مجنون دانا...
02 مهر 1397
آیت الله حاج آقا مجتبی بهشتی اصفهانی: من در آن زمان که نجف بودم هر وقت سر درس می رفتم وضو می گرفتم و سر درس با وضو بودم. یک روز حالش را نداشتم که وضو بگیرم همینطور بی وضو سر درس رفتم.
اتفاقاً شخصی که معروف به دیوانه بود و لباسهای مندرس و پاره می پوشید گاهی اوقات درس می آمد و همه او را مجنون می دانستند و توجهی به او نداشتند، جلوی مرا گرفت و گفت: آشیخ چرا امروز بی وضو سر درس آمدی؟! من تعجب کردم که ایشان از کجا دانست من امروز بی وضو سر درس آمده ام.
آن وقت من فهمیدم که انسانها را نباید به چشم حقارت نگاه کرد شاید آنها از مردان خدا باشند و ما ندانیم.
داستانهایی از مردان خدا، علی میرخلف زاده