تلنگر....
ﻟﻘﻤﺎﻥﺣﮑﯿﻢﮔﻮﯾﺪ:
ﺭﻭﺯﯼ ﺩﺭ ﮐﻨﺎﺭ ﮐﺸﺘﺰﺍﺭﯼ ﺍﺯﮔﻨﺪﻡ ﺍﯾﺴﺘﺎﺩﻩبوﺩﻡ ؛
ﺧﻮﺷﻪ ﻫﺎﯾﯽ ﺍﺯﮔﻨﺪﻡ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺭﻭﯼ ﺗﮑﺒﺮ ﺳﺮﺑﺮ ﺍﻓﺮﺍﺷﺘﻪ ﻭ ﺧﻮﺷﻪ ﻫﺎﯼ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺭﻭﯼ ﺗﻮﺍﺿﻊ ﺳﺮﺑﻪ ﺯﯾﺮ ﺁﻭﺭﺩﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ،
ﻧﻈﺮﻡ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺳﻮﯼ ﺧﻮﺩ ﺟﻠﺐ کرﺩﻧﺪ.
ﻫﻨﮕﺎﻣﯽ ﮐﻪ ﺁﻥ ﻫﺎ ﺭﺍ ﻟﻤﺲ کرﺩﻡ، ﺑﺴﯿﺎﺭ ﺗﻌﺠﺐ ﻧﻤﻮﺩﻡ؛
ﺧﻮﺷﻪ ﻫﺎﯼ ﺳﺮ ﺑﺮﺍﻓﺮﺍﺷﺘﻪ ﺭﺍﺧﺎﻟﯽ ﺍﺯ ﺩﺍﻧﻪ ﻭ ﺧﻮﺷﻪ ﻫﺎﯼ ﺳﺮﺑﻪ ﺯﯾﺮ ﺭﺍ ﭘﺮ ﺍﺯ ﺩﺍﻧﻪ ﻫﺎﯼ ﮔﻨﺪﻡ ﯾﺎﻓﺘﻢ .
ﺑﺎ ﺧﻮﺩ ﮔﻔﺘﻢ : ﺩﺭ ﮐﺸﺘﺰﺍﺭ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻧﯿﺰ ﭼﻪ ﺑﺴﯿﺎﺭﻧﺪ ﺳﺮﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺑﺎﻻ ﺭﻓﺘﻪ ﺍﻧﺪ،
ﺍﻣﺎ ﺩﺭ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺧﺎﻟﯽ ﺍﻧﺪ ..
صبردربرابر حرف مردم...
امیرالمؤمنین علی (علیه السلام):
«إِنْ کُنْتَ عَالِماً عَابُوکَ وَ إِنْ کُنْتَ جَاهِلًا لَمْ یُرْشِدُوکَ وَ إِنْ طَلَبْتَ الْعِلْمَ قَالُوا مُتَکَلِّفٌ مُتَعَمِّقٌ وَ إِنْ تَرَکْتَ طَلَبَ الْعِلْمِ قَالُوا عَاجِزٌ غَبِیٌ وَ إِنْ تَحَقَّقْتَ لِعِبَادَةِ رَبِّکَ قَالُوا مُتَصَنِّعٌ مُرَاءٍ وَ إِنْ لَزِمْتَ الصَّمْتَ قَالُوا أَلْکَنُ- وَ إِنْ نَطَقْتَ قَالُوا مِهْذَارٌ وَ إِنْ أَنْفَقْتَ قَالُوا مُسْرِفٌ وَ إِنِ اقْتَصَدْتَ قَالُوا بَخِیلٌ وَ إِنِ احْتَجْتَ إِلَى مَا فِی أَیْدِیهِمْ صَارَمُوکَ وَ ذَمُّوکَ وَ إِنْ لَمْ تَعْتَدَّ بِهِمْ کَفَّرُوکَ فَهَذِهِ صِفَةُ أَهْلِ زَمَانِک»
حضرت امیر علیهالسلام بعد از توصیه فرزند خود به بیاعتنایی نسبت به حرف مردم، میفرماید:
تو چه توقعی از مردم داری؟!
مردم اینگونهاند که؛
اگر تو انسان عالمی باشی، به تو حسد میبرند و برای اینکه تو را از چشم دیگران بیاندازند، درصدد عیبجویی و خردهگیری از تو برمیآیند.
