روانشناسی خودکشی
چرا گاهی یک جوان مرفه خودکشی میکند؟
اشتباه میکنی که خیال میکنی یک دهان داری و از همین یک دهان باید به تو غذا برسد؛ صدها دهان داری. از همه اینها باید به تو غذا برسد. یکی از این دهانهای تو دهان عبادت است. تو باید روح خودت را به عبادت کردن راضی کنی، یعنی این حق و حظ را باید به او بدهی. تو یک موجود «ملکوتی صفات» هستی، باید پرواز کنی به سوی آن عالم. وقتی این فرشته را زندانی میکنی، آیا میدانی بعد چه عوارض و ناراحتیهای زیادی دارد؟
یک وقت شما میبینید یک جوان مرفّه، جوانی که همه وسایل برایش فراهم بوده است، به یک بهانه کوچک خودکشی میکند. همه میگویند نمیدانیم چرا خودکشی کرد. این موضوع که خیلی کوچک بود! چرا خودکشی کرد؟! نمیداند که در وجود او نیروهای مقدسی زندانی بوده؛ آن نیروهای مقدس از این زندگی رنج میبردهاند، طاقت نمیآوردهاند، درنتیجه طغیانی به آن شکل به وجود آمده است.
«راه لذت از درون دان نز بروناحمقی دان جُستن از قصر و حصون»
برای اینکه یک لذتهایی هم هست که از درون انسان باید به او برسد نه از بیرون، و آنها «لذتهای معنوی» انسان است.
استاد مطهری، آزادی معنوی، ص۱۱۷-۱۱۶ (با تلخیص)