اشتباه رایج در روایت وقایع عاشورا
اشتباه اول:
اوج عزاداری امام حسین(ع) ده روز اول ماه محرم الحرام است. بین سخنرانان و مداحان، مشهور است که هر شب را به یکی از شهدای کربلا اختصاص دهند؛ مثلاً شب سوم برای حضرت رقیه و شب هفتم را برای حضرت علی اصغر(ع) سوگواری می کنند و تاسوعا را نیز به حضرت عباس(ع) اختصاص می دهند. همین قرار داد بین مداحان و منبری ها باعث شده است که عده ای گمان کنند، حضرت رقیه روز سوم محرم به شهادت رسیده است و از همه بدتر اینکه گمان می کنندحضرت ابالفضل(ع) در روز تاسوعا به شهادت رسیده است.
اما حقیقت این است که تمام شهدای کربلا در روز عاشورا به شهادت رسیده اند و حضرات اباالفضل، علی اکبر و علی اصغر همه قبل از امام حسین(ع) و در روز عاشورا در پیکار با سپاه عمر سعد کشته شده اند. حضرت رقیه(س) نیز پس از شهادت پدرش در شام از دنیا رفته است.
اشتباه دوم:
باور عمومی این است که حضرت حسین بن علی(ع) و اهل بیت و اصحابش سه شبانه روز آب ننوشیدند و سپس تشنه کام به مقابله با دشمن رفته اند؛ اما حقیقت این است که عمر سعد سه روز قبل از عاشورا عمروبن حجاج را با پانصد سوار فرستاد تا کنار شریعه فرود آیند و میان یاران حسین و آب فاصله اندازند. اما این به این معنی نیست که هیچ ذخیره آبی در خیمه ها نبوده است.
در کتاب ارشاد نوشته شیخ مفید(ره) آمده است: « در شب عاشورا زینب…دست بر گریبان برده…و بیهوش بر زمین افتاد. حسین(ع) برخاسته آب بر روی خواهر پاشید و…» این نقل معتبر نشان می دهد که تا شب عاشورا هنوز آب در خیمه ها بوده واصل تشنه کامی به روز عاشورا، گرمی هوا و شدت مبارزه مربوط است.
شیخ عباس قمی(ره) در منتهی الامال می گوید: «شب عاشورا امام حسین(ع)، حضرت علی اکبر(ع)را با سی سوار و بیست پیاده فرستاد که چند مشک آب آورند و اهل بیت و اصحاب خود را فرمود که از این آب بیاشامید، آخر توشه شماست و وضو بسازید و غسل کنید.»
اشتباه سوم:
یکی از معروف ترین تحریف ها ماجرای حضرت لیلی مادر حضرت علی اکبر(ع) است وچه روضه ها که در این زمینه خوانده نمی شود؛ در روضه ها ذکر می شود که حضرت علی اکبر قبل از رفتن به میدان با مادرش چه نجواهایی می کرد، یا اینکه حضرت لیلی در خیمه ها رفته و در آنجا دعا کرده که خداوند حضرت علی اکبر را سالم برگرداند که متأسفانه این موضوع محور بعضی تعزیه ها نیز شده است.
اما حقیقت این است که اصلاً لیلایی در کربلا نبوده است؛ البته لیلی مادر حضرت علی اکبر(ع) هست؛ اما حتی یک مورخ هم به حضورش در کربلا و روز عاشورا گواهی نمی دهد. (به نقل از حماسه حسینی،جلد۱،مرتضی مطهری)
اشتباه چهارم:
مطلب بعدی مربوط به حضرت علی اکبر(ع) این است که آن حضرت قبل از رفتن به معرکه جنگ از پدر رخصت خواست و آن حضرت اذن میدان نداده اند و مثلاً فرموده اند که تو هنوز جوانی و حیف است که از دست بروی و چه اشعار و تعزیه ها که پیرامون آن نساخته ایم؛ اما حقیقت این است که تمام مورخین نوشته اند، هر کس از امام حسین(ع) اذن میدان می خواست، اگر می شد حضرت برایشان عذری می آورد ولی در مورد جناب علی اکبر گفته اند: «فاستأذن اباه،فأذن له» یعنی تا اجازه خواست گفت برو.
منبع:
حماسه حسینی، جلد۱، استاد شهید مرتضی مطهری.
راز کشته نشدن عده ای از دشمنان امام حسین علیه السلام در روز عاشورا!
امام سجاد (علیه السلام) مي گويد : در روز عاشورا پدرم را ديدم كه به دشمن حمله مي كرد و آنها را مي كشت.
ولي در آن درگيري بعضي از افراد دشمن را با اينكه زير شمشير او قرار مي گرفتند ، پدرم رد مي كرد و آن ها را نمي كشت با اينكه مي توانست آنها را بكشد..
راز اين موضوع را نمي دانستم.
تا هنگامي كه به مقام امامت رسيدم فهميدم آن كساني را كه پدرم نمي كشت در نسل آنها شخصي كه ما اهل بيت را دوست بدارد وجود داشت..
پدرم با نگاه کردن به دشمن میفهمید از نسل او،گریه کن برای این مصیبت به وجود می آید،بهمین خاطر براي حفظ آن دوست ما در صلب پدرش،پدر را نمي كشت…
معالي السبطين،ج 2، 31
خرید زمین کربلا
امام حسین علیه السلام به محض ورودشان به سرزمین کربلا ، مناطق وسیعی از این زمین ها به نام غاضریه و نینوا را از مردم اطراف به قیمت ۶۰۰۰۰ درهم خریداری کردند . سپس همه زمین های خریداری شده را به آنها بخشیدند .
به این شرط که :
زائرین را به قبر حضرت راهنمایی کنند .
کسانی که به زیارت حضرتش می آیند تا ۳ روز از آنها پذیرایی کنند .
