حکایت باهمه بله با ماهم بله!؟
بازرگانی ورشكست شد و طلب كارهاش اون رو به دادگاه كشوندن بازرگان با يک وكيل مشورت كرد و وكيل بهش گفت توی دادگاه هر كس از تو چيزی پرسيد بگو “بله".
بازرگان هم پولی به وكيل داد و قرار شـد بقيه پول را بعـد از دادگاه به وكيل بدهــد ، فردای آن روز در دادگاه در جـواب قــاضـی و طلبـکارانـش همــش گفت “بله و بله".
قاضی وقتی این وضعیت بازرگان را دید ، گفت اين بيچاره از بدهكاری عقلش را از دســت داده بهتــر اســت شمــا ببخشيدش طلب كارها هم دلشون به حال او سوخت و آن را بخشيدن.
روز بعــد وكيل به خــانه بازرگان رفــت و بقيــه پولش را طلب كرد و مرد بدهكار در جواب گفت “بله” . وكيل گفت باهمه بله با ما هم بله …
چرا اماکن مقدس در سرزمینهای بد آب و هوا قرار دارند؟
استادپناهیان:
امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) در خطبه قاصعه، نکاتی را راجع به موقعیت مکانی خانه خدا در شهر مکه ذکر میکنند. ایشان در این خطبه میفرمایند:
خداوند متعال یک مکان مقدس را در مکانی قرار میدهد که آبادانی نداشته باشد و اتفاقاً به لحاظ آب و هوا و شرایط اقلیمی نامساعد باشد تا بندگان خدا را امتحان کند. تا نشان دهد که اگر مردم در این مکان تجمعی دارند به خاطر یک امر مقدس است.
این اتفاق دقیقاً دارد در موضوع حماسه پیاده روی اربعین هم رخمیدهد. این مردم یقیناً برای سیاحت و استفاده از طبیعت و هوای خوش و خرم این سرزمین به اینجا نیامده اند، آمدهاند برای زیارت حضرت اباعبدالله و طبیعی است که آب و هوای نامساعد و گرما و گرد و غبار که هیچ، که اگر از آسمان سنگ هم ببارد باز خللی در این عزم راسخ مردم به وجود نمیآورد و این مردم هستند که در یک سفر معنوی و به دور از هوای نفس، به سوی حضرت حسین در حرکتاند.
حقیقت آتش جهنم
شتررابه نمدداغ میکنند
شتری از صاحـب خـود به شتری دیگر شکایت کرد که همیشه بارهای سنگیــن بر پشـت من می گذارد و مرا طاقت تحمل آن نیست
شتر پرسید بار او چه چیز است که از حمل آن عاجزی؟ گفت اغلب اوقات نمک است
گفت اگر در راه جـوی آب باشد ، یکی دو مرتبه در آن جوی آب بخواب تا نمک ها آب شــود و بار تو سبک گردد و ضرر به صاحب تو رسد و بعد از این تو را رنج ندهد
شتر به سخـن او عمـل کرد . صاحـب شتر فهمید که خوابیدن شتر در میان آب ، به سبب ضعـف و بی قوتی نیست ، بلکه از روی حیله است.
این دفعه نمـد بار شتـر کرد . شتـر ساده لــوح به طریق معهــود ، در میان آب خوابیـد ، ولی بارش دو چندان شد
صاحب شتر به زجــر و شلاق او را بلنـد کرد و شتر از بیــم چوب ، دیگر در میان آب نخوابید و این مثل شد ، که شتر را به نمد داغ می کنند.
کاربرد این مثل در بیان سرانجام انســان مکار و فریب کار به کار میرود
مستندبرنامه شیطان(قسمت چهارم،باورشیطان)
مستندبرنامه شیطان(قسمت سوم،چرایهود)
مستندبرنامه شیطان(قسمت دوم،فراماسونری-صهیونیسم)
در میان فرزندان دوقلو،کدام یک بزرگتر هستند؟
يكى از اصحاب امام جعفر صادق عليه السلام داراى دو نوزاد دوقلو گرديد، همين كه به حضور مبارك آن حضرت شرفياب شد، پس از تبريك و تهنيت به او حضرت فرمود:
آيا مى دانى كدام يك از دوقلوها بزرگترند؟
پدر نوزاد در جواب اظهار داشت :بلی، آن كه اوّل از شكم مادر خارج و به دنيا آمده است.
حضرت فرمود: خير، آن كه آخر به دنيا آمده بزرگ تر است، زيرا مادر در ابتداء به وسيله او؛ و سپس به وسيله آن كه اوّل خارج شده،آبستن گرديده است .
