✅ در همه ی کارهای خدا حکمت هست!
آورده اند كه وقتي جبرئيل به نزد (حضرت سليمان ) آمد و كاسه آب حيات آورد و گفت : آفريدگار تو را مخير كرد كه اگر از اين جام بياشامي تا قيامت زنده باشي .
سليمان عليه السلام اين موضوع را با عده اي از انسانها و اجنه و حيوانات مشورت كرد . همگي گفتند : بايد بخوري تا جاوداني باشي !
سليمان فكر كرد كه با خارپشت مشورت نكرده است . اسب را به نزديك او فرستاد و او نيامد . پس سگ را فرستاد ، خارپشت بيامد !
سليمان عليه السلام گفت : پيش از آن كه در كار خود با تو مشورت كنم ، بگو چرا اسب را كه بعد از آدمي ، هيچ جانوري شريف تر از وي نيست ، به طلب تو فرستادم نيامدي ؟ و سگ كه خسيس ترين حيوانات است فرستادم بيامدي ؟
گفت : اسب اگر چه حيواني شريف است وفا ندارد؛ و سگ اگر چه پست ترين است اما وفادار است ، چون ناني از كسي يابد همه عمر او را وفاداري كند .
سليمان عليه السلام گفت : مرا جامي آب حيات فرستاده اند و اختيار با من است قبول كنم يا نه ؟ همه گفتند : بياشام تا حيات جاوداني بيابي .
گفت : اين جام ، تو تنها خواهي آشاميد يا فرزندان و اهل و دوستانت هم خوردند ؟ گفت : تنها براي من است .
گفت : صواب اين است كه قبول نكني ، چون زندگاني دراز يابي ، جمله فرزندان و دوستان و اقوام پيش از تو بميرند و تو را هر روز غم و بلاء و رنجي رسد و زندگي بر تو ناگوار شود ، و چون بلاء و غم ازدياد شود ، و جهان بي ايشان برايت خوش نشود ! سليمان عليه السلام اين راءي را بپسنديد و آب حيات را نپذيرفت و رد كرد .
یکصد موضوع پانصد داستان