لذا کربلا و اطراف آن ، ملکِ شخصیِ امام حسین عليه السلام می باشد .
معالی السبطین : ص۴۰۳
(به نقل از المنتخب طریحی)
نتیجه سیاه پوشیدن برای آقا امام حسین علیه السلام
یکی از نمایندگان حضرت آیت الله ابوالقاسم خوئی رحمت الله علیه میگوید:
یک سالی در ایام محرم و صفر در نجف اشرف خدمت ایشان رسیدم ودر آن گرمای شدید ایشان را درحالی دیدم که از سرتاپایشان سیاه پوش بود، حتی جوراب های ایشان نیز سیاه بود.
من درحالی که تعجب کرده بودم و نگران حال ایشان بودم از آقا سوال کردم:
فکرنمیکنید با این وضعیت سرتاپا سیاه پوش در این هوا، ممکن است مریض و یا گرمازده شوید؟؟!
ایشان در پاسخ فرمودند: فلانی من هر چه دارم از سیاه پوشی سرتاپا برای حضرت سیدالشهداء علیه السلام دارم.
پرسیدم: چطور؟
فرمود:بنشین تا برایت تعریف کنم:
پدر من مرحوم حاج سیدعلی اکبر خوئی از وعاظ و منبری های معروف زمان خود بود.همسرش که مادر من باشد هرچه از ایشان باردار میشد پس از دو سه ماه بارداری بچه اش سقط میشد و خلاصه بچه دار نمیشدند.
روزی پدرم بالای منبر این جمله را به مردم میگوید:…که ایهاالناس دستتان را از دست امام حسین و اهلبیت علیهم السلام رها نکنید که اینها خاندان کرامت و بخشش اند، و هر حاجت یا مشکل بزرگی که دارید جز درب خانه ی ایشان جای دیگری نروید که این خانواده حلال مشکلات اند….
پس از آنکه پدرم از منبر پائین می آید زنی به او میگوید آسیدعلی اکبر شما که به ما سفارش میکنید چرا خودتان متوسل نمیشوید تا بچه دار شوید؟
پدرم این حرف را به مادرم بازگو میکند،مادرم میگوید خب راست گفته، چرا خودت چیزی نذر امام حسین علیه السلام نمیکنی تا حضرت عنایتی فرموده و ما نیز بچه دار شویم؟
پدرم میگوید: ما که چیزی نداریم تا نذر کنیم؟
مادرم در جواب میگوید حتما لازم نیست چیزی داشته باشیم تا نذر کنیم، اصلا شما نذر کن که امسال تمام 2 ماه محرم و صفر را برای امام حسین علیه السلام از سر تا پا، حتی جوراب و کفشتان هم سیاه باشد و سیاه بپوشید.
در آن سال پدرم به این نذر عمل کرد و از اول محرم تا پایان ماه صفر سرتاپا سیاه پوش شد.در همان سال هم مادرم باردار میشود و 7ماه نیز از بارداری اش میگذرد و بچه اش سقط نمیشود.
یک شبی یکی از طلبه ها که از شاگردان پدرم بوده در آخرشب درب منزل ایشان می آید.
وقتی پدرم درب را باز میکند پس از سلام و احوال پرسی عرض میکند که من یک سوال دارم.
پدرم میگوید بپرس.
طلبه میپرسد آیا همسرشما باردار است؟
ایشان با تعجب میگوید بله،تو از کجا میدانی؟
ناگهان آن طلبه شروع به گریه کردن میکند و میگوید: آسیدعلی اکبر من الان خواب بودم، در خواب وجود مبارک پیامبراکرم (صلی الله علیه و آله) را زیارت کردم.
حضرت فرمودند: برو و به آسیدعلی اکبرخوئی بگو که بخاطر آن نذری که برای فرزندم حسین کردی و 2 ماه از سرتاپا سیاه پوشیدی این بچه ای را که 7 ماه است همسرت در رحم دارد را ما حفظ میکنیم و او سالم میماند و ما او را بزرگ میکنیم و او را فقیه و عالم در دین میگردانیم و به او شهرت میدهیم.
و او را به نام من “ابوالقاسم” نام بگذار…
حالا فهمیدی که من هرچه دارم از سیاه پوشی سرتاپایی دارم؟…..
صلی الله علیک یا اباعبدالله
ﻫﺸﺖ ﺧﺎﺻﻴﺖ ﺯﻣﻴﻦ ﮐﺮﺑﻠﺎ
ﺗﺮﺑﺖ ﺣﻀﺮﺕ ﺳﻴﺪ ﺍﻟﺸّﻬﺪﺍﺀ ﺑﺮ ﺍﺳﺎﺱ ﺭﻭﺍﻳﺎﺕ ﻣﻮﺛّﻖ ﺁﺛﺎﺭ ﻓﺮﺍﻭﺍﻧﯽ ﺩﺍﺭﺩ، ﺍﺯ ﺁﻥ ﺟﻤﻠﻪ:
1 - ﻃﺒﻖ ﺭﻭﺍﻳﺎﺕ ﺭﺳﻴﺪﻩ ﺳﺠﺪﻩ ﮐﺮﺩﻥ ﺑﺮ ﺗﺮﺑﺖ ﺣﻀﺮﺕ ﺣﺴﻴﻦ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﻣﻮﺟﺐ ﻗﺒﻮﻟﯽ ﻧﻤﺎﺯ ﺍﺳﺖ، ﮐﻪ ﺍﻣﺎﻡ ﺻﺎﺩﻕ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﻣﯽﻓﺮﻣﺎﻳﺪ: ﺍﻟﺴُﺠُﻮﺩُ ﻋَﻠﯽ ﺗُﺮﺑَﺔ ﺍﻟﺤُﺴﻴﻦ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﻳﺨﺮِﻕُ ﺍﻟﺤُﺠﺐُ ﺍﻟﺴًﺒﻌﺔ. ﺳﺠﺪﻩ ﮐﺮﺩﻥ ﺑﺮ ﺗﺮﺑﺖ ﺍﻣﺎﻡ ﺣﺴﻴﻦ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﻫﻔﺖ ﺣﺠﺎﺏ ﺭﺍ ﺍﺯ (ﻣﻨﻊ ﻗﺒﻮﻟﯽ ﺁﻥ) ﻧﻤﺎﺯ ﺑﺮ ﻣﯽﺩﺍﺭﺩ.
