چادری که باشی...
چادری که باشی راننده تاکسی در جواب سلامت میگه سلام خانوم!
چادری که باشی حتی جنتلمن ترین هاشم میدونن که نباید دستشونو دراز کنن و ازت بخوان که باهاشون دست بدی.
چادری که باشی تنها چیزی که ازت دیده میشه سیاهی چادرته نه خط چشمت.
چادری که باشی فروشنده ای هم پیدا میشه که با اکراه بهت بگه خانوم این دامنی که انتخاب کردین کوتاهه میخواین بیارم ؟!
بعد تو با خودت میگی لابد این فکر میکنه من همیشه چادر سرمه.
چادری که باشی نزدیک پله برقی کمی مکث میکنی تا چادرتو جمع کنی
چادری که باشی قید کوله پشتی تو میزنی با این که با هربار دیدنش دلت غنج میره
چادری که باشی سرت بالاس نگات پایینه
چادری که باشی تو هر سطحی براقی چادرتو چک میکنی نه پف موهاتو
چادری که باشی همیشه قیمت چادرتو میدونی
چادری که باشی…
یه وقتایی ترجیح میدی دیده ها و شنیده هاتو به روت نیاری .
چادری که باشی یه وقتایی زود مورد قضاوت قرار می گیری .
یه وقتایی زود بهت برچسب میزنن :"خشک مقدس”
اما همینکه یک لحظه فکر میکنی مهدی فاطمه با لبخند نگاهت میکند.
همه چیز فراموش میشود.
آن وقت است که گرمای وجودش را با هیچ خنکایی ،با هیچ نسیمی عوض نمی کنی
کم چیزی نیست خریدن لبخند مهدی فاطمه