در ساحل غمت تا چند نشینیم
روزهای تاریک ما سرشار از نبودن توست ،با این همه شب وروزها ،این عطر نام توست که آرام بخش دلها ی ماست .
ای عزیز !نامت که بر زبان ما می رود عطری روح انگیز از نسیم کویت برای ما به ارمغان می آورد وپرستوها وپروانه های پریشان زندگی مان را به شوق کوی صفایت به پرواز می آورد نام تو خورشید شبهای ظلمانی ماست نامت ،تلاوت کلام شیرین ودلربای الهی است وبهانه نغمه سرایی قناریان هر صبح با نام تو ویاد توست که گل شقایق در هر سحرگاه بعد از نمازمان در چشم وکلام ما می روید وشب هنگام به امید فجر ظهورت ،گلبرگ پلکهامان را می بندد.
آری !به راستی نامت روح وحیات زندگانی است، هر روز خورشید با امید ظهور به مهربانی نور می افشاند ودل سرد زمین را به گرمای جانبخش خود حیات می بخشد هر ستاره کبوتری است رها شده بر مدار نام تو وهر قاصدک ،پیغام رسانی کوچک ،که از ظلمت غمناک تو خبر می آورد.
بیا که ساقه های چشمان ما در انتظار باران مهربانی تو سبز مانده اند .بیا وبه بلندای صنوبر وبه استواری سپیدار وبه لطافت ومهربانی گل یاس ،گوشمان را به سلامی نبوی آشنا کن.
آقا جان! در ساحل غمت تا چند نشینیم .
دلنوشته طلبه پایه دوم