ماجرای شیخ رجبعلی خیاط و سید علی آقای قاضی
یک روز که آشیخ رجبعلی خیاط برای زیارت، نه تحصیل علم، به نجف آمده بودند، آمدند در منزل ما را زدند و به یکی از بچه ها گفـتند بگویید آقا بیاید. گفـت آقا در زیر زمین خوابیده اند کجا بیاید؟ گفـتند: نه حتماً بروید صدایش کنید. یکی از بچه ها رفـت و گفـت: یکی آمده دم در کارتان دارد. (هوای نجف اینقدر گرم است که کبوتر نمی تواند از این طرف به آن طرف پرواز کند، می افـتد.)
آقا آمدند دم در، گفـتند که: چی می خواهید؟ آشیخ رجبعلی گفـتند: من در حرم مطهر حضرت علی علیه السلام بودم حضرت را دیدم و به من فرمودند که خدمت شما برسم.
درباره اصل این ماجرا، آقای تهرانی می فرمودند، قضیه از این قرار بوده که شیخ رجبعلی خیاط طوری بود که وقتی به گیاهان نگاه می کرد خاصیت هر گیاهی را می دید. یعنی می دید که هر گیاهی چه خاصیتی دارد.
می گوید این حالت از من گرفـته شد و به خاطر این از تهران رفـتم نجف و از حضرت علی علیه السلام خواستم که این حالت را چرا از من گرفـته ای؟ حضرت علی علیه السلان را دیدم و ایشان فرمودند: خدمت آقای قاضی برو… و خلاصه با همان قضیه ای که در خانه آقای قاضی آمدند مشکلشان رفع شد.