اگر مطلبی را ندانی و بخواهی از دیگران استفاده کنی، همّت ندارند که تو را راهنمایی و ارشاد کنند.
اگر به دنبال دقایق و ظرایف علمی باشی، طعنه میزنند که آدم بیکاری است که در پی چنین مسایلی است؛
اگر طلب علم را رها کنی، تو را کودن و کماستعداد میخوانند.
اگر نسبت به انجام عبادات اهتمام داشته باشی، میگویند: این، آدمِ ظاهرساز و ریاکاری است.
اگر سکوت پیشه کنی، میگویند: لال است؛
و اگر صحبت کنی، میگویند: چه قدر پرحرف است.
اگر پول خرج کنی، میگویند: آدم ولخرجی است، اگر اقتصاد داشته باشی، تو را بخیل مینامند.
اگر به پولشان نیاز داشته باشی و از آنها درخواست کمک کنی، رابطهشان را با تو قطع میکنند؛
اگر نسبت به آنها بیاعتنا باشی، حتی ممکن است تو را کافر و خارج از دین معرفی کنند!
آری مردم اینچنیناند.
بحارالانوار، ج 74، ص 234
استغفار یک دعاست، یک خواستن است
رهبر انقلاب(حفظه الله):
توجه کنید که همینطور آدم به زبان بگوید: استغفرالله، استغفرالله، استغفرالله
اما حواسش این طرف و آن طرف باشد، این فایدهای ندارد؛ این استغفار نیست.
استغفار یک دعاست، یک خواستن است؛
باید انسان حقیقتاً از خدا بخواهد و مغفرت الهی و گذشت پروردگار را بطلبد:
من این گناه را کردهام؛ پروردگارا! به من رحم کن، از این گناه من بگذر.
اینطور استغفار کردنی نسبت به هر یک از گناهان،
مسلماً غفران الهی را پشت سر خواهد داشت؛
خدای متعال این باب را باز فرموده است.
۱۳۸۶/۰۶/۲۳
حکایت
حكيمي به دهی سفر کرد؛
زنی که مجذوب سخنان او شده بود از حكيم خواست تا مهمان وی باشد.
حكيم پذیرفت و مهیای رفتن به خانهی زن شد.
کدخدای دهکده هراسان خود را به حكيم رسانید و گفت :
این زن، هرزه است به خانهی او نروید !حكيم به کدخدا گفت :
یکی از دستانت را به من بده !!!
کدخدا تعجب کرد و یکی از دستانش را در دستان حكيم گذاشت.
آنگاه حكيم گفت :
حالا کف بزن !!!
کدخدا بیشتر تعجب کرد و گفت:
هیچ کس نمیتواند با یک دست کف بزند ؟!
حكيم لبخندی زد و پاسخ داد :
هیچ زنی نیز نمی تواند به تنهایی بد و هرزه باشد، مگر این که مردان دهکده نیز هرزه باشند.
چرا گناههای کوچک عذاب بیشتری دارند؟
کوچک و بی اهمیت شمردن گناه، موجب تبدیل آن به گناه کبیره می شود.
به علت اینکه:
گناه کوچکی که یکبار یا دو بار انجام شود، اثر کمی در دل می گذارد، ولى چون تکرار شد، تکرار آن به تدریج در دل اثر قوی مى گذارد،چنان که قطره هاى آب که مکرر بر سنگى بیفتد آن را سوراخ مى کند و همین قدر آب اگر یکدفعه بر آن ریخته شود اثر نمى کند.
همینطور انجام گناه کوچک باعث میشود که ما موجب اهمیت کار گناه خود نشویم،
به مثال توجه کنید:
اگر کسى سنگى به سوى ما پرتاب کند، ولى بعدا پشیمان شده و عذرخواهى کند، ممکن است او را ببخشیم، ولى اگر سنگ ریزه اى به ما بزند و در مقابل اعتراض بگوید:
این که چیزى نبود بابا، بى خیالش!
او را نمى بخشیم، زیرا این کار، از روح استکبارى او پرده بر مى دارد و بیانگر آن است که او گناهش را کوچک مى شمرد.
