قسم دادن به لحظه اضطرار امام زمان، در رفع مریضی های سخت...
داود بـن زربى گوید:
من در مدینه بیمار سختى شدم ، و خبر آن به حضرت صادق (علیه السلام) رسـیـد، پـس بـمن نوشت:
خبر بیماریت بمن رسید، پس یکصاع (تقریبا سه کیلو) گندم بـخـر، سـپـس بـپشت بخواب و آن گندم را روى سینه ات بریز و پهن کن بهر گونه که ریخت و بگو:
اللهم انى اسئلک باسمک الذى اذا سئلک به المضطر کشفت ما به من ضر و مـکـنـت له فـى الارض و جـعـلتـه خـلیـفـتـک عـلى خـلقـک ان تـصـلى عـلى مـحـمـد و آل مـحمد و ان تعافینى من علتى
خدایا قسممی دهم تو را به حق آن اسمی که وقتی امام مضطر تو را بدان می خواند، سختی را از او برطرف می نمایی و او را در زمین قدرت می دهی و او را خلیفه خود در زمین قرار میدهی؛ صلوات بر محمد و آل محمد فرست و مرا از بیماریم شفا بده
سپس برخیز و درست بنشین و گندمها را از اطراف خود جمع کن، و (دوباره) همان دعا را بخوان و آنرا بچهار مد (که هر مدى تقریبا ده سیر است) تـقـسیم کن، هر قسمتى را به مسکینى (و مستمندى) بده و همان دعا را بخوان.
داود گوید:
من دسـتـور آن حـضـرت را انجام دادم (و آنقدر زود اثر گذاشت که همانساعت بیماریم برطرف شد) و گویا از بند آزاد شدم و بسیارى از مردم آنرا انجام داده اند و از آن سود برده اند.
اصول کافی: ج۴، ص۳۵۱.