تلنگر...
پادشاهی نیمه شب خواب دید که زندانیش بیگناه است، پس آزادش کرد و از او خواست حاجتی بخواهد،
درویش گفت :وقتی خدایی دارم که نیمه شب تو را بیدار میکند تا مرا رها کند
نامردیست که ازدیگری حاجت بخواهم…
نفقه زن در دوران عده
آیا نفقه زن در دوران عده بر عهده مرد است؟
پاسخ:
این مساله چند صورت دارد:
1. در دوران عده وفات : مطلقا چه زن حامله باشد یا نباشد بر عهده مرد نیست و از اصل ترکه مرد هم داده نمی شود.
2. در مدت طلاق رجعی : نفقه زن بر عهده مرد است .(امام:در صورتی که در حال نشوز جدا نشده باشند)
3.در مدت طلاق بائن: اگر زن حامله باشد نفقه بر عهده مرد است و اگر زن حامله نباشد نفقه بر عهده مرد نیست.
منبع:
آیات عظام امام تحریرالوسیله ح3 ص 560-مساله6.ایات عظام وخید منهاج ج3ص326.سیستانی همان ص124.صافی گلپایگانی جامع الاحکام ح2 ص35.
معجزه استغفار
شخصی خدمتِ امام رضا(علیه السلام) آمد و از «خشکسالی» شکایت کرد.
حضرت در بیان راهِ چاره فرمودند: «استغفار کن».
شخص دیگری به پیشگاه حضرت آمد و از «فقر و ناداری» شکایت کرد. حضرتش فرمودند: «استغفار کن»
فرد سومی به محضرش شرفیاب شد و از حضرت خواست تا دعایی فرماید که خداوند پسری به او عطا فرماید.
حضرت، به او فرمودند: «استغفار کن»
حاضران باتعجّب پرسیدند: سه نفر با سه خواسته متفاوت، خدمتِ شما آمدند و شما همه را به «استغفار» توصیه فرمودید؟!
فرمود: من این توصیه را از خود نگفتم.
همانا در این توصیه از کلامِ خداوند الهام گرفتم و آن گاه این آیات سوره نوح را تلاوت فرمودند:
«اِستَغفروا ربَّکم اِنَّه کانَ غَفّاراً یرسِلِ السَّماءَ علیکُم مِدراراً ویمدِدکُم بِاَموال وبنین وَیجعَل لَکُم جَنّاتٍ ویجعَل لکم اَنهاراً؛
از پروردگار خود آمرزش بخواهید که او بسیار آمرزنده است؛ تا باران های مفید و پر برکت را از آسمان بر شما پیوسته دارد و شما را با مال بسیار و فرزندان متعدّد یاری رساند و باغ های خرّم و نهرهای جاری به شما عطا فرماید.
مجمع البیان، ذیل تفسیر آیه 12 10 سوره نوح
تلنگر....
گاهی باید مسیرمان را کج کنیم
تا زندگی کسی نابود نشود..
گاهی باید کج رفت تا معرفتت را نشان بدهی…
عظمت شب جمعه
فرصتی ناب برای توبه کردن در شب جمعه شبی بسیار پر فضیلت و پر برکت !
امام صادق(علیه السلام ) فرمودند:
به راستی خدای بلندمرتبه، هر شب جمعه از بالای عرش تا صبح ندا میدهد:آیا بنده مؤمنی نیست که مرا برای دنیا و آخرتش قبل از طلوع فجر بخواند، پس من جوابش دهم؟
آیا بنده مؤمنی نیست که از گناهانش قبل از طلوع فجر توبه کند من توبه او را بپذیرم؟ آیا بنده مؤمنی نیست که از نظر روزی در تنگنا باشد و از من درخواست زیادت کند پیش از طلوع فجر، من نیز [بر رزق او] بیفزایم و بر او توسعه دهم؟
آیا عبد مؤمن بیماری که شفای خود را قبل از طلوع فجر بخواهد، نیست تا شفایش دهم؟
آیا بنده مؤمن زندانی غمناکی نیست که درخواست آزادی از حبس کند قبل از طلوع فجر، سپس من آزاد و رهایش بنمایم؟آیا بنده مؤمنی که مظلوم واقع شده نیست که از من درخواست کند تقاص ظلم او را بگیرم، و من یاریاش کنم و مظلمههای او را پس بگیرم؟
وسائل الشیعه، ج 5، ص 73 و 74.