2 - ﺫﮐﺮ ﺑﺎ ﺗﺴﺒﻴﺢ ﺗﺮﺑﺖ ﺳﻴﺪﺍﻟﺸّﻬﺪﺍﺀ ﺑﺮﺍﯼ ﻫﺮ ﺫﮐﺮ ﭼﻬﻞ ﺣﺴﻨﻪ ﺩﺭ ﻧﺎﻣﻪ ﺍﻋﻤﺎﻝ ﻣﯽﻧﻮﻳﺴﻨﺪ، ﻭ ﺣﺘّﯽ ﺑﺪﻭﻥ ﺫﮐﺮ، ﺗﺴﺒﻴﺢ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺩﺳﺖ ﭼﺮﺧﺎﻧﺪﻥ ﻫﺮ ﻳﮏ ﺑﻴﺴﺖ ﺣﺴﻨﻪ ﺩﺍﺭﺩ.
3 - ﻫﺮ ﮔﺎﻩ ﮐﺎﻡ ﻧﻮﺯﺍﺩ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺗﺮﺑﺖ ﺳﻴﺪ ﺍﻟﺸّﻬﺪﺍﺀ ﺑﺎﺯ ﮐﻨﻨﺪ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﺍﮐﺴﻴﺮﯼ ﮐﻪ ﻣﺲ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻃﻠﺎ ﻣﺒﺪﻝ ﻣﻴﺴﺎﺯﺩ ﻭ ﻭﺟﻮﺩ ﻧﻮﺯﺍﺩ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻫﺮ ﭘﻠﻴﺪﯼ ﺩﻭﺭ ﻧﻤﻮﺩﻩ ﻭ ﻣﺤﺒّﺖ ﺍﻫﻞ ﺑﻴﺖ ﺭﺳﻮﻝ ﺧﺪﺍ (ﺹ) ﺭﺍ ﺩﺭ ﺩﻝ ﺍﻭ ﻣﯽﮐﺎﺭﺩ.
4 - ﺑﺮ ﻟﺤﺪ ﻳﻌﻨﯽ ﻗﺒﺮ ﻫﺮ ﻣﻴﺘﯽ ﮐﻪ ﺗﺮﺑﺖ ﮐﺮﺑﻠﺎ ﺑﺎﺷﺪ ﺍﺯ ﻋﺬﺍﺏ ﻗﺒﺮ ﺭﻫﺎﻧﻴﺪﻩ ﻣﻴﺸﻮﺩ.
5 - ﺗﺮﺑﺖ ﮐﺮﺑﻠﺎ ﺑﺮ ﻫﺮ ﺩﺭﺩ ﺑﯽ ﺩﺭﻣﺎﻧﯽ ﺷﻔﺎ ﺑﺨﺶ ﻣﯽﺑﺎﺷﺪ ﮐﻤﺎ ﺍﻳﻨﮑﻪ ﺑﺴﻴﺎﺭ ﺗﺠﺮﺑﻪ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺩﺭ ﮐﺘﺐ ﻣﺨﺘﻠﻒ ﺫﮐﺮ ﮔﺮﺩﻳﺪﻩ ﺍﺳﺖ.
6 - ﺧﺎﮎ ﻣﻘﺘﻞ ﺣﺴﻴﻦ ﺑﻦ ﻋﻠﯽ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﺣﺼﻦ، ﻳﻌﻨﯽ ﺣﺼﺎﺭ ﻣﯽﺑﺎﺷﺪ ﺍﺯ ﻫﺮ ﺁﻓﺎﺕ ﻭ ﻫﺮ ﮔﺰﻧﺪﯼ، ﻭ ﻫﺮ ﮐﺲ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺧﻮﺩ ﺣﻤﻞ ﻧﻤﺎﻳﺪ، ﻣﺤﻔﻮﻅ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﻣﺎﻧﺪ.
7 - ﺁﺭﺍﻡ ﺑﺨﺶ ﺗﻠﺎﻃﻢ ﻣﻮّﺍﺝ ﺩﺭﻳﺎﻫﺎﺳﺖ ﻳﻌﻨﯽ ﻫﺮﮔﺎﻩ ﺩﺭﻳﺎ ﺑﻪ ﺗﻠﺎﻃﻢ ﺁﻳﺪ، ﻭ ﭼﺎﺭﻩ ﺍﺯ ﻫﻤﻪ ﺟﺎ ﻗﻄﻊ ﮔﺮﺩﺩ ﻭ ﮐﻤﯽ ﺗﺮﺑﺖ ﮐﺮﺑﻠﺎ ﺑﺮ ﺁﻥ ﺑﭙﺎﺷﻨﺪ ﺩﺭﻳﺎ ﺁﺭﺍﻡ ﻣﻴﮕﻴﺮﺩ.
