گمشده
15 آبان 1391
من در پیدایی خدای خودبه هر جا سر کشیدم و با بالهای عشق به هر آسمانی پر کشیدم،نگاهم به دنبال همه هستی ها دوید به ژرفای دل وجان به همه ذرات وجود ،به عالم درون ،به بودن خویش ،به آفاق وانفس ،برفرود وفراز، بر اوج وحضیض و به همه جا،نا گاه همه هستی دهان گشود وفریاد بر آورد که گم شده اینجاست . من نگاه کردم گاهی با چشم دل و گاهی با دیده ی جان که نه پرده ای بود ونه حجابی !
آنگاه جلوه های خدایم رادیدم که هیچ جای عالم خالی از اونبود .
اورا دیدم که گمشده نیست،غایب نیست،پنهان هم نیست واز هرچه ظاهر است ظاهرتر بود .
آثارش از آفتاب روشنتر بود اومستور نبود ،پنهان نبود،دور نبوداو از خود من به من نزدیکتر بود.