نقش زن در کنترل بحران در خانواده
کودکی در خانواده ۸ نفری بودم و پدر تنها منبع درآمد خانواده بود.
پدرم روزی با ناراحتی از سر کار به خانه بر می گردد و مادر که او را در این حال آشفته میبینید، از او می پرسد: چه شده، چرا اینقدر ناراحتی؟
پدر می گوید: از کار بیکار شدم. دیگر بدبخت شدیم، حالا شکم این بچه ها را چگونه سیر کنیم؟
در آن لحظه، مادر نفس راحتی می کشد و می گوید:
خدا را شکر! فکر کردم اتفاق خیلی بدتری افتاده. آن شب مادر با همه چیزهایی که داشتند و با کمک پساندازش شام مفصلی تدارک می بیند. سپس، قبل از شروع به خوردن شام، مادر دعای قبل از شام را میخواند:
خدایا شکرت از این همه موهبت که در سفره ما قرار دادی، شکر که اگر شغلمان را از دست دادیم، اما ایمانمان به تو را از دست ندادیم. می دانم از این به بعد هم موهبتهای تو در زندگی ما جاری خواهد بود.
در آن لحظه پدر، لبخندی حاکی از امید بر صورتش نقش میبندد، و بچه ها هم با امیدواری آمین میگویند.
چند روز بعد از این اتفاق، پدر شغل جدیدی پیدا کرد و حقوقش هم بهتر از قبل بود.
من آنجا فهمیدم با اینکه پدرم نان آور خانه ما بود، اما مادرم نقش مهمتری داشت و آن حفظ ایمان و انسجام و احساس خوشبختی در خانواده ما بود.
مادر در آن بحران به ما یاد داد که کمبودهای مالی و اقتصادی زمانی ما را از پا در می آورد که ما ایمان و امیدمان را به خداوند و بهبود اوضاع از دست دهیم و مادرِ ما اجازه نداد این اتفاق برای خانوادهاش بیافتد.
لئوبوسکالیاروانشناس تربیتی