اشتباه بزرگ
دعای چوپان
مردی با پدرش در سفر بود که پدرش از دنیا رفت. از چوپانی در آن حوالی پرسید: «چه کسی بر مردههای شما نماز میخواند؟» چوپان گفت: «ما شخص خاصی را برای این کار نداریم. خودم نماز آنها را میخوانم.» مرد گفت: «خوب، لطف کن نماز پدر مرا هم بخوان!»
چوپان مقابل جنازه ایستاد و چند جملهای زمزمه کرد و گفت: «نمازش تمام شد!» مرد که تعجب کرده بود، گفت: «این چه نمازی بود؟» چوپان گفت: «بهتر از این بلد نبودم.» مرد از روی ناچاری پدر را دفن کرد و رفت.
شب هنگام، در عالم رؤیا پدرش را دید که روزگار خوبی دارد. از پدر پرسید: «چه شد که این گونه راحت و آسودهای؟» پدرش گفت: «هر چه دارم از دعای آن چوپان دارم!»
مرد، فردای آن روز به سراغ چوپان رفت و از او خواست تا بگوید در کنار جنازۀ پدرش چه کرده و چه دعایی خوانده است. چوپان گفت: «وقتی کنار جنازه آمدم و ارتباطی میان من و خداوند برقرار شد، با خدا گفتم: خدایا اگر این مرد، امشب مهمان من بود، یک گوسفند برایش زمین میزدم. حالا این مرد، امشب مهمان توست. ببینم تو با او چگونه رفتار میکنی؟»
پونه کوهی به جای شربت معده
بجای خوردن شربت معده (آلومینیوم ام جی) یا قرص (رانیتیدین) میتوانید چند قاشق عرق پونه کوهی یا دمکرده آنرا میل کنید.
با این روش از رفلاکس معده «ترش کردن معده» خلاص میشوید.
چراگوهر نمیچینید؟
ابوسعید ابوالخیر در راه بود. گفت: «هر جا كه نظر میكنم، بر زمین همه گوهر ریخته و بر در و دیوار همه زر آویخته. كسی نمیبیند و كسی نمیچیند.»
گفتند: «كو؟ كجاست؟»
گفت: «همه جاست. هر جا كه میتوان خدمتی كرد؛ یا هر جا كه میتوان راحتی به دلی آورد. آن جا كه غمگینی هست و آن جا كه مسكینی هست. آن جا كه یاری طالب محبت است و آن جا كه رفیقی محتاج مروت.»
اسماعیلطلا کیست؟
چرا سقاخانه حرم امام رضا به نام او مشهور است؟
از میان سقاخانههایی که وجود دارد، سقاخانه «اسماعیل طلا»ی صحن کهنه حرم رضوی یکی از معروفترین و قدیمیترین آنهاست. سنگ بنای این سقاخانه را نادرشاه افشار گذاشت و سالها بعد، به دست یکی از سرداران فتحعلی شاه با روکشی از طلا تزئین شد.
ماجرا از این قرار بود که در زمان فتحعلی شاه قاجار از طرف يكی از دولتهای خارجی بستهای به عنوان هديه به دربار رسيد و شاه قصد گشودن آن را كرد. «اسماعيلخان» كه جزء ملتزمين بود استدعا كرد اين كار در محوطه كاخ به وسيله خدمتگزاران انجام شود چرا که احتمال سوء قصد را نمی توان از نظر دور داشت. اتفاقا هنگام باز كردن، بسته منفجر شد و خساراتی به بار آورد.
