قابل توجه مسولین...
22 خرداد 1398
“بسم الله را گفته و نگفته شروع كردم به خوردن.
حاجی داشت حرف میزد و سبزی پلو را با تُن ماهی قاطی میكرد.
هنوز قاشق اول را نخورده، رو به عبادیان كرد و پرسید: عبادی ! بچهها شام چی داشتن؟
همین غذا رو.
واقعاً ؟
عبادیان نگاهش رو دزدید و گفت : تُن رو فردا ظهر میدیم بهشون.
حاجی قاشق رو برگردوند. غذا در گلویم گیر كرد!
حاجی جون به خدا تُن رو فردا ظهر بهشون میدیم.
حاجی همین طور كه كنار میكشید گفت: به خدا منم فردا ظهر میخورم…”