خواجه ثروتمند و پسر زرنگ او
29 آبان 1397
خواجه ثروتمندی که کلاهبردار بازار بغداد بود ، از بغداد عزم حج کرد . بار شتری بست و سوار بر شتر و عازم شد تا با آن به مکه رود
چون مراسم روز عید قربان شد ، شتر خود را قربانی کرد و بعد از اتمام حج شتری خرید تا برگردد
از حج برگشت . بعد از یک ماه در بغداد باز در معامله دروغ گفت و توبه خود بشکست . عهد کرد تا سال دیگر به مکه رود و رنج سفر بیند تا خدا گناهان او را ببخشد.
خواجه باز شتری برداشت و سوار شد تا به مکه رود . وقت وداع پسرش به او گفت باز قصد داری این شتر را در مکه قربانی کنی؟ پدر گفت بله
پسرش گفت این بار شتر را قربانی و آنجا رها نکن . این بار نفس خودت را قربانی کن همانجا تا برگشتی دوباره هوس گناه نکنی
تو اگر نفس خود را قربانی نکنی اگر صد سال با شتری به مکه روی و گله ای قربانی کنی ، تأثیر در توبه تو نخواهد داشت.