یکی دیگر از امورى که گناه کوچک را به گناه بزرگ تبدیل می کند، آن است که گنهکار مهلت خدا و مجازات نشدن سریع خود را دلیل رضایت خدا بداند !!
اگر هر روز حسابگری نکنیم این تخلفات جمع میشود، کار دست آدم میدهد، و کم کم مانع از ورود آدم به صراط مستقیم و انجام توبه میشود.
لذا امام کاظم(علیه السلام) فرمودند: هر شب که خواستی ادارهی کار را تعطیل کنی و بخوابی، حساب کن از صبح تا حالا چکار کرده ای، اگر تخلف کردهای فورا توبه کن، اگر تخلف نکردهای سپاسگزاری کن و دوباره ادامه بده…
منابع:
ملا مهدی نراقی- ترجمه جامع السعادات (علم اخلاق اسلامى) جلد4- صفحه 99-104
حجت الاسلام محسن قرائتی- گناه شناسی
تلنگر....
روزی حضرت سلیمان (ع) در کنار دریا نشسته بود ، نگاهش به مورچه ای افتاد که دانه گندمی را با خود به طرف دریا حمل می کرد، سلیمان (ع) همچنان به او نگاه می کرد که دید او نزدیک آب رسید.
در همان لحظه قورباغه ای سرش را از آب دریا بیرون آورد و دهانش را گشود، مورچه به داخل دهان او وارد شد ، و قورباغه به درون آب رفت، سلیمان مدتی در این مورد به فکر فرو رفت و شگفت زده فکر می کرد.
ناگاه دید آن قورباغه سرش را از آب بیرون آورد و دهانش را گشود آن مورچه آز دهان او بیرون آمد، ولی دانه ی گندم را همراه خود نداشت سلیمان (ع) آن مورچه را طلبید.
صفحات: 1· 2
شکار ﮔﺮﮒ در قطب شمال!
شکارچیان در قطب شمال برای شکار گرگ، ﺭﻭﯼ ﺗﯿﻐﻪ ﺍﯼ بُرنده، مقداری ﺧﻮﻥ می ریزند ﻭ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻗﺎﻟﺐ ﯾﺨﯽ ﻗﺮﺍﺭ داده ﻭ ﺩﺭ ﻃﺒﯿﻌﺖ ﺭﻫﺎ می کنند.
ﮔﺮﮒ ﺁﻥ ﺭﺍ می بیند، یخ را به طمع ﺧﻮﻥ ﻟﯿﺲ می زند!
ﯾﺦ روی تیغه کم کم ﺁﺏ می شود ﻭ ﺗﯿﻐﻪ ی تیز، ﺯﺑﺎﻥ سرد و بی حس شده ی ﮔﺮﮒ ﺭﺍ می بُرد.
ﮔﺮﮒ ﺧﻮﻥ ﺑﯿﺸﺘﺮﯼ می بیند ﻭ به ﺗﺼﻮﺭ و خیال این که ﺷﮑﺎﺭ و طعمه ﺧﻮﺑﯽ پیدا کرده ﺑﯿﺸﺘﺮ ﻟﯿﺲ می زند؛
اما نمی داند یا نمی خواهد بداند که با آن حرص وصف ناشدنی و شهوت سیری ناپذیر، دارد ﺧﻮﻥ ﺧﻮﺩش ﺭﺍ می خورد!
ﺁﻥ ﻗﺪﺭ ﺍﺯ آن ﮔﺮﮒ زبان بسته ﺧﻮﻥ می رود تا به دست خودش کشته می شود!
نه گلوله ای شلیک می شود، و نه حتی نیزه ای پرتاب! اما گرگ با همه غرورش سرنگون می شود’!
نکته:
طمع، پول، قدرت ،تكبر ،فخرفروشی،حب جاه و مقام و احساس بى نيازى و بی مسئولیتی در قبال هم نوع، می تواند هر انسانى را به سرنوشت این گرگ قطبی گرفتار كند.
خودمان را با دستان خودمان به هلاکت نیفکنیم…
وَلاَ تُلْقُواْ بِأَيْدِيكُمْ إِلَى التَّهْلُكَةِ (بقره/195)
دیدنی ترین عکس ازسفرامام خامنه ای به مناطق زلزله زده
حضرت آقا تو بحبوحه ی جمعیت حواسش هست تا محافظ مرد به اون خانم برخورد نکنه!!!
