درمحضراستاد
داستانی از شیخ محمد کوفیاز زبان آیةاللّه ناصری:
من قبلا در صحبت هایی که با پدرم می کردند، مکرر شنیده بودم ایشان مکرر خدمت امام زمان (علیه السلام) رسیده است.
خدمت ایشان رفتم و گفتم: «من می خواهم خدمت امام زمان علیه السلام برسم؛ چه کنم؟»
یک فکری کرد و گفت: «واجبات را بیاور، محرمات را هم ترک بکن. مستحبات را بیاور، مکروهات را ترک بکن».
گفتم: «آقا! اینکه کار حضرت فیل است! من که نمی توانم تمام واجبات را بیاورم و محرّمات را هم ترک بکنم و مستحبات را هم به جا بیاورم و مکروهات را هم ترک بکنم».
ایشان تبسمی کرد و بعد فرمود: «ناصری! نماز شب بخوان. وَ مِنَ اللَّيْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نافِلَةً لَكَ عَسى أَنْ يَبْعَثَكَ رَبُّكَ مَقاماً مَحْمُودا »( اسراء، ۷۹) این آیه را آن موقع خواندند. من هنوز در ذهنم هست.
به هر درجه ای می خواهی برسی، شب بلند شو با خدا مناجات بکن. نماز شب خود را بخوان. دنیا می خواهی آنجا هست، آخرت را هم می خواهی، این راه آن است. راه رسیدن به سعادت، راه رسیدن به تکامل، ارتباط با خدا است برادر من! شب و نصف شب، تنهایی بلند شو و راز و نیازت را بکن. درد دلت را با خدا بگو. خدا یقیناً جواب تو را می دهد.
ایشان این حرف را به من زد و حرفی بسیار عالی است.