رابطه ولایت فقیه با امام زمان
رابطه ولایت فقیه با امام زمان
امام راحل(ره) مگر شب ۲۱ بهمن نفرمودند :
مردم به خیابانها بریزند…
به آقا گفتند :
آقا ارتش با توپ و تانک در خیابانهاست…
آقا با عصبانیت فرمودند :
من که نمیگویم، امام زمان(عج) میفرمایند…
جمله زیبای امام خامنه ای(دامة برکاته) هنوز در گوشمان است که در پاسخ خوشحالی صهیونیستها از رکود توان هسته ای ما که گفته بودند :
ایران تا ۲۵ سال دیگر به بمب هسته ای دست نخواهد یافت، فرمودند :
تا ۲۵ سال دیگر اسرائیلی وجود نخواهد داشت…
در فیلم مستند، سردار حیدر تعریف مینمود :
ما در سوریه بودیم، حافظ اسد(پدر بشار اسد) احوالش بد شد و راهی بیمارستانش نمودند،اخبار بدی از احوالات ایشان دریافت مینمودیم…
من و سردار همدانی و چند سردار دیگر با مشورت به این نتیجه رسیدیم که به حضرت آقا زنگی بزنیم و از ایشان التماس دعای مخصوصی برای حافظ اسد بنماییم،
زیرا فکر میکردیم اگر حافظ از بین برود، ما ایرانیها دیگر جایی در سوریه که سپر دفاعی ایران در برابر اسرائیل بود نخواهیم داشت…
به حضرت آقا زنگ زدیم و آقا فرمودند :
باشد حتماً دعا میکنیم…چند روز بعد حال حافظ اسد بدتر شد،مانگرانتر شدیم و باز به حضرت آقا زنگ زدیم…
حضرت آقا فرمودند :
ایشان باید برود، ولی خداوند شخص دلسوزتر و بهتری را برای خدمت به دین، به جای ایشان میگذارد…
ما متحیر شدیم…
دو نفر جایگزین حافظ بودند، برادرش و نخست وزیرش…
خوب برادرش که اصلاً همیشه در حال گردش و عشق و تفریح بود و اهل این حرف ها نبود…
نخست وزیر هم که یک فرد تقریباً مخالف بود…
ما متحیر شدیم…تا این که حافظ اسد فوت نمود و بشار اسد، پسرش سر برداشت…
ما با خود بشار، در یک کاخ زندگی میکردیم…
چون اوضاع سوریه به هم ریخته بود…
یک روز سر نهار، خدمتگذارش را خواند و گفت :
نامه را بیاورید…نامه را آوردند و ایشان نامه را به سردار همدانی دادند…سردار یکدفعه خودش را جابجا کرد و نامه را دوباره خواند به همه ما یک نگاه عجیبی کرد و نامه را داد به بر پهلویش..نامه به دست من رسید،دیدم نامه از طرف ملک عبدالله است و گفته :
ای اسد…
یا دست از پشت سر ایرانیها بردار و ایشان را از کشورت بیرون بینداز و یا کشورت را با خاک یکسان و تو و خانواده ات را نابود میکنیم…
امضاء ملک عبدالله (پادشاه عربستان)
ما متحیرانه به همدیگر نگاه میکردیم…آخر تهدید بزرگی بود و اگر خود حافظ هم بود،حتماً یک کاری بر علیه ما ایرانی ها میکرد…
یکدفعه دیدیم بشار که متوجه اخمهای توی هم ، ما شده بود با لبخند نامه را از ما خواست…
ما نامه را با احترام تقدیمش نمودیم…
یکدفعه و متعجبانه دیدیم، بشار نامه را پاره کرد و خودش بلند شد و پاره های نامه را در میان شعله های آتش شومینه پرتاب نمود و با لبخند گفت :
ما تا آقای خامنه ای و شما سربازانش را داشته باشیم هیچ غم و غصه ای نداریم…
آنگاه بود که فهمیدیم حضرت آقا چه فرموده بودند و از کجا این خبر را چند سال پیش دریافت نموده بودند…
و یا باز در فیلمی یکی از نزدیکان سردار سلیمانی تعریف مینمود که فرمانده سپاه، سردار سلیمانی را مجاب مینمود که باید حتماً این منطقه را بگیرید و سردار سلیمانی نیز کمی دست دست میکرد تا منطقه را خوب شناسایی کند…
در همین اثناء بوده که خود حضرت آقا با فرمانده سپاه تماس میگیرد و احوال سردار سلیمانی را میپرسد و تأکید میکند تا اطلاع بنده از شرکت دادن سردار سلیمانی در عملیات ها خودداری نمایند…ایشان میگفت :
دستور عملیات لغوشد…
اما…
اما همان منطقه ای که قرار بود سردار بگیرد،بعداز ۲۴ ساعت توسط نیروی هوایی روسیه با خاک یکسان شد…
قرار بود سردارسلیمانی با ۴۰۰۰ نیروی آن منطقه را تسخیر و ساکن شود…
اینجا است که میبینیم علامه حسن زاده آملی میفرمایند
گوشتان به زبان حضرت آقای خامنه ای باشد،چون چشم ایشان به زبان آقا امام زمان(عج) دوخته است…