پایین آمدن از آن صخره اتفاقی بر او بیفتد. با هزار مصیبت و سختی به صخره خود را رساندم و بز را در آغوش گرفتم و در گوشش گفتم: ای بز ، خدا داند این همه دویدن من دنبال تو وصدا کردنت برای برگشتن به سوی من، به خاطر سکه ای نقره نیست که از فروش تو در جیب من می رود. می دانی موسی از سکه ای نقره که بهای نگهداری و فروش تو است، بی نیاز است. دویدن من به دنبال تو و صدا کردنت به خاطر ، خطر گرگی است که تو نمی بینی و نمی شناسی و او هر لحظه اگر دور از من باشی به دنبال شکار توست.
ای جوان بدان که خدا را هم از عبادت من و تو سود و زیانی نمی رسد، بلکه با عبادت می خواهد از او دور نشویم تا در دام شیطان گرفتار آییم.
وَ مَنْ يَعْشُ عَنْ ذِکْرِ الرَّحْمٰنِ نُقَيِّضْ لَهُ شَيْطَاناً فَهُوَ لَهُ قَرِينٌ و هر کس از یاد خدا رویگردان شود شیطان را به سراغ او میفرستیم پس همواره قرین اوست (زخرف 36)
الانوار النعمانیه
برای حضور قلب در نماز چه کنیم؟
حجت الاسلام والمسلمین غفاری :
یکی از فلسفههای وضو در مسح کشیدن سر، این است که خدایا! اگر غیر تو را در فکرم آوردهام، هم توبه میکنم و هم میشویم… آیا این چنین حالی داریم در وضو؟! آمدند محضر رسول گرامی اسلام(صلی الله علیه و آله) ، عرض کردند : یا رسول الله! برای حضور قلب در نماز چه کنیم؟!
فرمودند : دقت در اذان و اقامه کن! در یک جای دیگر همین سؤال را کردهاند و رسول گرامی اسلام(ص) فرمودند: دقت در وضو کن! وضو که میسازی، دقت کن! ببینید عزیزان من! غیر از فلسفه ظاهری(بهداشت و مسائل دیگری که فرمودهاند)، اینها سر جایش؛ ولی اصلش یک بهانه است، همچنان که رکوع و سجود و اذکار نماز همه بهانه است، که به ملکوت برسیم و ارتباط با ملکوت پیدا کنیم. این وضو هم احتمال میدهیم که چنین معانی داشته باشد…
یعنی وقتی شما آب را میپاشید تا به صورت بزنید(غیر از آنهایی که فرمودم)، مستحب است این کار را بکنید، چشمهایتان را باز کنید تا آب وضو داخل چشم شما شود، وقتی صورت را میشویید، یعنی این که خدایا! اگر این وجه من، به غیر تو توجه کرده است، هم توبه میکنم، که به غیر تو توجه کرده و هم میشویم… استنشاق و مزمزه و… هم همین معنا را میدهد… یعنی اگر برای غیر تو نفس کشیده ام(چقدر عالی است…) (غیر از مسائل بهداشتی) این را هم، هم توبه میکنم و هم میشویم… یعنی این شستن ظاهری، باعث میشود که انسان توجه به اصل معنا کند.
اگر آب را هم 3 بار در دهان بریزیم، در این 3 بار… إن شاءالله توبه قبول است؛ لذا می گوییم اگر غیبتی، اگر تهمتی، اصلاً اگر برای غیر تو حرفی زدهام، میشویم. و انسان با این شستوشو و با این سلامت، وارد بر نماز شود، ببین چه حالی پیدا میکند!… وقتی که دست راستش را می شوید، میگوید اگر این دست من به جایی خورده است یا چیزی نوشته که رضای تو در آن نبوده است، هم توبه میکنم و هم میشویم… دست چپ هم اینچنین… مسحهای پا… با این پا اگر جایی رفتهام و قدمی برداشتهام که تو راضی نبودی، دیگر توبه میکنم و نمیروم!… و یقیناً توبه کردی پاک شدی… یقینا حضور قلب در نماز پیدا میکنی… این(نسخه)، اورژانسی است.
از مرحوم میرزاجوادآقاملکیتبریزی(رحمةاللهعلیه) هست که میفرماید: بعضیها وضو دارند؛ ولی میگوید: شما حتما نزدیک نماز دوباره وضو بگیر؛ چون ظاهر وضو هست؛ ولی باطن وضو در اثر اشتغال به غیر، رفته… باطن وضویی وجود ندارد! لذا دوباره بگیر؛ اما با این توجه! لذا وقتی که مسح هم میکشد، میگوید: خدایا اگر غیر تو را در افکارم جا دادم، میشویم و توبه میکنم. شما با این توجه، وارد بر نماز شوید، ببینید چه حالی پیدا می کنید.
اثرات تعقیبات(دعای بعد از نماز)
آيت الله ناصری دولت آبادی:
تعقيبات، اثرش در زيادی مال، بيشتر از تجارت كردن است.
