تناقض در قرآن بر اساس تعداد شرق و غرب
از موارد تناقض در قرآن این است که یک بار از يك شرق و يك غرب (شعراء/ 28)، یاد می کند، بار دیگر از دو شرق و دو غرب (الرحمن/ 17) و در آیه ای دیگر به وجود چندين شرق و چندين غرب (معارج/40) اشاره می کند.
پاسخ:
هر یك از تعابیر قرآن در باره مشرق و مغرب که به صورت مفرد(بقره/115)، تثنیه(الرحمن/17) و جمع(معارج/40) آمده، اشاره به نكتهای است و آن اینكه خورشید، هر روز از نقطه تازهای طلوع و در نقطه تازهای غروب میكند؛ بنابراین به تعداد روزهای سال، مشرق و مغرب داریم. از سوی دیگر، در میان همه مشرقها و مغربها، دو مشرق و دو مغرب ممتاز است كه یكی در آغاز تابستان، یعنی حداكثر اوج خورشید در مدار شمالی و یكی در آغاز زمستان یعنی حداقل پایین آمدن خورشید در مدار جنوبی است (كه از یكی تعبیر به مدار رأس سرطان و از دیگری تعبیر به مدار رأس جدی میكنند).
این آیات در عین دلالت بر متعدّد بودن محل طلوع و غروب خورشید، به كروی بودن زمین نیز اشاره دارند؛ زیرا اگر زمین كروی باشد، طلوع كردن و تابیدن آفتاب بر هر جزئی از اجزای كره زمین مستلزم غروب از جزء دیگر آن است و در این صورت تعدّد مشرقها بدون هیچ گونه تكلّف و زحمت، روشن و واضح میگردد، ولی در غیركروی بودن زمین، تعدّد مشرقها و مغربها كه از آیه استفاده میگردد قابل درك و فهم نیست؛ زیرا جسم مسطّح بیش از یك شرق و یك غرب ندارد. همچنین اختلاف افقها دلالت بر كرویت زمین میكند و آن را مشارق و مغارب متعدّدی است. چنانكه از حضرت علی ع روایت شده كه فرمود: «خورشید سیصد و شصت مشرق و سیصد و شصت مغرب دارد، از آن نقطهای كه امروز طلوع كرد دیگر طلوع نمیكند تا سال بعد در همان روز».
تعبیر «فَلا أُقْسِمُ بِرَبِّ الْمَشارِقِ وَ الْمَغارِبِ»، ممكن است به مشرقها و مغربهای مختلف مكانی اشاره داشته باشد؛ چرا كه كرویت زمین سبب میشود كه به تعداد مناطق روی آن، مشرق و مغرب وجود داشته باشد؛ یا اشاره به مشرقها و مغربهای زمانی باشد، زیرا میدانیم كه حركت زمین به دور آفتاب سبب میشود كه هرگز دو روز پشت سر هم خورشید از یك نقطه طلوع و غروب نكند.این تفاوت مشرقها و مغربها كه با نظم بسیار دقیق و حساب شدهای انجام میگیرد، از یك سو سبب پیدایش فصول چهارگانه سال و از سوی دیگر، باعث تعدیل حرارت و رطوبت در سطح زمین میگردد؛ همچنین زندگی انسانها و حیوانات و گیاهان را سروسامان میبخشد.
منابع:
تفسیر نمونه، ج 25، ص 45 -46.
البیان، ص 75 ـ 76.
تفسیر خسروی، ج 5، ص382.
تفسیرالمیزان،ج20، ص36.
پیام قرآن، ج 21، ص 194.