وارد شدن جوان زیبا و سگ داخل قبر
روزى شیخ بهائى به دیدار شخصى که از اهل معرفت و بصیرت بود و در کنار یک قبرستان در اصفهان منزل داشت مى رود. شیخ بهائى به دوستش مى فرماید:
روز گذشته در این قبرستان کنار خانه شما امر عجیبى را دیدم که جماعتى میتى را در گوشه اى از این گورستان دفن کردند، پس از چند ساعت که گذشت و همه از قبرستان خارج شدند، بوى بسیار خوش و معطرى به مشام من خورد که با عطرهاى دنیا قابل قیاس نبود بسیار تعجب کردم که این بوى عطر از کجاست ؟
به اطراف نگاه کردم ، یکباره جوان زیبا رویى را دیدم که به سمت آن قبر مى رفت کم کم از دیده گانم محو شد. طولى نکشید که بوى متعفن و بدى به مشام من رسید که از هر بوى گندى در دنیا بدتر بود،
باز متعجب شدم به اطراف نگاه کردم ، سگى را دیدم که بسوى همان قبر مى رفت و سپس ناپدید شد. همینطور بحالت تعجب ایستاده بودم که ناگهان همان جوان زیبا از طرف آن قبر برگشت ولى بسیار مجروح و زشت شده بود.
سیاسیترین دهۀ سال؛ دهۀ اول محرم
امام خمینی(ره) میفرمود: والله اسلام تمامش سياست است. اسلام دين سياست است قبل از اينكه دين معنويات باشد (صحیفۀ امام، ج۱ص۲۷۰و ج۶ص۴۶۷)
اگر بپذیریم که دهۀ اول یا هفتۀ اول محرم، بهنام «امر به معروف و نهی از منکر» باشد، طبیعتاً این دهه سیاسیترین دهۀ سال خواهد بود؛ چون امر به معروف و نهی از منکر در درجۀ اول، سیاسی است.
اینکه ما با شنیدن امر به معروف و نهی از منکر، یاد بیحجابی و مسائلی از این دست میافتیم، ناشی از اشتباه ما در دینداری است. امر به معروف و نهی از منکر، اول به مسائل کلان مربوط میشود، بعد به مسائل جزئیتر.
وقتی امام حسین(ع) فرمود:«اُرِیدُ اَن آمِر بِالمَعروفِ وَ اَنهَی عَنِ المُنکَرِ» بعدش یک حرکت سیاسی انجام داد. ایشان میخواست از یاران خود در کوفه، برای کوبیدن قدرت سیاسی باطل کمک بگیرد؛ که البته یارانش بیوفایی کردند.
علیرضا پناهیان - ۹۴.۷.۱۹
پیشنهادبهلول به تاجر
روزی تاجری اهل بغداد ، از بهلول سوال کرد که یا شیخ من چه بخرم تا منافع زیادی عایدم شود؟ بهلول پاسخ داد آهن و پنبه
تاجر رفت و آهن و پنبه خرید و انبار کرد و پس از چند ماه فروخت و سود فراوان برد . القضا پس از چند وقت مرد تاجر مجددا بهلول را دید و گفت بهلول دیوانه ، چه بخرم تا منافع زیاد ببرم؟ بهلول پاسخ داد پیاز و هندوانه.
تاجر این بار رفت و تمام سرمایه خود را پیاز و هندوانه خرید و انبار کرد . پس از مدت کمی تمام پیاز و هندوانه های او گندید و ضرر کرد
فورا سراغ بهلول رفت و گفت که بار اول که با تو مشورت کردم گفتی آهن و پنبه بخر و منفعت بسیاری نصیبم شد ، اما دومین پیشنهادت چه پیشنهادی بود؟ تمام سرمایه من از بین رفت.
بهلول در پاسخ آن مرد گفت اولین بار که مرا صدا زدی ، گفتی شیخ بهلول و چون مرا شخص عاقلی خطاب کردی من هم از روی عقل تو را پاسخ دادم . اما بار دوم مرا دیوانه صدا زدی ، من هم از روی دیوانگی جواب تو را دادم
تاجر از گفته خود خجل شد و چیزی نگفت..
راه رسیدن به مقامات
شخصی از علامه طباطبایی پرسید چه کار کنیم تا به مقامات برسیم؟
علامه در جواب فرمودند: راه های زیادی هست ولی دو راه هست که از همه مطمئن تر و برایم مشهود و معلوم است؛
یکی نمازشب با اخلاص و مدام
دیگری گریه برامام حسین علیهالسلام
کتاب آشنای من صفحه ۱۴۵
امید رهبری به جوانان انقلابی در فضای مجازی
رهبر انقلاب صبح امروز در استان مازندران:
جوانان عزیز من به شما کاملاً امیدوارم
امروز دشمن در فضای مجازی و… بشدت فعال است.
من به شما کاملاً امیدوارم، من آنچه را که دربارهی جوانان مؤمن و آمادگیهای روحی آنها در این میدان گفته شد همه را باور دارم، میدانم شما قدرت ایستادگی و ثبات قدم دارید، انگیزهی آن را دارید و این توانایی را انشاءاللّه در میدانهای مختلف چه میدان علمی، چه میدان سازمانی، چه میدان رزم، چه میدان پیشرفتهای گوناگون این آمادگی را به کار خواهید بست و نشان خواهید داد.