با این پول نمیشود غسل کرد.!
یکى از مأموران شهربانى زمان شاه میگفت: شبى مأمور خیابان اِرَم قم بودم و برای انجام غسل نیاز به حمّام داشتم، البته پولی هم نداشتم ، حدود ساعت ۲ بود که اتوبوسى از اصفهان رسید و درب صحن توقّف کرد تا مسافر پیاده کند. من رفتم و گفتم: چرا اینجا توقف کردى؟
گواهینامهات را بده. راننده ۵تومان کف دست من نهاد، من هم او را جریمه نکردم و گفتم: پس زودتر برو! و با خود گفتم : پول حمّام هم جور شد.
منتظر صبح بودم که بروم غسل کنم و نماز بخوانم، هنوز درِب صحن باز نشده بود که دیدم آیتالله مرعشى نجفى مثل همیشه به طرف حرم میرود امّا آن شب راه را کج کرد و از آن سوى خیابان نزد من آمد.
وقتى رسید سلام کرد و فرمود: بیا جلو! رفتم تا به ایشان رسیدم، ۵تومان به من داد و فرمود: با این پول برو غسل کن، با آن پول نمیشود غسل کرد.
بسیار متعجب شدم و بدون معطلی گفتم: چشم! پس از آن به این فکر افتادم که برای اینکه دیگر در معرض این معصیت عظیم قرار نگیرم، از شهربانى استعفا دهم و کار آزاد برگزینم و چنین شد و اینک به حمداللّه وضع من خوب است و با مال حلال مکه هم رفتهام.
بااقتباس و ویراست ازکتاب کرامات مرعشیّه
باز هم غفلت!!
آیت الله سید محمد ضیاء آبادی (حفظه الله) می فرمایند:
این هم بیماری دیگری است که اکثر ما
مبتلا به آن هستیم و خود توجه نداریم.
ما عادت به نمردن کرده ایم!
همیشه خود را زنده دیده ایم. فکر دائم بر اینکه هنوز هستم، آدمی را از فکر آخرت باز می دارد.
پس باور کنیم که این دو بیماری اکثر ما را از پا در آورده است.
اتباع الهوی خدا را از یاد ما برده است و بلندی آرزو آخرت را!
محور فکر ما شده دنیا و زندگی دنیا!
آنگاه مردمی که نه خوف از خدا دارند و نه بیم از آخرت؛ توقع دارند که دنیا طلب نباشند و دست به ارتکاب گناه نیالایند!
"با بخشش، سینی را مقابل خود نگه دارید"
بزرگی می گفت:
یک وقت جلوی شما یک سینی چای می آورند، شما اول برای کناریتان بر می دارید، دوباره بعدی را به نفر بعدی می دهید و همینطور چند بار این کار را تکرار میکنید،
دقت کنید!
تا زمانی که برای دیگران بر می دارید سینی مقابل شما می ماند.
ولی حالا تصور کنید همان اول برای خود بردارید، میزبان سینی را به طرف نفر بعد می برد.
نعمت های خدا نیز اینطور است …
“با بخشش، سینی را مقابل خود نگه دارید”
از بین رفتن جملهٔ گناهان
حضرت آیت الله بهجت(ره) :
صلوات منهدم کننده ی گناهان است.
این روایت در کتاب « جامع الاخبار »
از رسول اکرم (ص) نقل شده است:
« مَن صَلَّی عَلَیَّ مَرَّةً،لَم یَبقِ لََهُ مِن ذُنُوبِه ذَرَةً »
هرکس یک بار بر من صلوات بفرستد ، یک ذره از گناهانش باقی نمی ماند .