در روايت دارد بعد از اين كه من نمازم را ميخوانم و بلند ميشوم و میروم، خدا ميگويد: «آيا كسی بهتر از من پيدا كردی كه بروی سراغ او؟ از من بخواه، تا من به تو بدهم». كجا ميدويد و ميرويد؟
لذا در روايت دارد كه اثر تعقيب خواندن بعد از نماز در جلب رزق، از تجارت كردن، بيشتر است.
تعقيب، اثرش در زيادی مال، بيشتر از تجارت كردن است.
منبع روایت:
بحارالانوار ج ۸۲، ص ۳۲۳.
هرجا که نمک بخوریم نمکدان نمی شکنیم!
در اصفهان شخص تاجری در همسایگی یکی از اشرار زندگی می کرد . این شخص شبها افراد لا ابالی را در خانه اش جمع می کرد و سر و صدا به راه می انداخت .
شخص تاجر که فردی نماز شب خوان و متدین بود از دست این جوان ناراحت شد ، پیش مرحوم ملا محمد تقی مجلسی آمد و از دست همسایه اش که رئیس اشرار بود و شبها عربده و داد و بیداد راه می انداخت و مزاحمت ایجاد می کرد شکایت کرد.
ملا محمد تقی مجلسی فرمود یک شب این افراد را برای صرف شام به خانه ات دعوت کن ، من هم به خانه ات می آیم .شخص تاجر رئیس اشرار را به همراه نوچه ها و اطرافیان او را برای شام به خانه اش دعوت می کند . آنها هم قبول کرده و به خانه او می آیند ، در حالی که خبر نداشتند قرار است علامه مجلسی هم به مجلس بیاید .
ناگاه مرحوم علامه وارد اتاق شد و مستقیم رفت پیش رئیس اشرار نشست . بعد از سلام و احوالپرسی با او گرم گرفت و پرسید :
وضع و مرام شما در زندگی چگونه است؟
برنامه تان در زندگی چیست؟
آن شخص هم با زبان مخصوص افراد داشی و لات می گوید مرام ما این است که هرجا که نمک بخوریم نمکدان نمی شکنیم.
علامه مجلسی می فرماید : دروغ میگویی! رئیس اشرار گفت : چطور؟!
علامه می گوید : تو مگر یک عمر نمک خدا را نخورده ای ؟چرا نمکدان می شکنی؟!
تو که میگویی من نمکدان نمی شکنم ، پس این کارها چیست که انجام می دهی؟
رئیس اشرار با شنیدن همین یک کلمه منقلب شد و از همه بدی هایی که کرده بود توبه کرد . به دنبال او هم تمامی افرادش توبه کردند.
در محضر آیت الله مجتهدی رحمه الله علیه ، جلد اول ، ص 339
چرایی دادن خمس
امام رضا عليه السلام :راجع خمس فرمودند:
_ كمكى به ما براى اهداف دينى
_ کمک به خانواده ها و دوستان ما
_ وسيله حفظ آبروى ما در برابر آنانى كه از قدرتشان بيم داريم
_ خمس را از ما دريغ نداريد و خود را از دعاى ما محروم نسازيد؛
چرا كه خارج كردن خمس از [سرمايه] ،
كليد روزى شما
مايه پاك شدن گناهانتان
و اندوخته شما براى روز نيازتان در آخرت خواهد بود..
منابع:
كافى، ج 1، ص 547، ح 25.
فضائل الصدقه/باب خمس و زکات/مهدی قاضی زاده
بزرگترین نعمت خداوند
بنشین قدری فکر کن که خداوند متعال چقدر به ما نعمت داده است. خودش می فرماید: نمی توانید نعمتهای مرا بشمارید.
یکی از بزرگترین نعم خداوند این است که ما هر چه گناه می کنیم او می پوشاند، اگر مثلاً در پیشانی ما یک کنتور بود و هر یک گناه، یک شماره می انداخت، دیگر ما آبرو نداشتیم و نمی توانستیم زندگی بکنیم،
یا اگر به جای شماره انداختن بوی ظاهری قرار داده بود، دیگر کسی طرف دیگری نمی رفت اگر از گناهان یکدیگر با خبر می شدید، یکدیگر را دفن نمی کردید، ببین خدا چقدر مهربان است که روی گناهان ما سرپوش گذاشته است.
آیت الله مجتهدی تهرانی،مودب آداب، توصیه هایی ازعلما ء مجموعه دوم، ص 28
بهترین وعده بهشتی
قَالَ الْحُسَيْنُ بْنُ عَلِيٍّ (ع) : مَنْ عَرَفَ حَقَّ أَبَوَيْهِ الْأَفْضَلَيْنِ مُحَمَّدٍ وَ عَلِيٍّ وَ أَطَاعَهُمَا حَقَّ طَاعَتِهِ قِيلَ لَهُ تَبَحْبَحْ فِي أَيِّ الْجِنَانِ شِئْتَ.