8 - ﺗﺮﺑﺖ ﻣﻈﻠﻮﻡ ﮐﺮﺑﻠﺎ ﺗﺤﻔﻪ ﺣﻮﺭﻳﺎﻥ ﺑﻬﺸﺖ ﺍﺳﺖ ﺁﻥ ﮔﺎﻩ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺭﻭﺯ ﻗﻴﺎﻣﺖ ﻣﺎﻩ ﻭ ﺧﻮﺭﺷﻴﺪﯼ ﻧﻴﺴﺖ ﺗﺎ ﻧﻮﺭ ﺍﻓﺸﺎﻧﯽ ﮐﻨﺪ ﻭ ﻇﻠﻤﺎﺕ ﻣﺤﺸﺮ ﻫﻤﻪ ﺟﺎ ﺭﺍ ﻓﺮﺍ ﻣﯽﮔﻴﺮﺩ، ﺑﻪ ﺩﺳﺘﻮﺭ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺧﺎﮎ ﮐﺮﺑﻠﺎ ﮐﻪ ﺗﺮﺑﺖ ﺳﻴﺪﺍﻟﺸّﻬﺪﺍﺀ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﻣﯽﺑﺎﺷﺪ ﺑﺮﺩﺍﺷﺘﻪ ﺷﺪﻩ ﻭ ﺩﺭ ﺑﺎﻟﺎﯼ ﺑﻬﺸﺖ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺩﻩ ﻣﯽﺷﻮﺩ ﻭ ﻧﻮﺭ ﻋﻈﻴﻤﯽ ﺍﺯ ﺗﺮﺑﺖ ﺁﻥ ﺣﻀﺮﺕ ﻫﻤﻪ ﺟﺎ ﺭﺍ ﺭﻭﺷﻦ ﻣﯽﮐﻨﺪ ﻭ ﻫﻤﻪ ﺩﻳﺪﮔﺎﻥ ﺭﺍ ﺧﻴﺮﻩ ﻣﯽﺳﺎﺯﺩ ﮐﻤﺎ ﺍﻳﻨﮑﻪ ﺧﻮﺭﺷﻴﺪ ﭼﺸﻢ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺭﺍ ﻣﯽﺯﻧﺪ ﻭ ﮐﺴﯽ ﻧﻤﯽ ﺗﻮﺍﻧﺪ ﻣﺴﺘﻘﻴﻢ ﺑﻪ ﺁﻥ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﻨﺪ.
ﮐﺸﮑﻮﻝ ﺍﻟﻨﻮﺭ ﺝ 1 ﺹ 186
اعمال روزعاشورا
قاتلان کربلا "کم خطرترین" دشمنان امام حسین(ع)
امام موسی صدر: قاتلان کربلا “کم خطرترین” دشمنان امام حسین(ع)
حسین(ع) سه گروه دشمن دارد؛ دسته اول آنان که او را کشتند. این دسته کم خطرترین دشمنان هستند، چون تنها جسم امام را که محدود بود، کشتند.
دسته دوم آنان که تلاش کردند آثار امام را محو کنند؛ قبر امام را ویران کردند و از آمدن زائران جلوگیری کردند و کسانی که در اطراف قبر آن حضرت زندگی میکنند را مورد آزار و اذیت قرار دادند. خطر این دسته بیشتر از دسته اول است، ولی نتوانستند کاری از پیش ببرند».
ولی دسته سوم که خطرناکترین دشمنان آن حضرت هستند، آنانند که کوشیدند اهداف امام حسین(ع) و ابعاد انقلاب حسینی را تحریف کنند و آن را ابزار کسب و درآمد قرار دهند و بهره برداریهای بیارزش از آن کنند و یا آن را مورد سوء استفاده برای منافع شخصی قرار دهند. اینان تلاش کردند بالاترین بُعد حسینی یعنی هدف نهضت حسینی را از بین ببرند.
من از خودم و شما سؤال میکنم ما از روز عاشورا چه بهره ای بردهایم؟ چه سودی به دست آوردهایم؟ چه استفادهای در عرصه عمومی و چه استفادهای در زمینه فردی بردهایم؟ اگر استفاده نبرده باشیم و تنها گریه کرده باشیم من به شما خبر می دهم که این کار سودی ندارد؛ ما از کدام دسته هستیم؟ از کسانی که گریه میکنند و حسین را میکشند؟»
روشن است که امام حسین(ع) الان نیست تا کسی او را بکشد، ولی چیزی گرانبهاتر و مهمتر از خود امام حسین(ع) در دستان ماست: کرامت امت حسین، مقدسات حسین.
اگر ما گریه کنیم ولی در عین حال برای تضعیف اهداف امام حسین(ع) تلاش کنیم؛ اگر گریه کنیم و در صف باطل باشیم؛ اگر گریه کنیم ولی گواهی دروغ بدهیم؛ اگر گریه کنیم ولی به دشمنان کمک کنیم و به اختلاف و تفرقه در جامعه خود دامن بزنیم؛ اگر گریه کنیم ولی گناهانمان بیشتر شود، در این صورت ما گریه میکنیم ولی در عین حال حسین را نیز میکشیم زیرا تلاش میکنیم هدف حسین را از بین ببریم که گرانبهاتر از خود اوست. ان شاء الله که ما از این دسته نیستیم».
منبع:
کتاب سفر شهادت،گفتارهای امام موسی صدر دربارۀ قیام عاشورا و ابعاد و نتایج و پیامدهای این نهضت
وقایع روز نهم محرم سال 61هجری
در روز نهم محرم (تاسوعای حسینی) شمر بن ذی الجوشن با نامه ای كه از عبیداللّه داشت از “نُخیله” ـ كه لشكرگاه و پادگان كوفه بود ـ با شتاب بیرون آمد
و پیش از ظهر روز پنجشنبه نهم محرم وارد كربلا شد و نامه عبیداللّه را برای عمر بن سعد قرائت كرد.
ابن سعد به شمر گفت: وای بر تو! خدا خانه ات را خراب كند، چه پیام زشت و ننگینی برای من آورده ای.
