ببخشید آقا!می تونم به خانومتون نگاه کنم؟
جوان خیلی آرام ومتین به مرد نزدیک شد وبا لحنی مؤدبانه گفت:
((ببخشید آقا می تونم به خانومتون نگاه کنم ولذت ببرم ؟))
مرد که اصلا توقع چنین حرفی را نداشت وحسابی جا خورده بود ،
مثل آتشفشان از جا در رفت ومیان بازار وجمعیت ،یقه جوان را گرفت وعصبانی
طوری که رگ گردنش بیرون زده بود ،او را به دیوار کوفت وفریاد زد :
((مرد تیکه عوضی ،مگه خودت ناموس نداری … خجالت نمی کشی ؟))
جوان اما ؛ خیلی آرام ،بدون اینکه از رفتار وفحش های مرد عصبانی شود
و واکنشی نشان دهد ،همان طور مؤدبانه ومتین ادامه داد :
((خیلی عذر می خواهم ،فکر نمی کردم این همه عصبی وغیرتی بشین ،
دیدم به خاطر وضع خانومتون دارن بدون اجازه نگاه می کنن ولذت می برن ،
من گفتم حداقل از شما اجازه بگیرم که نامردی نکرده باشم …
حا لا هم یقمو ول کنین ،از خیرش گذشتم !)) مرد خشکش زد …
همان طور که یقه جوان را گرفته بود ،آب دهانش را قورت داد وزیر چشمی زنش را برانداز کرد.