حضرت امام حسين عليهالسّلام فرمودند؛
هر كس حق دو پدر شايستهتر خود، محمّد و على علیهماالسلام را بشناسد و واقعاً از ايشان اطاعت كند،
به او میگويند؛ هر كجاى بهشت كه مايلى ساكن شو.
بحارالانوار ج 23ص260
نکتهها:
به بعضی میگن وارد بهشت شو، اما به بعضی میگن هرکجای بهشت که میخواهی ساکن شو، این کجا و آن کجا!!!
و کجای بهشت بهتر از همسایگی با حضرت اباعبدالله الحسین (ع)…
فقط محبت خالی کفایت نمیکند بلکه باید محبت همراه با معرفت باشد.
در کنار محبت و معرفت به اهل بیت، اطاعت عملی از دستورات آنها هم لازم است.
درمحضراستاد
حضرت امام خمینی سلام الله علیه:
تو به حال خود رحمی کن و از عمر خود نتیجه ای حاصل کن…
مغرور گول شیطان مباش و فریب نفس أَماره مخور که تدلیس اینها بسیار دقیق است.
گاهی به امید توبه در آخر عمر انسان را به شقاوت می کشانند.
با آن که توبه در آخر عمر… امری است بسیار صعب و مشکل
امروز که اراده انسان قوت دارد….
و درخت معصیت برومند نشده…
و شرایط حصول و قبول توبه سهل است؛
نمی گذارند انسان قیام به توبه کند.
[مغرور گول شیطان مباش و …]
آداب نماز، صفحه35
ایمان و اعتقاد
حاکم نیشابور برای گردش به بیرون از شهر رفته بود ، مردی میان سال در زمین کشاورزی مشغول کار بود .
حاکم بی مقدمه به کاخ برگشت و دستور داد کشاورز را به کاخ بیاورند . روستایی بی نوا با ترس در مقابل تخت حاکم ایستاد.
به دستور حاکم لباس گران بهایی بر او پوشاندند. حاکم گفت یک قاطر راهوار به همراه افسار و پالان خوب به او بدهید…
حاکم از تخت پایین آمده بود و آرام قدم میزد، گفت میتوانی بر سر کارت برگردی ولی همین که دهقان بینوا خواست حرکت کند حاکم کشیده ای محکم پس گردن او نواخت .
همه حیران از آن عطا و حکمت این جفا ، منتظر توضیح حاکم بودند.
حاکم پرسید : مرا می شناسی؟
بیچاره گفت : شما تاج سر رعایا و حاکم شهر هستید.
حاکم گفت: آیا بیش از این مرا میشناسی؟ سکوت مرد حاکی از استیصال و درماندگی او بود.
حاکم گفت: بخاطر داری بیست سال قبل با دوستی به پابوس سلطان کرامت و جود #حضرت_رضا (علیه السلام) رفته بودی؟
دوستت گفت خدایا به حق این آقا مرا حاکم نیشابور کن و تو محکم بر گردن او زدی که ای ساده دل!
من سالهاست از آقا یک قاطر با پالان برای کار کشاورزیم می خواهم هنوز اجابت نشده آن وقت تو حکومت نیشابور را می خواهی؟
یک باره خاطرات گذشته در ذهن دهقان مرور شد.
حاکم گفت: این قاطر و پالانی که می خواستی ، این کشیده تلافی همان کشیده ای که به من زدی.
فقط می خواستم بدانی که برای آقا حکومت نیشابور یا قاطر و پالان فرق ندارد.
فقط ایمان و اعتقاد من و توست که فرق دارد.
حق الناس در آخرت
حجت الاسلام رفیعی :
روايت داريم حق الناس در برزخ انسان را اسير مي كند مثلا يك سوم فشار قبر متعلق به غيبت است. در روايتی دیگر هست كه خداوند بر روي پل صراط كمينی قرار داده كه هر كس حق الناس بر گردن دارد، از آنجا به بعد حق عبور ندارد.
رسول اكرم (ص) فرمودند: بيچاره ترين مردم كسی است كه با اعمال خوب وارد صحراي محشر شود مثلا در نماز ، حج و … مشكلی نداشته باشد و جز اصحاب يمين قرار گيرد اما زماني كه قصد ورود به بهشت می كند گروهی از مردم مانع می شوند . علت را جويا مي شود و می شنوند كه حقوق آنها را پايمال كرده است . در آن لحظه از فرشتگان كمك می طلبند و آنها می گويند: حلاليت بگير , يعنی قسمتی از اعمال خوب خود را به آنها بده تا حلالت كنند وقتی اين كار را می كنند متوجه می شوند ديگر هيچ چيز ندارند و نامه را به دست چپ می دهند كه از نظر پيامبر بيچاره ترين بنده ها هستند.