به خدا قسم! تو عبیداللّه را از قبول آنچه من برای او نوشته بودم بازداشتی و كار را خراب كردی…
شمر كه با قصد جنگ وارد كربلا شده بود،
از عبیداللّه بن زیاد امان نامه ای برای خواهرزادگان خود و از جمله حضرت عباس علیه السلام گرفته بود كه در این روز امان نامه را بر آن حضرت عرضه كرد و ایشان نپذیرفت.
شمر نزدیك خیمه های امام حسین علیه السلام آمد و عباس، عبداللّه، جعفر و عثمان (فرزندان امام علی علیه السلام كه مادرشان ام البنین علیهاالسلام بود) را طلبید.
آنهابه درخواست امام حسین علیه السلام بیرون آمدند،
شمر گفت: از عبیداللّه برایتان امان گرفته ام.
آنها همگی گفتند: خدا تو را و امان تو را لعنت كند، ما امان داشته باشیم و پسر دختر پیامبر امان نداشته باشد؟!
در این روز اعلان جنگ شد كه حضرت عباس علیه السلام امام علیه السلام را باخبر كرد.
امام حسین علیه السلام فرمود: ای عباس! جانم فدای تو باد،
اگر ميتوانی آنها را متقاعد كن كه جنگ را تا فردا به تأخیر بیندازند و امشب را مهلت دهند تا ما با خدای خود راز و نیاز كنیم و به درگاهش نماز بگذاریم.
خدای متعال ميداند كه من بخاطر او نماز و تلاوت قرآن را دوست دارم.
حضرت عباس علیه السلام نزد
سپاهیان دشمن بازگشت و از آنان مهلت خواست. عمر بن سعد در موافقت با این درخواست تردید داشت، سرانجام از لشكریان خود پرسید كه چه باید كرد؟
“عمرو بن حجاج” گفت: سبحان اللّه! اگر اهل دیلم و كفار از تو چنین تقاضایی ميكردند سزاوار بود كه با آنها موافقت كنی.
عاقبت فرستاده عمر بن سعد نزد عباس علیه السلام آمد و گفت: ما به شما تا فردا مهلت ميدهیم، اگر تسلیم شدید شما را به عبیداللّه ميسپاریم وگرنه دست از شما برنخواهیم داشت…
منابع:
ارشاد،شیخ مفید،ج2،ص89،91
انساب الاشراف،ج3،ص184
الملهوف،ص38
ویژگیهای بارز قمربنی هاشم (علیه السلام) در ناحیه مقدسه
بهترین منبع برای شناخت شخصیت قمربنی هاشم عباس بن علی حضرت ابوالفضل(علیه السلام)، سخنان امامان معصوم(علیهم السلام) درباره ایشان است.
زیارت نامه هایی که به زیارت نامه های “مأثوره” شهرت دارد، مرجع اساسی برای آگاهی یافتن از امتیازات و ویژگی های حضرت ابوالفضل(علیه السلام) است.
برای حضرت عباس بن علی(علیه السلام) چند زیارت نامه از اهل بیت(علیهم السلام) وجود دارد. هنگامی که امام صادق(علیه السلام) به زیارت مرقد عموی خویش حضرت ابوالفضل رفتند، به ابوحمزه ثمالی زیارت نامه ای آموزش دادند.
امام زمان حضرت مهدی(علیه السلام) نیز خطاب به ابومنصور بن عبدالمنعم بن نعمان بغدادی، زیارت نامه ای را برای شهیدان کربلا نوشتند که به زیارت ناحیه مقدسه ویژه زیارت شهیدان کربلا مشهور است.
در فرازی از این زیارت نامه درباره حضرت عباس(علیه السلام) چنین آمده است: السلام علی العباس بن امیرالمومنین المواسی أخاه بِنَفسِهِ، الا’خذ لِغَدِهِ مِن أمسهِ الفادی له، الواقی. السّاعی الیه بمائه، المَقطُوعة یداه، لَعَنَ الله قاتلیه یزیدبن وقاد و حکیم بن الطفیل الطائی
(مصباح الزائر شیخ مفید، ص148_ اقبال الأعمال سیدبن طاووس، ص47_ بحارالانوار، ج45، ص64 و ج101 ص269).
سلام بر عباس فرزند امیرمومنان که جان خویش را در راه برادرش داد از دیروزش برای فردایش توشه برگرفت، در راه برادر جانبازی کرد و خود را فدایش کرد، از او حفاظت و خود را سپر بلایش کرد، برای او آب آورد، دست هایش قطع شد. خداوند قاتلانش یزیدبن وقاد و حکیم بن طفیل طائی را لعنت کند.
در این زیارت نامه بسیار مهم و با ارزش و روشنگری که از ناحیه مقدسه صادر شده است، برخی امتیازات حضرت اباالفضل العباس(علیه السلام) یادآوری شده است. متن این زیارت سندی مکتوب از حضرت ولی عصر قائم آل محمد(علیه السلام) درباره ابعاد شخصیت عموی خویش حضرت عباس(علیه السلام) است.
مواسات و جانبازی
مواسات به معنای کمک، همیاری، همکاری و مساعدت است. در این زیارت نامه مهدوی، حضرت ابوالفضل با وصف زیبای “المواسی اخاه بنفسه” ستوده شده اند و امام زمان(علیه السلام) برایشان درود فرستاده اند. کسی که برادرش را با جانش یاری و کمک کرد. مواسات با جان، بالاترین و باارزش ترین نوع مواسات است و فراتر از مواسات و کمک مالی، زبانی، قلمی و قلبی است.این سطح از ایمان و وفاداری در حضرت اباالفضل(علیه السلام)، بی نظیر و نمونه است. البته این ارتباط صمیمی و عارفانه متقابل بود. در فرمان امام حسین(علیه السلام) به برادرش حضرت عباس(علیه السلام) برای گفت وگو با دشمنان به منظور گرفتن مهلت تا روز عاشورا چنین آمده است: یا عباس اِرکب بِنَفسی أنتَ یا أخی! (ارشاد شیخ مفید، ج2، ص92). ای عباس! برخیز جانم فدایت ای برادر!
