قناعت به برکت خدا
27 فروردین 1396
يكی از مسلمانان صدر اسلام به نام ابووائل میگويد:
من به اتفاق دوستم به خانه سلمان فارسی رفتيم و مدتی نشستيم. هنگام غذا فرا رسيد. سلمان گفت:
اگر رسول خدا(ص) از تكلف و خويشتن را به زحمت افكندن نهی نكرده بود، برايتان غذای بهتری فراهم می ساختم.
سپس برخاست و مقداری نان و نمک آورد و در برابر مهمانان گذاشت. دوستم گفت: كاش همراه اين نمک، مقداری مرزه و آويشن بود.
سلمان برخاست و ظرف آب خويش را گرو نهاد و كمی مرزه فراهم كرد و سر سفره نهاد. وقتی غذا را خورديم، دوستم گفت:
خدا را شكر كه به روزيِ خدا قانعيم! سلمان گفت: اگر به رزق خدا قانع بودی، الان ظرف آب من در گرو نبود!
طبرسی، ۱۴۱۲ق، ص ۱۳۵