و چون نطفه اوّلى در ابتداء وارد رحم شده و منعقد گرديده است، به همين جهت توان خروج از رحم مادر را ندارد، تا آن كه نوزاد بعد از خودش خارج گردد؛
و پس از آن كه راه براى اوّلى باز شد آن وقت مى تواند از رحم مادر خارج و وارد دنيا گردد.
بنابر اين ، آن كه نطفه اش اوّل منعقد شده است،دوّمين نوزاد محسوب مى شود، كه به همين جهت بزرگ تر هم خواهد بود.
1-كافى : ج 6، ص 53، ح 8،
2.وسائل الشّيعة ج 21، ص 497.
برو همــان کشکت را بساب
نقل است روزی مرد کشک سابـی نزد شیخ بهائی رفت و از بیکاری و درماندگی شکوه نمود و از او خواست تا اسم اعظم را به او بیاموزد ، چون شنیده بود کسی که اسم اعظم را بداند درمانده نشود و به تمام آرزوهایش برسد.
شیخ مدتی او را سرگرداند و بعد به او گفت اسم اعظم از اسرار خلقت است ونباید دست نااهل بیافتد و ریاضـت لازم دارد و برای این کار به او دستور پختن فرنی را یاد داد و گفت آن را پخته و بفروشد . نَه شاگرد بیاورد و نَه دستور پُخت را به کسی یاد دهد.
مرد کشک ساب می رود و پاتیل و پیاله ای می خرد شروع به پختن و فروختن فرنی می کنـد و چون کار و بارش رواج می گیرد طَمــَع کرده و شاگردی می گیرد و کار پختن را به او می سپارد
بعد از مدتی شاگرد می رود بالا دست مرد کشک ساب دکانی باز می کند و مشغول فرنی فروشی می شود به طوری که کار مرد کشک سـاب کساد می شود.
کشک ساب دوباره نزد شیخ بهائی رفت و با ناله و زاری طلب اسم اعظم کرد . شیخ چون از چند و چون کارش خبردار شده بود به او گفت تو راز یک فرنی پزی را نتوانستی حفظ کنی حالا می خواهی راز اسم اعظم را حفظ کنی؟ برو همــان کشکت را بساب.
مستندبرنامه شیطان(قسمت اول،کابالا،میترائیسم)
حکمت کارایی بعضی از اعضای بدن
ابن ابى لیلى می گوید:
روزى به همراه نعمان کوفى که شخصی عالم و دارای نفوذ کلام بود به محضر مبارک حضرت صادق علیه السلام وارد شدیم.
حضرت خطاب به او فرمود: آیا مى شناسى کلمه اى را که اوّلش کفر و آخرش ایمان باشد؟جواب گفت: خیر.
امام علیه السلام پرسید:
آیا نسبت به شورى آب چشم و تلخى مایع چسبناک گوش و رطوبت حلقوم و بینی و بى مزّه بودن آب دهان شناختى دارى؟
اظهار داشت: خیر.
حضرت صادق علیه السلام فرمود:
خداوند متعال چشم انسان را از پیه و چربى آفریده است ؛ و چنانچه آن مایع شور مزّه، در آن نبود، پیه ها زود فاسد مى شد.
و همچنین اگر چیزى در چشم برود به وسیله شورى آب آن نابود مى شود و آسیبى به چشم نمى رسد؛
و خداوند در گوش، تلخى قرار داد تا آن که مانع از ورود حشرات و خزندگان به مغز سر انسان باشد و اگر وارد گوش شوند،میمیرند.
و بى مزّه بودن آب دهان،موجب فهمیدن مزّه اشیاء خواهد بود؛
و در بینی رطوبت روان قرار داد به خاطر این که هیچ دردی و آفتی در سر پیدا نمی شود مگر آن که این رطوبت آن را خارج می کند و اگر این رطوبت نمی بود، مغز سفت و سخت می شد و کرم می گذارد.
و امّا آن کلمه اى که اوّلش کفر و آخرش ایمان مى باشد: جمله (لا إ له إ لاّ اللّه) است، که اوّل آن (لا اله) یعنى ؛ هیچ خدائى و خالقى وجود ندارد و آخرش (الاّ اللّه) است، یعنى؛ مگر خداى یکتا و بى همتا.
منابع:
بحارالا نوار، ج ۲، ص ۲۹۵، ح ۱۴
چهل داستان و چهل حدیث از امام جعفر صادق علیه السلام