دقت در این کلام امام معصوم(علیه السلام)، جایگاه بلند و بی نظیر حضرت اباالفضل العباس(علیه السلام) را آشکار می کند. امام حسین(علیه السلام) به حضرت اباالفضل(علیه السلام) می فرماید: جانم فدایت.
آخرت گرایی
امام مهدی(علیه السلام) در این زیارت نامه صفت “الا’خذ لِغَدِهِ من أمسِهِ” را برای عباس بن علی(علیه السلام) آورده اند؛ از دیروز برای فردایش توشه برداشت. رهایی از دنیاگرایی و وسوسه های شیطانی و سودجویی های گوناگون و قرار دادن دنیا زیر پای خویش برای تامین آخرت و فردای برتر، از امتیازات حضرت ابوالفضل(علیه السلام) بوده است.
فدایی اسلام و ولایت
امتیاز “الفادی له” نشان دهنده اوج ایثار است. حضرت ابوالفضل(ع) در راه ولایت و اطاعت از امام زمانش، همه سرمایه اش را که عمر و جان خویش بود، فدا کرد.
حفاظت و پاسداری
“الواقی” به معنای حمایت کننده و پشتیبان و پاسدار و نگه دارنده است. حضرت ابوالفضل(علیه السلام) حامی و پشتیبان برادر خویش، رهبر قیام عاشورا و انقلاب کربلا بود. او در حمایت و پشتیبانی از امام حسین(ع) هرگز کوتاهی نکرد.
سقای کربلا
“السّاعی الیه بمائِهِ” ویژگی دیگر حضرت اباالفضل(ع) است که در زیارت ناحیه مقدسه بیان شده است؛ ایشان کوشش کرد آب برای ولی عصر خویش بیاورد بنابراین آب آورنده و تلاشگر و کوشنده برای سقایت و آب رسانی به امام حسین(علیه السلام) و اهل بیت(علیهم السلام) بود.
تقدیم دو دست در راه خدا
حضرت ابوالفضل(ع) در کلام امام مهدی(علیه السلام) “المقطوعة یَداهُ” توصیف شده است. فداکاری در راه خدا تا قطع دستان، در کارنامه حضرت ابوالفضل(ع) وجود دارد.
در زیارت ناحیه مقدسه که از سوی امام زمان(ع) صادر شده، حضرت ابوالفضل(ع) به عنوان اسوه حسنه در ولایت مداری، فداکاری، جانبازی و پاسداری معرفی شده است. امام زمان(ع) در این زیارت نامه در شش جمله، شش ویژگی بارز حضرت ابوالفضل(ع) را نام برده و ابعاد گوناگون شخصیت الهی ایشان را معرفی کرده اند
همسر وفرزندان حضرت عباس(ع)
حضرت عباس(ع) تنها با یک زن ازدواج کردند. او لبابه دختر عبیدالله بن عباس بود.
لبابه زنی بسیار شایسته پاکدامن و از خاندانی شریف بود. او از بهترین زنان زمانه خود و از محبان امام علی ع بود.
لبابه از حضرت ابوالفضل ع پنج پسر و یک دختر بدنیا اورد.
لبابه در کربلا حضور داشت. یکی از پسران او بنام قاسم در کربلا شهید شد. خود او نیز اسیر شد. همراه با سایر اسرا زجر و شکنجه ها را تحمل کرد. پس از ازادی اسرا او به مدینه برگشت.
لبابه روز و شب گریه میکرد چندان که بیمار شد و در سن ۲۸ سالگی
از دنیا رفت. خدای رحمتش کند.
فرزندان او مدتی توسط مادربزرگ پاکشان ام البنین سلام الله علیها تربیت شدند اما اوهم دوسال بعد از واقعه کربلا از دنیا رفت و سرپرستی فرزندان به امام سجاد علیه السلام منتقل شد.
گفتنی است هر گاه یکی از فرزندان حضرت عباس ع نزد امام سجاد ع می آمد اشک بر گونه های حضرت جاری می شد.
هدیه کنید به پیشگاه مقدس قمر بنی هاشم حضرت ابوالفضل العباس(ع) صلواتی بر محمد و آل محمد.
یاعلی
منبع:
سید بن طاووس اقبال الاعمال ص ۲۸
مقام حضرت عباس علیهالسلام
حضرت امام سجاد علیهالسلام فرمود: رَحِمَ اللَّهُ الْعَبَّاسَ فَلَقَدْ آثَرَ وَ أَبْلَی وَ فَدَی أَخَاهُ بِنَفْسِهِ حَتَّی قُطِعَتْ یَدَاهُ فَأَبْدَلَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَ بِهِمَا جَنَاحَیْنِ یَطِیرُ بِهِمَا مَعَ الْمَلَائِکَةِ فِی الْجَنَّةِ کَمَا جَعَلَ لِجَعْفَرِ بْنِ أَبِی طَالِبٍ وَ إِنَّ لِلْعَبَّاسِ عِنْدَ اللَّهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی مَنْزِلَةً یَغْبِطُهُ بِهَا جَمِیعُ الشُّهَدَاءِ یَوْمَ الْقِیَامَةِ.
خدا حضرت عباس را رحمت کند! حقا که امام حسین را بر خویشتن مقدم داشت و جان خود را فدای آن حضرت نمود تا اینکه دستهای مبارکش قطع شد. خدای مهربان در عوض دستهای عباس علیهالسلام دو بال به وی عطا کرد تا بهوسیله آنها در بهشت با ملائکه پرواز نماید. کما اینکه این نعمت را نیز به جعفر بن ابیطالب عطا کرد. عباس را نزد خداوند منزلتی است که در روز قیامت همه شهیدان بر آن رشک میبرند.
