اسیرداشته های خود
04 اسفند 1397
مــردی یک طوطــی را که حرف میــزد در قفس کرده بود و سَرِ گذری می نشست. اسم رهگذران را می پرسید و به ازای پـولی که به او می دادند طوطی را وادار میکرد اســم آنان را تکـرار کند.
سلیمان نبی علیه السلام در حال گذر از آنجا بود او زبان حیوانــات را میدانسـت . طوطی با زبان طوطیان به ایشان گفت مرا از این قفس آزاد کن.
حضرت به مرد پیشنهاد کرد که طوطی را آزاد کند و در قبال طوطی پول خــوبی دریافـت کند مرد که از زبــان طوطی پول در می آورد و منبع درآمدش بود ، پیشنهــاد حضــرت را قبـول نکرد.
حضـرت سلیـمان به طوطی فرمـود زندانی بودن تو به خاطر زبانــت است . طوطی فهمید و دیگر سخنی نگـفت . مرد هر چــه تلاش کرد فایــدهای نداشـت . بنابراین خستـه شد و طوطی را آزاد کرد.
بسیار پیش می آید که ما انسان ها اسیـر داشته های خود هستیم