تقسيم زیبای مراحل زندگی در طول حيات انسان از نظر قرآن مجید؛
تقسيم زیبای مراحل زندگی در طول حيات انسان از نظر قرآن مجید؛
اعْلَمُوٓا أَنَّمَا الْحَيَو’ةُ الدُّنْيَا لَعِبٌ وَ لَهْوٌ وَ زِينَةٌ وَ تَفَاخُرُ بَيْنَكُمْ وَ تَكَاثُرٌ فِي الامْوَ’لِ وَ الاوْلَـٰدِ كَمَثَلِ غَيْثٍ أَعْجَبَ الْكُفَّارَ نَبَاتُهُ و ثُمَّ يَهِيجُ فَتَرَن’هُ مُصْفَرًّا ثُمَّ يَكُونُ حُطَـٰمًا وَ فِي الاخِرَةِ عَذَابٌ شَدِيدٌ وَ مَغْفِرَةٌ مِّنَ اللَهِ وَ رِضْوَ’نٌ وَ مَا الْحَيَو’ةُ الدُّنْيَآ إِلَّا مَتَـٰعُ الْغُرُور
ِ(سوره مبارکه حدید آیه ۲۰)
ببينيد خداوندچگونه حقيقت را براي انسان مجسّمميكند؛
ميفرمايد: اين زندگي دنيا،از پنج موضوع خارج نيست.
لَعِب: بازي بدون خواهش نفساني
لَهْو: كارهائي كه انسان روي تمايلات نفساني انجام ميدهد و غرض عاقلانه ای بر آن مترتّب نيست
زينَة: روي باطل و اعتبارات را با لباس حقيقت پوشانيدن و امور فاني را بصورت امور باقي جلوهدادن
تَفَاخُرُ بَيْنَكُمْ: خودپسندي نمودن و بر اساس تفاخر و مباهات امور زندگي خود را بنا نهادن
تَكَاثُرٌ فِي الامْوَ’لِ وَ الاوْلَـٰدِ: پيوسته بدنبال زياد نمودن مقدار اموال و تعداد اولاد بر آمدن.
مرحوم شيخ بهاء الدّين عاملي (ره) كلام لطيفي در تفسير اين آيه دارد و ميفرمايد:
خداوند اين پنج مرتبه را به موازات سير عمر افراد بشر بيان فرموده است.
چون انسان در اوّل مرحله از زندگي كه همان دوران کودکی است به بازي مشغول ميگردد
سپس در اول دوران بلوغ به لهو دست ميزند
در هنگام شباب و جواني زينت به حدّ اعلا بدو روي ميآورد
در نيمۀ عمر به تفاخر ميپردازد
و بالاخره در اوان پيري داعيۀ زياد نمودن اموال و اولاد در سر او ميافتد.آري!
انسان پس از گذرانيدن دوران صباوت و بلوغ دوست دارد به خود زينت ببندد.
لباس خود را، شغل خود را، زندگي و مكان خود را، و بالاخره تمام متعلّقات خود را بنحوي ترتيب دهد كه نقش بقاء و بنحو ابديّت زيست نمودن، روي حقيقت فناء را بپوشاند
از اين مرحله كه بگذريم دوران تفاخر است،
ميگويد: قدرت من چنين است، مال من چنان است، علم من فلان است؛
انسان طبعاً هر چه عمرش زيادتر شود حريصتر ميشود؛ در جواني انفاق در راه خدا ميكرد، حالانميكند؛حسّ گذشت وايثار داشت،حالا ندارد.
طبع بشر چنين است كه بر هر اساسي تربيت شود نفس او بر همان اساس متحجّر ميگردد و احوال گذران او بصورت ملكات ثابته در ميآيد.
کتاب شریف معادشناسی؛جلداول ص۲۵ ؛علامه طهرانی