امالی صدوق، صفحه ۴۶۲
معنای الشَیب الخَضیب
در روز عاشورا از كثرت زخمها و جراحات وارده،ضعف بر امام حسین(علیه السلام) آنقدر شديد بود كه ايستاد تا بيارامد؛
كه مردى سنگ بر پيشانيش زد و خون بر صورتش جارى شد.
و با لباس خود خواست تا خون را از دو چشمش پاك كند كه مرد ديگرى به تير سه شعبه، قلب مباركش را هدف ساخت.
پسر رسول خدا، به خدا عرض كرد:
بِسْمِ اللَهِ وَ بِاللَهِ وَ عَلَى مِلَّه رَسُولِ اللَهِ. وَ رَفَعَ رَأْسَهُ إلَى السَّمَآءِ وَ قَالَ: إلَهِى! إنَّكَ تَعْلَمُ أَنَّهُمْ يَقْتُلُونَ رَجُلًا لَيْسَ عَلَى وَجْهِ الارْضِ ابْنُ نَبىٍّ غَيْرُهُ!
به نام خدا، و به خود خدا، و بر ملّت و آئين رسول خدا (اين شهادت روزى من میگردد)و سرش را به طرف آسمان بلند نموده و گفت: خداى من! تو میدانى كه اين قوم میكشند مردى را كه در روى زمين پسر پيغمبرى جز او نيست!
دست برد و تير را از پشت خود خارج كرد؛ و خون مانند ناودان فَوَران میكرد!
حضرت دست خود را زير آن خون گرفت، و چون پُر شد به آسمان پاشيد و گفت: اين حادثه كه بر من نازل شده است چون در مقابل ديدگان خداست، بسيار سهل و ناچيز است.
و يك قطره از آن خون بر زمين نريخت!
و براى بار دوّم دست خود را زير خون گرفت؛ و چون پُر شد، با آن سر و صورت و محاسن شريف را متلطّخ و خون آلوده نموده و گفت: با همين حال باقى خواهم بود تا خدا و جدّم رسول خدا را ديدار كنم.
حضرت ولی عصر،امام مهدی(علیه السلام)بر محاسن خونی جد غریبش حسین(علیه السلام)اینطور سلام میدهد:
أَلسَّلامُ عَلَى الشَّيْبِ الْخَضيبِ
سلام بر آن مَحاسنِ به خون خضاب شده….
مقاتل مقرّم،خوارزمی،لهوف،نفس المهموم،لمعات الحسین
بيان ابعادسياسي کربلا
امام خميني (ره) درباره سياسي بودن حرکت امام حسين (ع)ميفرمايند:
بايد آن بعد سياسى كربلا را براى مردم بيان كرد. سيد الشهدا … وقتى كه آمد مكه و از مكه در آن حال بيرون رفت، يك حركت سياسى بزرگى بود كه در يك وقتى كه همه مردم دارند به مكه مىروند، ايشان از مكه خارج بشود.
اين يك حركتـسياسى بود، تمام حركاتش، حركات سياسى بود؛ اسلامى- سياسى، و اين حركت اسلامى سياسى بود كه بنى اميّه را از بين برد، و اگر اين حركت نبود، اسلام پايمال شده بود.
صحيفه امام، ج18، ص: 177
راهت را جدا کن
استاد زعفری زاده :
آن زمان کوفه را بستند نگذاشتند کسی خودش را به امام حسین برساند ؛ شیعیان هم نشستند و گفتند راه بسته شده !
ولی حبیب ابن مظاهر و مسلم ابن عوسجه ، این دوپیرمرد ، به رود فرات زدند و خودشان را به امام حسین رساندند .
خودت را به امام زمان برسان ؛ بگو آقاجان ! مرا ببخشید ، من سبب شدم شما معطل بشوید !
در این کربلای کره زمین ما آقا را معطل کردیم ، راهمان را جدا کردیم ، ما یوسف زهرا را بیابان گرد و آواره کرده ایم !
یک تصمیم جدی بگیرید که طرف گناه نروید .
درد بی درمان یزید لعنت الله بعدازبه شهادت رساندن امام حسین(ع)
بعد از شهادت امام حسین علیه السلام
یزید بعد از به شهادت رساندن امام حسین علیه السلام به بیماری مبتلا شد که علاجی برایش پیدا نمیکرد.
يكى از اطباى يهودى را براى معالجه طلب كرد، طبيب نگاهى به يزيد كرد و از روى تعجب انگشت حيرت به دندان گزيد.
سپس با تدبير ويژه اى چند عقرب زنده از گلوى او بيرون كشيده و گفت:
ما در كتب آسمانى ديده ايم و از علما شنيده ايم كه هيچ كس به اين بيمارى مبتلا نمى شود، مگر آن كه قاتل پسر پيغمبر باشد، بگو گناهى كرده اى كه به اين مرض گرفتار شده اى ؟!
يزيد که شرمگین شده بود پس از لحظاتى گفت : من حسين بن على را كشته ام.
يهودى بعد از اینکه این قضیه را دید به حقانیت اسلام ایمان اورد و انگشت سبابه خود را بلند كرد و گفت : اشهد ان لا اله الا الله و اشهد ان محمد رسول الله…
مروج الذهب ج2ص27
وقایع روز هفتم ماه محرم سال 61
در روز هفتم محرم عبید اللّه بن زیاد ضمن نامه ای به عمر بن سعد از وی خواست تا با سپاهیان خود بین امام حسین علیه السلام و یاران، و آب فرات فاصله ایجاد كرده و اجازه نوشیدن آب به آنها ندهد.
عمر بن سعد نیز بدون فاصله “عمرو بن حجاج” را با 500 سوار در كنار شریعه فرات مستقر كرد و مانع دسترسی امام حسین علیه السلام و یارانش به آب شدند.
