تلنگر...
23 اسفند 1397
عارفی پارچه ای بافت و در بافت آن نهایت دقت و کوشش خود را به کار برد و سپس آن را فروخت.
مشتری به علت عیبی پنهانی، آن پارچه را به او بازگرداند و عارف گریست. مشتری چون عارف را گریان دید، دلش سوخت و گفت: پارچه را به من برگردان. من به این عیب راضی ام، گریه نکن.
عارف گفت: گریه ی من از بابت عودت پارچه نیست. از آن می گریم که در بافت آن کوشش بسیار کردم و حال به سبب عیبی پنهان به من بازگردانده شد. حال می ترسم عملی را نیز که چهل سال در آن کوشیده ام، از من نپذیرند.