نکته های ناب از آیت الله بهجت، ص6
دروغگویی
امام على عليه السّلام:
يَكْتَسِبُ الْكاذِبُ بِكَذِبِهِ ثَلاثا: سَخَطُ اللّه ِ عَلَيْهِ وَاسْتِهانَةُ النّاسِ بِهِ وَمَقْتُ الْمَلائِكَةِ لَهُ؛
دروغگو با دروغگويى خود سه چيز بدست مى آورد:
1. خشم خدا را نسبت به خود
2. نگاه تحقيرآميز مردم را نسبت به خود
3. و دشمنى فرشتگان را نسبت به خود.8
غررالحكم، ج 6 ، ص 480، ح 11039
امام على عليه السّلام:
اَمرانِ لا يَنْفَكّانِ مِنَ الْكَذِبِ: كَثْرَةُ المَواعيدِ، وَ شِدَّةُ الاِْعتِذارِ؛
دو چيز از دروغ جدا نمى شود:
بسيار وعده دادن
و به شدت عذرخواهى نمودن.
نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج 20، ص 287، ح 282
تلنگر....
ﺩﺭﻭﯾﺸﯽ ﺗﻨﮕﺪﺳﺖ ﺑﻪ ﺩﺭ ﺧﺎﻧﻪ ﺗﻮﺍﻧﮕﺮﯼ ﺭﻓﺖ ﻭ ﮔﻔﺖ :
ﺷﻨﯿﺪﻩﺍﻡ ﻣﺎﻟﯽ ﺩﺭ ﺭﺍﻩ ﺧﺪﺍ ﻧﺬﺭ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﯼ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺩﺭﻭﯾﺸﺎﻥ ﺩﻫﯽ، ﻣﻦ ﻧﯿﺰ ﺩﺭﻭﯾﺸﻢ …
ﺧﻮﺍﺟﻪ ﮔﻔﺖ :
ﻣﻦ ﻧﺬﺭِ ﮐﻮﺭﺍﻥ ﮐﺮﺩﻩﺍﻡ ﺗﻮ ﮐﻮﺭ ﻧﯿﺴﺘﯽ …!
ﭘﺲ ﺩﺭﻭﯾﺶ ﺗﺎﻣﻠﯽ ﮐﺮﺩ ﮔﻔﺖ :
ﺍﯼ ﺧﻮﺍﺟﻪ ، ﮐﻮﺭ ﺣﻘﯿﻘﯽ ﻣﻨﻢ ﮐﻪ ﺩﺭﮔﺎﻩِ ﺧﺪﺍﯼ ﮐﺮﯾﻢ ﺭﺍ ﮔﺬﺍﺷﺘﻪ و ﺑﻪ ﺩﺭ ﺧﺎﻧﻪ ﭼﻮﻥ ﺗﻮ ﮔﺪﺍﺋﯽ ﺁﻣﺪﻩﺍﻡ …!
ﺍﯾﻦ ﺭﺍ ﺑﮕﻔﺖ ﻭ ﺭﻭﺍﻧﻪ ﺷﺪ … ﺧﻮﺍﺟﻪ ﻣﺘﺄﺛﺮ ﮔﺸﺘﻪ ﺍﺯ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﻭﯼ ﺷﺘﺎﻓﺖ ﻭ ﻫﺮ ﭼﻪ ﮐﻮﺷﯿﺪ ﮐﻪ ﭼﯿﺰﯼ ﺑﻪ ﻭﯼ ﺩﻫﺪ ﻗﺒﻮﻝ ﻧﮑﺮﺩ …
ﺍﺯ ﺍﻭ ﺑﺨﻮﺍﻩ ﮐﻪ ﺩﺍﺭﺩ ﻭ میخواهدﮐﻪ ﺍﺯ ﺍﻭ ﺑﺨﻮﺍﻫﯽ ،ﺍﺯ ﺍﻭ ﻣﺨﻮﺍﻩ ﮐﻪ ﻧﺪﺍﺭﺩ ﻭ ﻣﯽﺗﺮﺳﺪ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺍﻭ ﺑﺨﻮﺍﻫﯽ …
ﺧﻮﺍﺟﻪ ﻋﺒﺪﺍﻟﻠﻪ ﺍﻧﺼﺎﺭﯼ
تلنگر....
رسول خدا (ص) فرمود :
روزی شیطان مقابل موسی ظاهر شد
پس موسی (ع) به شیطان گفت:
کدام گناهست که چون فرزند آدم مرتکب آن میشود تو بر او مسلط میشوی ؟
شیطان گفت :
وقتی که از خود راضی باشد
و عملهای خیر خود را بسیار شمارد
و گناهانش در چشمان آن ها اندک نماید.