در این روز مردی به نام “عبداللّه بن حصین ازدی” ـ كه از قبیله “بجیله” بود ـ فریاد برآورد: ای حسین! این آب را دیگر بسان رنگ آسمانی نخواهی دید! به خدا سوگند كه قطرهای از آن را نخواهی آشامید، تا از عطش جان دهی!
امام علیه السلام فرمودند: خدایا! او را از تشنگی بكش و هرگز او را مشمول رحمت خود قرار نده.
حمید بن مسلم (خبرنگار کربلا) ميگوید: به خدا سوگند كه پس از این گفتگو به دیدار او رفتم در حالی كه بیمار بود.
قسم به آن خدایی كه جز او پروردگاری نیست، دیدم كه عبداللّه بن حصین آنقدر آب ميآشامید تا شكمش بالا ميآمد و آن را بالا ميآورد و باز فریاد ميزد: العطش! باز آب ميخورد، ولی سیراب نميشد. چنین بود تا به هلاكت رسید.
الانساب الاشراف،ج3،ص180
ارشاد شیخ مفید،ج2،ص86
چهار نفرینى كه در روز عاشورا مستجاب شد!
مردى كه دو پا و دو دست او قطع شده بود و هر دو چشمش نیز كور بود، فریاد مى زد: خدایا مرا از آتش نجات بده!
به او گفتند:از براى تو که مجازاتى باقى نمانده، باز مى گویى خدایا مرا از آتش نجات بده؟!
گفت: من در كربلا با افرادى بودم، كه امام حسین (علیه السلام) را كشتند، وقتى امام شهید شد، مردم لباسهاى او را به تاراج بردند.
شلوار و بند شلوار گران قیمتى در تن آن حضرت دیدم، دنیاپرستى مرا به آن داشت تا آن بند قیمتى را از شلوار درآورم.
به طرف پیكر حسین (علیه السلام) نزدیك شدم.
همین كه خواستم آن بند را باز كنم، ناگاه دیدم آن حضرت دست راستش را بلند كرد و روى آن بند نهاد!
من نتوانستم دست آن مظلوم را كنار بزنم، لذا دستش را قطع كردم!
همین كه خواستم آن بند را بیرون آورم، دیدم حضرت دست چپ خود را بلند كرد و روى آن بند نهاد!
هر چه كردم نتوانستم دستش را از روى بند بردارم، بدین جهت دست چپش را نیز بریدم!
باز تصمیم گرفتم آن بند را بیرون آورم، صداى وحشتناك زلزله اى را شنیدم!
ترسیدم و كنار رفتم و شب در همان جا كنار بدن هاى پاره پاره شهدا خوابیدم.
ناگاه،در عالم خواب، دیدم كه گویا محمّد(صلی الله علیه و آله و سلم) همراه على (علیه السلام) و فاطمه (سلام الله علیها) آمد، حسین علیه السلام را بوسید و سپس فرمود:
پسرم تو را كشتند، خدا كسانى را كه با تو چنین كردند بكشد!
شنیدم امام حسین (علیه السلام) در پاسخ فرمود:
شمر مرا كشت و این شخص كه در اینجا خوابیده، دست هایم را قطع كرد.
فاطمه (سلام الله علیها) به من روى كرد و فرمود:
خداوند دست ها و پاهایت را قطع و چشم هایت را كور نماید و تو را داخل آتش نماید!
از خواب بیدار شدم. دریافتم كه كور شده ام و دست ها و پاهایم قطع شده.
سه دعاى فاطمه (سلام الله علیها) به استجابت رسیده و هنوز چهارمى آن یعنى ورود در آتش باقى مانده، این است كه مى گویم: خدایا! مرا از آتش نجات بده…
بحارالانوار، ج 1 ص 723 ح 5 3
علت نبودعبدالله بن جعفر، همسرحضرت زینب(س)درکربلا
چرا عبدالله بن جعفر، همسرحضرت زینب(س)، امام حسین (ع) را در سفر به کربلا همراهی نکرد؟
پاسخ:
مخالف فكرى و سياسى امام حسين(ع) نبود، بلكه از افراد دلسوز و خيرخواه بود كه به امام حسين(ع) برخى راه حل ها را پيشنهاد كرد. از این رو بعد از آن که امام تصمیم می گیرد که به سوی عرق برود ، مخالفت نمی کند. دلیل عدم مخالف نبودن وی نیز این است که وی به - همسر زينب(س) - اجازه داد كنار امام در كربلا حضور داشته باشد؛ حتى برخى از فرزندان او در كربلا به شهادت رسيدند.
در باره عدم حضور وی در کربلا چند احتمال وجود دارد:
برخى عقيده دارند كه عبدالله بن جعفر به دليل اين كه مريض بود، در مدينه ماند، شايد در صورت تندرستي، او نيز در كربلا حضور پيدا مى كرد.
برخی دیگر هم احتمال داده اند شرکت نکردن او به اشاره و فرمان امام بود تا عبدالله برای حفظ بقیه بنی هاشم در مکه و مدینه باقی بماند.
بعضي احتمال داده اند از کسانی بود که به سیدالشهدا نامه نوشت و از او خواست که از سفر به عراق منصرف شود. او از این که نتوانسته بود در واقعه کربلا شرکت کند، تأسف می خورد.
گرچه ظاهر جملات این است که وی مایل به شرکت در جنگ نبود، ولی نمی توان به ظاهر نامه اکتفا كرد، زیرا وی بعداز واقعه کربلا که در آن شرکت نکرد ، تاسف خورد. این نشان می دهد که وی اگر چه نامه ای مبنی بر انصراف امام از سفر به کوفه نوشت، اما وی مخالف حضور در کربلا نبود.
فرهنگ عاشورا، جواد محدثی، ص298- 299
دائره المعارف تشیع، جمعی از نویسندگان ، ج 11، ص 83.