فتحعلی شاه با اطلاع از اين امر، دستور داد برای اين دورانديشی، هم وزن سردار اسماعيل خان سكههای طلا به او مرحمت شود. چنين كردند و اسماعيل خان، معروف به «زر ريز خان» شد. او آن طلاها را صرف ساختن جایگاه آن سنگاب کرد تا گنبد و پایههای سقاخانه با روکشی از طلا مزین شود، از آن زمان این سقاخانه را به «سقاخانه اسماعیل طلا» می شناسند.
تلنگر...
بزرگی حرف قشنگی زد:
زندگی مثل آب توی
ليوان ترک خورده می مونه…
بخوری تموم ميشه
نخوری حروم ميشه..
از زندگيت لذت ببر..
چون در هر صورت تموم ميشه !!
تو نیاز به طناب نداری...
یکی از شاگردان شیخ انصاری می گوید: «در دورانی که در نجف اشرف نزد شیخ انصاری به تحصیل مشغول بودم، شبی شیطان را در خواب دیدم که بندها و طناب های متعددی در دست داشت.
از شیطان پرسیدم: این بندها برای چیست؟
پاسخ داد: اینها را به گردن مردم می اندازم و آنها را به سوی خویش می کشم و به دام می افکنم. دیروز، یکی از طناب ها را به گردن شیخ انصاری انداختم و او را از اتاقش تا اواسط کوچه ای که منزل شیخ در آن است، کشیدم، ولی افسوس که بر خلاف زحمات زیادم، شیخ از قید رها شد و بازگشت.
هنگامی که شیطان این ماجرا را نقل کرد، از او پرسیدم: اکنون که طناب ها را در دست داری، طناب مرا نشان بده.
شیطان لبخندی زد و گفت: امثال تو نیازی به طناب ندارد و خودشان به دنبال من می دوند
هنگامی که از خواب بیدار شدم، در تعبیر آن به فکر فرو رفتم . عاقبت تصمیم گرفتم مطلب را برای شیخ بیان کنم.
شیخ گفت: شیطان راست گفته است، زیرا آن ملعون دیروز می خواست مرا فریب دهد که به لطف خدا از دام او گریختم.
جریان از این قرار بود که دیروز به مقداری پول نیاز داشتم و از سویی، چیزی در منزل موجود نبود. با خود گفتم یک ریال از مال امام زمان(عج) نزدم وجود دارد که هنوز وقت مصرفش نرسیده است؛ آن را به عنوان قرض بر می دارم و سپس ادا خواهم کرد.
یک ریال را برداشتم و از منزل خارج شدم. همین که خواستم آن چیز مورد نیاز را بخرم. با خود گفتم که از کجا معلوم که بتوانم این قرض را بعداً ادا کنم؟
در همین اندیشه و تردید بودم که ناگهان تصمیم قطعی گرفتم به منزل برگردم. از این رو،چیزی نخریدم و پول را به جای اولیه اش را باز گرداندم.
به راستی که مرحوم شیخ انصاری به حقیقت این آیه شریفه توجه نموده است
“الشَّیْطَانُ یَعِدُكُمُ الْفَقْرَ وَیَأْمُرُكُم بِالْفَحْشَاء وَاللّهُ یَعِدُكُم مَّغْفِرَةً مِّنْهُ وَفَضْلاً وَاللّهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ”
یعنی شیطان، شما را وعده به فقر و تهیدستى مى دهد؛ و به فحشا و زشتیها امر مىكند؛ ولى خداوند وعده آمرزش و فزونى به شما مى دهد؛ و خداوند، قدرتش وسیع، و [به هر چیز] داناست. به همین دلیل، به وعدههاى خود، وفا میكند.
