نبرد امام مهدی سلام الله علیه با سفیانی
حضرت مهدی عجّل الله تعالی فرجه الشریف در آغاز نبرد درنگ میکند و مدتی در حومه دمشق میماند تا بزرگان و مؤمنان اهل شام؛ آنهایی که هنوز به آن حضرت نپیوستهاند، به او ملحق شوند.
سپس حضرت از سفیانی میخواهد که جهت گفت وگو شخصاً با آن بزرگوار ملاقات کند. آنگاه یکدیگر را ملاقات می کنند. وی تحت تأثیر شخصیت حضرت مهدی عجّل الله تعالی فرجه الشریف قرار می گیرد و با آن حضرت بیعت می کند و تصمیم می گیرد دست از جنگ بردارد و منطقه را تسلیم امام عجّل الله تعالی فرجه الشریف نماید.
امّا نزدیکان و پشتیبانان سفیانی وی را پس از آن سرزنش و نکوهش می کنند و او را از تصمیمش منصرف میسازند!
حضرت علی علیه السّلام در روایتی دراین باره فرمود:
«وقتی سفیانی لشکری به سوی مهدی عجّل الله تعالی فرجه الشریف می فرستد در بیابان بیداء به هلاکت میرسند و این خبر به اهل شام میرسد. آنها به خلیفة خود میگویند، مهدی عجّل الله تعالی فرجه الشریف ظهور نموده است با او بیعت کن و به اطاعت وی در آی و گرنه تو را میکشیم. او عده ای را جهت بیعت نزد آن حضرت میفرستد و مهدی عجّل الله تعالی فرجه الشریف از سوی دیگر حرکت میکند تا در بیت المقدس فرود آید».
این روایتی است که اوج حرکت مردمی دوستداران حضرت مهدی عجّل الله تعالی فرجه الشریف و مخالفان سفیانی را نشان میدهد در همین نسخه آمده است:
«حضرت مهدی میگوید پسر عموی مرا نزد من آورید تا با وی سخن گویم پس او نزد حضرت عجّل الله تعالی فرجه الشریف آمده و با او گفت وگو میکند. پس از این گفت وگو، وی زمام امر را به امام علیه السّلام تسلیم و با او بیعت میکند! امّا چون نزد یاران خود باز میگردد قبیله کلب ـ خاندان وی ـ او را نادم و پشیمان میکنند به همین جهت او برمیگردد و تقاضای فسخ پیمان میکند ،امام عجّل الله تعالی فرجه الشریف نیز بیعت وی را فسخ میکند. آنگاه سفیانی لشکریان خود را برای جنگ با امام عجّل الله تعالی فرجه الشریف بسیج میکند ولی امام عجّل الله تعالی فرجه الشریف او را شکست میدهد و خداوند رومیان را نیز به دست آن حضرت عجّل الله تعالی فرجه الشریف منهدم می سازد».
نسخه خطی ابن حماد، ص۹۶