حکایت حکایت شتردیدی ندیدی
18 فروردین 1398
مردی در صحرا دنبال شترش می گشت تا اینکه به پسر باهوشی برخورد و سراغ شتر را از او گرفت. پسر گفت: شترت یک چشمش کور بود؟ مرد گفت: بله پسر پرسید: آیا یک طرف بارش شیرینی و طرف دیگرش ترشی بود؟ مرد گفت: بله بگو ببینم شتر کجاست؟ پسر گفت: من شتری ندیدم! مرد… بیشتر »
نظر دهید »
حکایت شهر هرت...
09 فروردین 1398
راجع به این مثل در داستانهای امثال، مطالب فراوانی آمده که مختصراً در اینجا مینگارم و منظور از شهر هرت همان شهر هرات است که با به آنچه در کتاب(تاریخ نامه هرات) آمده، بعد از صدمات و لطماتی که به این شهر رسیده، عاقبت بهدست چهلتن از عیّاران رسید و… بیشتر »
حکایت باهمه بله با ماهم بله!؟
14 دی 1397
بازرگانی ورشكست شد و طلب كارهاش اون رو به دادگاه كشوندن بازرگان با يک وكيل مشورت كرد و وكيل بهش گفت توی دادگاه هر كس از تو چيزی پرسيد بگو “بله". بازرگان هم پولی به وكيل داد و قرار شـد بقيه پول را بعـد از دادگاه به وكيل بدهــد ، فردای آن روز در… بیشتر »
شتررابه نمدداغ میکنند
12 آذر 1397
شتری از صاحـب خـود به شتری دیگر شکایت کرد که همیشه بارهای سنگیــن بر پشـت من می گذارد و مرا طاقت تحمل آن نیست شتر پرسید بار او چه چیز است که از حمل آن عاجزی؟ گفت اغلب اوقات نمک است گفت اگر در راه جـوی آب باشد ، یکی دو مرتبه در آن جوی آب بخواب تا نمک… بیشتر »