فرد چشم چران
یکی از رفقای ابراهیم گرفتار چشم چرانی بود. مرتب به دنبال اعمال و رفتار غیراخلاقی می گشت. چند نفر از دوستانش با داد زدن و قهر کردن نتوانسته بودند رفتار او را تغییر دهند. در آن شرایط کمتر کسی آن شخص را تحویل می گرفت. اما ابراهیم خیلی با او گرم گرفته بود! حتی جلوی دیگران خیلی بهش احترام می گذشت.
مدتی بعد ابراهیم با او صحبت کرد. ابتدا او را غیرتی کرد و گفت: «اگر کسی به دنبال مادر و خواهر تو باشد و آن ها را اذیت کند چه می کنی؟» آن پسر با عصبانیت گفت: «چشماش را در میارم.» ابراهیم خیلی با آرامش گفت: «خب پسر، تو که برای ناموس خودت اینقدر غیرت داری، چرا همان کار اشتباه را انجام می دی؟!» بعد ابراهیم از حرام بودن نگاه به نامحرم حرف زد. حدیث پیامبر اکرم (ص) را گفت که فرمودند: «چشمان خود را از نامحرم ببندید تا عجایب را ببیند.» بعد دلایل دیگر هم آورد. بعد گفت تصمیم خودت را بگیر، اگه می خواهی با ما رفیق باشی باید این کارها را ترک کنی.
برخورد خوب و دلایلی که ابراهیم آورد باعث تغییر کلی در رفتارش شد. او به یکی از بچه های خوب محل تبدیل شد. همه خلاف کارهای گذشته را کنار گذاشت. این پسر نمونه ای از افرادی بود که ابراهیم با برخورد خوب و استدلال و صحبت کردن های به موقع، آنها را متحول کرده بود. نام این پسر هم اکنون بر روی یکی از کوچه های محله ما نقش بسته است!
کتاب سلام بر ابراهیم، صفحه 172 الی 173