حاشيه ديدار خانواده شهدای مدافع حرم با رهبرانقلاب
پسر کوچکتر شهید اطهر جلو میآید؛ میگویند مداح است و کلاس ششمی؛ از آقا میپرسد: اگر امام خمینی بود، شما ازش چی میخواستین؟
آقا دست پسر را میگیرد و به دیوار روبهرویش نگاه میکند؛ همگی گوشهایشان را تیز میکنند که آقا چه جوابی میخواهد بدهد. آقا بعد از کمی تأمّل میگوید: «فرق میکنه؛ اگر در سنّ شما بودم یه چیز میخواستم؛ اگر حالا بودم یه چیز دیگه میخواستم»
- حالا فکر کنین تو سنّ من بودین!
«بهترین چیز دعاست؛ ازش میخواستم که برام دعا کنه که بتونم مثل امام خمینی حرکت کنم. این بهترین چیزه.»
پسر که گویا انتظار چنین جوابی را نداشته، کمی سرش را پایین میاندازد!
اصلاً غصّه نخورید؛ بنده اصلاً مظلوم نیستم. همیشه تحت فشاریم امّا الحمدلله زورشان به ما نمیرسد
… آقا از روی برگه میخواند: «خانم منیره فخیمی، همسر گرامی شهید مجید مختاربند؛ حال شما خوبه؟»
توفیقی بود حاج آقا که خدمتتون رسیدیم… ما به فکر مظلومیت شما هستیم. متأسفانه برخی خواص متوجّه وظیفهشان نیستند و این شما را زجر میدهد. شما تحت فشار هستید.
آقا با خنده جواب میدهد: «حالا خواص را خدا انشاءالله هدایت کند امّا برای مظلومیت من اصلاً غصّه نخورید؛ بنده اصلاً مظلوم نیستم. فشار [هم] که همیشه تحت فشاریم امّا الحمدلله زورشان به ما نمیرسد» جمع میخندند.
جواب امام خامنهای به جوانانی که برای جهاد در سوریه درخواست میکنند
الان هم [جوانها] به من نامه مینویسند، البته من جواب نمیدهم به این نامهها. مرتّب جوانها از اطراف کشور نامه [مینویسند]، التماس [میکنند]، خیال میکنند که من باید اجازه بدهم یا من باید دخالت بکنم؛ که آقا اجازه بدهید ما برویم سوریه برای جهاد. این شوقِ شهادت است و خیلی مهم است.
پدر شهید خطاب به حضرت آقا:
-فرزندم هدیهای بود که دادم در راه اهلبیت (علیهمالسلام)؛ اگر شما امر کنید ما دو تا بچهی دیگه هم داریم…
که آقا حرف پدر را نیمهتمام میگذارد:
«نه، ما هیچوقت امر نمیکنیم؛ اینها رو باید نگهشون داریم انشاءالله برای آیندهی این نظام. این جوانها هر کدام یک جواهرند؛ خیلی قیمت دارند برای آیندهی نظام که انشاءالله کار کنن و کشور رو بسازن و پیش ببرن».
«خانم زهرای معظمی، مادر گرامی شهیدان؛ حال شما خوبه؟»
مادر شروع به صحبت میکند؛ با لهجهی شوشتری میگوید که یک شهید در جنگ داده و یک شهید در جنگ اخیر و یک اسیر که هشت سال در اسارت عراق بوده.
آقا در حق مادر دعا میکند که:
- “خداوند متعال شما را از اعوان و انصار نزدیک امام زمان (عجّلاللهتعالیفرجهالشّریف) قرار بدهد، به حقّ محمّد و آل محمّد.”
مادر ادامه میدهد:
- دو تا فرزند دیگر هم دارم که به فدایت حاج آقا!
_"نه؛ آنها را انشاءالله خدا برایتان نگه دارد”
1/9/95