اگر روا بود كه كسي ببيند ...
شيخ شبلي نقل كرده است كه روزي در مجلس شيخ جنيد بغدادي حاضر بودم، زني با شوهر خويش نزد شيخ آمدند و زن از شوهر شكايت مي كرد كه مدتي است تا در عقد او هستم و اكنون قصد دارد كه زن ديگري بر سر من بگيرد.
شيخ فرمود:
«…مردان چهار زن مي توانند بگيرند…
زن گفت:
«اي شيخ اگر بر زنان كشف حجاب جايز بود من پرده از رخ برمي داشتم تا شما مي ديدي و انصاف مي دادي كه با اين حسن و جمال كه دارم سزاوار نيست كه ديگري را بر من اختيار كند.»
شيخ فريادي كشيد و بيهوش شد.
بعد از مدتي به هوش آمد.
شبلي مي گويد از شيخ پرسيدم:
سبب فرياد زدن و از هوش رفتن چه بود؟ جنيد پاسخ داد:
«آن زن سخن مي گفت و من سخن او را از جاي ديگر مي شنيدم،كه گويي حق تعالي مي گويد:
«اي جنيد! اگر روا بود كه كسي ببيند حجاب برمي داشتم تا بندگان مرا
مي ديدند و مي دانستند كه هر كه را چون من خدايي داشته باشد سزاوار نيست به غير از من به ديگري التفات كند.