الهی شکر...
29 آذر 1395
شخصی در پيش بزرگى از فقر خود شكايت مے كرد و سخت مے ناليد.
گفت : خواهـى كہ دہ هـزار درهـم داشتہ باشى و چشم نداشتہ باشى ؟ گفت : البتہ كہ نہ . دو چشم خود را با هـمہ دنيا عوض نمے كنم .
گفت : عقلت را با دہ هـزار درهـم ، معاوضہ مے ڪنى ؟
گفت : نہ .
گفت : گوش و دست و پاى خود را چطور ؟
گفت : هـرگز .
بزرگ گفت : پس هـم اكنون خداوند، صدهـا هـزار درهـم در دامان تو گذاشتہ است، باز شكايت دارى و گلہ مے ڪنى ؟! بلكہ تو حاضر نخواهـى بود كہ حال خويش را با حال بسيارى از مردمان عوض كنى و خود را خوش تر و خوشبخت تر از بسيارى از انسان هـاى اطراف خود مے بینى. پس آنچہ تو را دادہ اند، بسیار بیش تر از آن است كہ ديگران را دادہ اند و تو هـنوز شكر اين هـمہ را بہ جاى نياوردهـ، خواهـان نعمت بيش ترى هـستى ؟!