درمحضراستاد
10 شهریور 1396
چوب این برخورد غلط را خوردم. هر چند آن شب در پی کار خوب و پسندیده بودم.
آیت الله بهاء الدینی نقل می کنند ” در دوران جوانی شبی دیر وقت به خانه برگشتم، به طوری که یک ساعت بیشتر به اذان صبح نمانده بود!
هنگامی که وارد خانه شدم، مادرم را چنان ناراحت و آشفته خاطر دیدم که ناگهان به سوی من آمد و گفت: چرا این قدر دیر کردی؟!
از ناراحتی و نگرانی تا الان نخوابیده ام. و بنده با غرور جـوانی ای کـه داشتم، به جـای اظهار محبت و عذرخواهی از ایـشان گفتم: بی خود نخوابیده اید، می خواستید بخوابید.
اما چندی نگذشت که چوب این برخورد غلط را خوردم. هر چند آن شب در پی کار خوب و پسندیده بودم، ولی به خاطر پایمال کردن حقوق دیگران و اذیت پدر و مادر تنبیه شدم..
دریای عرفان ،آیت الله بهاءالدینی 5، ص26