نکنه شرمنده بشم
با خودم گفتم ،می خوام یه روز ،فقط یه روز از این روزهایی که در پیش دارم رو صرف فکر کردن به این موضوع کنم که اگه درست گفته باشن واون امام مهربون به همین زودیها بیا دمن چی کا ر می کنم وچه حالی بهم دست می ده ،چه چیزی دارم که بهش کمک کنم نکنه شرمنده بشم ، نکنه هر کاری ازم بخواد بلد نبا شم ،نه درست وحسابی درس خونده باشم ونه یه کاری رو خوب بتونم انجام بدم .
اگه بهم بگه تو رفیق ما هستی بیا بهمون کمک کن خیلی خوشحال میشم اما اگه الان تمرین نکنم وخودم رو آماده نکنم ،اگه سرچیزای کوچیک گیر داشته باشم اونوقت اگه بهش بگم آقاجون یه کم وقت بده تا کارامو جمع وجور کنم چی بهم می گه …(فکر نمی کنی خیلی بد می شه ؟ بی انصافی نیست ؟) می دونی به چه نتیجه ای رسیدم ؟
خوب دوست من خودت یه فکری بکن ،می فهمی اون روز به خودم چه قولی دادم .
خدا جون کمکم کن.
دلنوشته طلبه پایه دوم