رابطهی عرفان و یوگا
اساتید برجسته یوگا در توضیح یوگا میگویند: «برای رسیدن به تعالی میبایست جسم و روح انسان یکی شود و در صورت یکی شدن است که شخص به کمالات انسانی، تهذیب اخلاق و سلامت جسم و ذهن نایل میشود، در یوگا ادعا میشود انسان از طریق یوگا به خودآگاهی رسیده و به خویشتن خویش پی میبرد و قادر به شناخت و دیدن حقیقت میشود.»[1]
یوگا یا یک نوع ورزش ذهن است یا روشی برای تعادل ذهن و جسم، یا راهکاری برای تمرکز جسم و ذهن. هیچیک از این تعاریف، عرفان نیست. عرفان تقرب به خداست و یوگا راهی برای تقرب به خدا ندارد. راه خدا با یوگا بهدست نمیآید؛ راه خدا با تکنیکها و تمرینهایی که محور آن جسم و ذهن است حاصل نمیشود؛ پل ارتباط با خدا از یوگا نمیگذرد.
با پیگیری مراحل مدیتیشن و سلوک الهی در مییابیم که ساحت عرفان اسلامی قابل قیاس با یوگا نمیباشد و اگر قیاسی هم شود، در واقع به ذات عرفان اسلامی ظلم کردهایم. درصورتیکه مدیتیشن جهت نازلتری از کمال است که در انتها به خود، یا انسان میرسد و این بشر نمیتواند با تکیه بر خویشتن به آن آرامش ابدی و حقیقی که او را به رضایتمندی قلبی میرساند دست یابد، زیرا پرسشهایی از قبیل من کیستم؟ از کجا آمدهام؟ به کجا خواهم رفت؟ و… از سوی او به فراموشی سپرده میشوند.[2]
منبع:
[1]. پیدی شارما، یوگای پیشرفته، ناشر ثالث، 1392، ص 14.
[2]. دفتر تبلیغات اسلامی، جستارهایی در نقد عرفانهای نوظهور، قم: نشر تبلیغات اسلامی، 1390، ص 258.