عین الحیاة صفحه 182
درمحضراستاد
آیت اللّه مجتهدی تهرانی (ره) :
هر چه قدر هم آدم خوبی شدید، باز
به خدا بگویید که خدایا، آیا بنده ای
بدتر از من داری؟
امام زین العابدین(ع) با این که معصوم بود، در دعای ابو حمزه عرض میکند:
اسوَءُ حالاً مِنّی
یعنی پروردگارا!
کسی که حالش بدتر از من باشد، میان
بنده های تو هست؟
رسول خدا(ص) صبح ها هفتاد مرتبه استغفار می فرمودند؛
نه این که بخواهند به ما درس بدهند، اصلاً
واقعا خودشان را در مقابل عظمت خدا مقصّر میدانستند که هر چه هم عبادت و بندگی کنند، در مقابل عظمت الهی باز هم ناچیز است.
اگر می خواهی ایمانت عاریه ای نباشد دعا کن و بگو....
اگر می خواهی ایمانت عاریه ای نباشد دعا کن و بگو….
أَبِي الْحَسَنِ ع قَالَ قَالَ: أَكْثِرْ مِنْ أَنْ تَقُولَ- اللَّهُمَّ لَا تَجْعَلْنِي مِنَ الْمُعَارِينَ وَ لَا تُخْرِجْنِي مِنَ التَّقْصِيرِ- قَالَ قُلْتُ أَمَّا الْمُعَارُونَ فَقَدْ عَرَفْتُ أَنَّ الرَّجُلَ يُعَارُ الدِّينَ ثُمَّ يَخْرُجُ مِنْهُ فَمَا مَعْنَى لَا تُخْرِجْنِي مِنَ التَّقْصِيرِ فَقَالَ كُلُّ عَمَلٍ تُرِيدُ بِهِ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ فَكُنْ فِيهِ مُقَصِّراً عِنْدَ نَفْسِكَ فَإِنَّ النَّاسَ كُلَّهُمْ فِي أَعْمَالِهِمْ فِيمَا بَيْنَهُمْ وَ بَيْنَ اللَّهِ مُقَصِّرُونَ إِلَّا مَنْ عَصَمَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ…
امام رضا علیه السلام فرمود:
بسيار بگو: اللَّهُمَّ لَا تَجْعَلْنِي مِنَ الْمُعَارِينَ وَ لَا تُخْرِجْنِي مِنَ التَّقْصِيرِ…
عرض كردم: معنى عاريه را ميدانم كه مردى دين را به طور عاريه مي گيرد و سپس از آن خارج مى شود (چون دينش مستقر و ثابت نبوده، پس از اندكى كافر و بيدين شود) معنى «مرا از تقصير بيرون مبر» چيست؟
فرمود: هر عملى كه برای خداى عز و جل انجام می دهی خود را در آن مقصرشناس، زيرا مردم همگى دراعمال خويش ميان خود و خدا مقصرند، جز کسی را که خداى عز و جل نگهدارى كند. (كه انبياء و ائمه باشند، زيرا ايشان در شرايط عبادت باندازه امكان كوتاهى نكنند، اگر چه براى اظهار عجز و نقصان خود را مقصر دانند)…
الكافي (ط - الإسلامية)، ج2، ص: 73
علامت شیعه شب زنده داری است!
روایت شده که امیر المؤمنین (علیه السلام) شبی مهتابی از مسجد بیرون شد و قصد بیابان کرد؛ گروهی به دنبال حضرت راه افتادند، حضرت توقفی کرد و ایستاد.
بعد فرمود: شما چکاره هستید؟
گفتند: ای امیرالمؤمنین، ما از شیعیان شما هستیم، نگاهی به چهره آنان کرد و فرمود: من در چهره شما نشانی شیعه نمی بینم!
عرض کردند: نشانی شیعه چیست ای امیرمؤمنان؟
فرمود: چهره هایشان زرد از شب زنده داری و بیدار خوابی، دیدگانشان اشک آلود از گریه، از قیام به شب زنده داری پشتشان خم، از کثرت روزه شکم هایشان به پشت چسبیده، لب هایشان خشک از بسیاری دعا، گَرد خاشعین بر آنان نشسته.
بحارالانوار، ج۶۸، ص۱۵۱
☘☘☘☘☘☘☘