تابوت عهد چیست؟
صندوق حضرت موسي ـ عليه السّلام ـ و يا تابوت و يا به عبارتي ديگر صندوق عهد، صندوقي بوده است كه در نزد قوم يهود بسيار محترم بوده است. در روايات آمده است كه اين صندوق، همان جعبهاي است كه مادر حضرت موسي ـ عليه السّلام ـ او را در آن گذاشت، كه به آن اشاره خواهد شد. علاوه بر اينكه طبق آيه 248 سورة بقره يادگارهاي خاندان موسي و هارون در اين صندوق بوده است.
خداوند متعال ميفرمايد: «و پيامبر آنها به آنها گفت كه نشانه حكومت او اين است كه صندوق عهد به سوي شما خواهد آمد، همان صندوقي كه يادگارهاي خاندان موسي و هارون در آن است. در حالي كه فرشتگان آن را حمل ميكنند. در اين موضوع نشانه روشني براي شما است اگر ايمان داشته باشيد.»[1]
در رابطه با اين صندوق در تفاسير مختلف مطالب گوناگوني ذكر شده است.
و سپس به دست بني اسرائيل افتاد. بني اسرائيل اين صندوق خاطره انگيز را محترم ميشمردند و به آن تبرك ميجستند. موسي ـ عليه السّلام ـ در واپسين روزهاي عمر خويش، الواح مقدس كه احكام خدا بر آن نوشته بود، به ضميمة زره خود و يادگارهاي ديگري در آن نهاد، و به وصي خود «يوشع بن نون» سپرد.
و به اين ترتيب اهميت اين صندوق در نظر بني اسرائيل بيشتر شد. و لذا در جنگهايي كه ميان آنان و دشمنان ايشان واقع ميشد، آن را با خود ميبردند و اثر رواني و معنوي خاصي در آنها ميگذارد. و لذا گفتهاند تا زماني كه اين صندوق خاطره انگيز با آن محتويات در ميانشان بود، با سربلندي زندگي ميكردند. ولي تدريجاً مباني ديني آنها ضعيف شد و دشمنان بر آنها چيره شدند و آن صندوق را از آنها گرفتند. اما اشموئيل طبق آيات مورد بحث به آنها وعده داد كه به زودي صندوق عهد به عنوان يك نشانه بر صدق گفتار او به آنها باز خواهد گشت. و آرامش از دست رفته خود را خواهيد يافت.
در حقيقت صندوقي كه علاوه بر جنبة معنوي و تاريخي چيزي بالاتر از پرچم و شعار براي بني اسرائيل بود و وجود آن را نشانه استقلال و موجوديت خود ميدانستند و با مشاهده آن به ياد تجديد دوران عظمت پيشين ميافتادند به آنها باز ميگردد. در تواريخ آمده است هنگامي كه صندوق عهد به دست بتپرستان فلسطين افتاد و آن را به بتخانه خود بردند، دچار گرفتاري و ناراحتي فراوان شدند. لذا تصميم گرفتند آن را از شهر و ديار خود بيرون بفرستند، چون كسي حاضر به بيرون بردن آن نبود، ناچار آن را به دو گاو بستند و آن را در بيابان سر دادند.
اتفاقاً اين جريان درست همزمان با نصب طالوت به فرماندهي بني اسرائيل بود. فرشتگان خدا مأموريت يافتند كه اين دو حيوان را به سوي شهر اشموئيل برانند هنگامي كه بني اسرائيل صندوق عهد را در ميان خود ديدند، آن را به عنوان آيت و نشانهاي از طرف خداوند بر مأموريت طالوت تلقي كردند.»[2]
در تفسير روض الجنان به نقل از مفسران و اهل اخبار مينويسد: «اين صندوق تابوتي است كه از طرف خداوند بر حضرت آدم ـ عليه السّلام ـ فرستاده شد و در آن، صورتِ پيامبران و صورت خانههاي ايشان بوده است.[3] سپس نسل به نسل پيامبران را نقل ميكند كه اين صندوق به آنها رسيد، تا اينكه به دست حضرت موسي ـ عليه السّلام ـ ميرسد، آن حضرت تورات و وسائلي از خودش را در آن قرار ميدهد. سپس بعد از وفات او به اشموئيل ميرسد. در همين تفسير به نقل از ساير مفسران آمده است كه در آن عصاي موسي ـ عليه السّلام ـ و پارهاي از الواح بوده است همچنين نعلين موسي و عمامه هارون.»[4]
«علي بن ابراهيم در تفسيرش از امام محمّد باقر ـ عليه السّلام ـ نقل كرده است كه آن حضرت فرمود: مراد از تابوت آن صندوقي است كه خداوند براي مادر موسي ـ عليه السّلام ـ فرستاد كه موسي را در آن گذاشت و به دريا انداخت و اين تابوت نزد بني اسرائيل بسيار محترم و با ارزش بود … .»[5]
مكان فعلي تابوت: در اين رابطه مفسران كمتر بحث كردهاند. در تفسير روض الجنان آمده است: «عبد الله بن عباس گفت: تابوت و عصاي موسي در بحيره طبريه است در درياي طبرستان و پيش از قيامت از آنجا بيرون آورده ميشود و اين در عهد صاحب الزمان باشد»[6]
نتيجهگيري: مطالبي كه در رابطه با اين صندوق از تفاسير مختلف نقل شد، نشان دهندة تقدس و اهميت اين صندوق ميباشد. و نه تنها در نزد يهوديان اين تقدس وجود دارد، بلكه نزد همة اديان بايد مقدس شمرده شود. «صندوقي كه با بدن موسي و الواح تورات تماس داشته مقدس و آرام بخش است.»[7] علاوه بر اينكه نام اين صندوق در قرآن نيز ذكر شده است. و طبق فرمايش قرآن كريم «فيه سكينة من ربكم» در آن آرامشي است از جانب پروردگار شما.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. تاريخ انبيا، تاليف سيد هاشم رسولي محلاتي.
2. تاريخ انبيا، تاليف رواندي.
3. تفسير نمونه، جلد2، ناصر مكارم شيرازي.
4. ترجمه تفسير الميزان، طباطبائي.
پی نوشت ها:
[1] . بقره/248
[2] . مكارم شيرازي، ناصر و ديگران، تفسير نمونه، تهران، دارالكتاب الاسلاميه، 1353، ج2، ص164 به بعد.
[3] . ابوالفتوح رازي، روض الجنان و روح الجنان، مشهد، بنياد پژوهشهاي آستان قدس رضوي، 1374، ج3، ص367.
[4] . همان، ص 367 به بعد.
[5] . طبرسي، مجمع البيان، ترجمه: ابراهيم مير باقري و ديگران، تهران، فراهاني، چاپ اول، 1360، ج3، ص86.
[6] . ابو الفتوح رازي، پيشين، ج3، ص367.
[7] . قرائتي، محسن، تفسير نور، قم، مؤسسة در راه حق، 1374، ج1،ص491
منبع:andisheqom.com