نمازت راقضاکن...
10 شهریور 1397
زاهد نمایی مهمان پادشاه شد ، وقتی که غذا آوردند ، کمتر از معمول و عادت خود از آن خورد و هنگامی که مشغول نماز شد ، بیش از معمول و عادت خود ، نمازش را طول داد ، تا بر گمان نیکی شاه به او بیفزاید.
هنگامی که به خانه اش بازگشت ، سفره غذا خواست تا غذا بخورد . پسرش که جوانی هوشمند بود از روی تیز هوشی به ریاکاری پدر پی برد و به او رو کرد و گفت : مگر در نزد شاه غذا نخوردی؟
زاهدنما پاسخ داد: در حضور شاه چیزی نخوردم که روزی به کار آید. یعنی همین کم خوری من موجب موقعیت من نزد شاه گردد و روزی از همین موقعیت بهره گیرم . پسر به او گفت پس نمازت را نیز قضا کن که نمازی نخواندی تا به کار آید!