خساست
03 شهریور 1396
بزرگی كه در ثروت، قارون زمان خود بود، اجل فرا رسيد و اميد زندگانی قطع كرد. جگرگوشگان خود را حاضر كرد. گفت:
ای فرزندان، روزگاری دراز در كسب مال، زحمتهای سفر و حضر كشيدهام و حلق خود را به سرپنجه گرسنگی فشردهام ، هرگز از محافظت اموال غافل مباشيد و به هيچ وجه دست به خرج آن نزنيد.
اگر كسی با شما سخن گويد كه پدر شما را در خواب ديدم حلوا میخواهد، هرگز به مكر آن فريب نخوريد كه آن من نگفته باشم و مرده چيزی نخورد.
اگر من خود نيز به خواب شما بيايم و همين التماس كنم، بدان توجه نبايد كرد كه آن را خواب و خيال و رويا خوانند. چه بسا كه آن را شيطان به شما نشان داده باشد، من آنچه در زندگي نخورده باشم در مُردگی تمنا نكنم. اين بگفت و جان به خزانه مالك دوزخ سپرد.
عبید زاکانی