ماجرای دیدار دانشجوی مشروب خوار با آیتالله بهجت(ره)
دانشجو بود…دنبال عشق و حال، خیلی مقید نبود، یعنی اهل خیلی کارها هم بود، تو یخچال خونه ش مشروب هم میتونستی پیدا کنی…. از طرف دانشگاه اردو بردنشون قم…قرار شد با حضرت آیت الله العظمی بهجت هم دیدار داشته باشن..از این به بعد رو بذارید خود حمید براتون تعریف کنه:
وقتی رسیدیم پیش آقای بهجت…بچه ها تک تک ورود می کردن و سلام می گفتن، آقای بهجت هم به همه سلامی می گفت و تعارف می کرد که وارد بشن…من چندبار خواستم سلام بگم…منتظر بودم آقای بهجت به من نگاهی بکنن…امااصلا صورتشون رو به سمت من برنمیگردوندن…
درحالیکه بقیه رو خیلی تحویل میگرفتن…
یه لحظه تو دلم گفتم: “حمید، میگن این آقا از دل آدما هم میتونه خبر داشته باشه…تو با چه رویی انتظار داری تحویلت بگیره…!!! تو که خودت میدونی چقدر گند زدی…!!!"خلاصه خیلی اون لحظه تو فکر فرو رفتم…تصمیم جدی گرفتم که دور خیلی چیزا خط بکشم،
وقتی برگشتیم همه شیشه های مشروب رو شکستم، کارامو سروسامون دادم، تغییر کردم، مدتی گذشت، یکماه بود که روی تصمیمی که گرفته بودم محکم واستادم، از بچه ها شنیدم که یه عده از بچه های دانشگاه دوباره میخوان برن قم، چون تازه رفته بودم با هزار منت و التماس قبول کردن که اسم من رو هم بنویسن…
این بار که رسیدیم خدمت آقای بهجت، من دم در سرم رو پایین انداخته بودم، اون دفعه ایشون صورتش رو به سمتم نگرفته بود، تو حال خودم بودم که دیدم بچه ها صدام میکنن: “حمید..حمید…حاج آقا باشماست.” نگاه کردم دیدم آقای بهجت به من اشاره می کنن که بیا جلوتر…آهسته در گوشم گفتن: یک ماهه که امام زمانت رو خوشحال کردی…
تبعیض وتفاوت
بزرگترین آسیب و ضربه ی کودکی می تواند از تفاوت و تبعیض به وجود بیاید، و اگر برایش کاری انجام نشود، می تواند برای همه ی عمر فرزند ما را آزار بدهد.
به همین دلیل پدر و مادر نباید گفت و گویی درباره ی شباهت فرزندشان نسبت به خودشان، یا فامیل داشته باشند.
نباید درباره ی تفاوت بچه ها از نظر هوش، عقل، زیبایی، خوبی و مهربانی حرفی بزنند.
این قضاوت باید تا آنجا که ممکن است متوقف شود و نه تنها بیان نکرد، بلکه حتی به ذهن و ضمیر خود هم نیاورد، زیرا به صورت آگاه و ناآگاه، ممکن است ابراز شود.
اثر گناه بر حافظه انسان!
زن شایسته از منظر قرآن
دوست و دشمن...
انوشیروان نویسنده ای به نام جمیل داشت که باهوش ولی نابینا بود.
هنگامی که امام علی (علیه السلام) وارد نهروان شد ، از جمیل پرسید ای جمیل، سزاوار است انسان چگونه باشد؟
جمیل گفت باید دوستش کم و دشمنش زیاد باشد، چون وقتی دشمن زیاد شد انسان مواظب رفتار و گفتارش است که مبادا به لغزش افتاده و دشمن سوء استفاده کند و در نتیجه از لغزش ها در امان خواهد ماند.
امیر مؤمنان گفتار او را تصدیق کرد.
بحارالانوار، جلد 34، صفحه 345
اهمیت ازدواج
علامه جعفری (ره) می فرماید:
برتراند راسل به من نامه نوشت که چرا اسلام اینهمه به ازدواج اهمیت میدهد واینقدر در این زمینه احکام دارد درپاسخ به او گفتم:مسأله انسان است… و میخواهد از ازدواج، انسان پدید آید.