عزیزان من مراقب باشید وسوسهی دشمن در فضای عمومی زندگی تأثیر نگذارد، نفوذ دشمن نتواند در صفوف یکپارچهی جوانان مؤمن اختلال ایجاد کند. در همهی بخشها، امروز در بخشهای فضای مجازی و در بقیهی زمینهها دشمن بشدت فعال است، البته تلاش دشمن مأیوسانه است، این را از سخنان آنها کاملاً میشود فهمید اما تلاش میکنند.
باید بایستید، باید از خودتان آمادگی و اقتدار نشان بدهید، باید ابتکار خودتان و انگیزهی خودتان را در بخشهای مختلف به کار ببندید، خدای متعال به شما کمک خواهد کرد.
درمحضراستاد
آیت الله بهجت (ره):
فردای قیامت که هیچ چیز از انسان نمی خرند ، اشک بر سیدالشهداء را مثل دانه ی مروارید برایش نقد می کنند
صل الله علیک یا اباعبدالله
امتحان الهی
حجت الاسلام والمسلمین پناهیان:
اگر احساس می کنیم ظرفیت امتحان نداریم در اشتباه هستیم! ظرفیت بالفعل نداریم ولی ظرفیت بالقوه داریم و این امتحان می خواهد ظرفیتهای ما را شکوفا کند
امتحانات الهی متناسب است با ظرفیت ها. اساسا دستورات پروردگار عالم، ترکیبی از دستور و امتحان است. ما دستور منهای امتحان نداریم. همه اوامر و نواهی الهی همراهش چیزی به نام امتحان وجود دارد. در انواع و اقسام امتحانات داریم دستورات الهی را انجام می دهیم. هیچ امتحانی را خدا خارج از وسع بنده اش نمی گیرد. چون تکالیف و امتحانت رابطه متقابلی دارند.
قضاوت ما در مورد توانایی های خودمان معمولا قضاوت دقیقی نیست. اگر احساس می کنیم ظرفیت امتحان نداریم در اشتباه هستیم! ظرفیت بالفعل نداریم ولی ظرفیت بالقوه داریم و این امتحان می خواهد ظرفیتهای ما را شکوفا کند و ما را بزرگ کند. آن چیزی که برای خداوند مهم است افزایش ظرفیت است. خدا نه لذت را منع می کند و نه زجر بیخود کشیدن را درست می داند. راه درست این است که زجر را در ظرفیتهای بالاتر ببریم. این افزایش ظرفیتها با امتحان معنا می گیرد. و معمولا امتحان توام با رنج است.
یکی از راههای ساده تر شدن امتحان الهی فهمیدن مقصود آن امتحان است. اگر می خواهی بلا کم شود غرضش را بفهم!
خواص استغفار
آیت الله مجتهدی تهرانی (ره) :
روایت داریم روز قیامت که میشه نامه عمل رو دست آدم میدن. خوش به حال اون کسی که نامه عملش که میدن اگه گناهی هم از دستش در رفته کرده یه استغفار هم زیرش نوشته باشه ، پشیمان شده استغفار کرده… کسی که زیاد استغفار کنه چهار خاصیت داره
اول :رهایی از غم و غصه
«مَن اَکثَر الاستغفار جَعلُ الله مِن کلِ هَمٍّ فرجاً »کسی که زیاد استغفار کند چهار چیز بدست می آورد؛
خدا غم و غصه را از دل و جان او بر می دارد؛ گاهی بدون هیچ دلیلی احساس غم و غصه کرده ام؛ و استغفار که می کنم؛ حالم خوب می شود شما هم این مطلب را امتحان کنید.
دوم: احساس امنیت
«وَ مِن کُلِ خوفٍ اَمناً» انسان از خبرهای هولناک می ترسد مثلا؛ می گویند زلزله ای در راه هست ؛ یا آمریکا می خواهد به ایران حمله کند و … اینجا استغفار کن؛
که آن ترس و خوف را برطرف می کند و هیچ اتفاقی هم نمی افتد ؛ آمریکا هم هیچ غلطی نمی تواند بکند.
سوم:نجات از تنگنا های زندگی
«و مِن کُلِ ضِیقٍ مَخرَجاً» اگر در زندگی به بن بست خورده ای و مشکلاتت زیاد شده است استغفار کن؛
ازدواج کرده ای و صاحبخانه جوابت کرده؛ هرچی می گردی جا پیدا نمی کنی؟!
برو استغفار کن، خدا به دل یکی می اندازد تا مشکل تو را حل کند و …
پس اگر در مشکلات و گرفتاری ها هستی و حاجتی داری استغفار کن! البته؛ شرایط استغفار را هم رعایت کن.
چهارم: زیاد شدن روزی
”وَ یَرزقُهُ مِن حیثُ لا یَحتَسِبُ» اگر استغفار کنی ؛ خداوند روزی تو را از محلی که گمان نداری می فرستد ؛
مثلا شمای طلبه هم مباحثه خوب نداری اگر اهل استغفار باشی خدا یک هم بحث خوب به شما می دهد ؛
زن خوب نصیبت می شود؛ همسفر خوب پیدا می کنی و … !
این را هم بدانیم که منظور از رزق تنها مال و ثروت دنیا نیست؛ فقط پول نیست! بلکه رزق شامل امور معنوی هم می شود، رفیق خوب رزق است؛ همسفر خوب رزق است.
تا توانی دلی به دست آور...
آيت اللّه سيد علي قاضي(ره):
خوشحال کردن انسان محزون ، چه با بذل مال ، چه با سخن نيکو ، چه با کنار او نشستن ، گناهان را پاک ميکند.
ترس امروز ما از دوستان است نه دشمن
کارهای خلاف ما اسلام را بد جلوه می دهد، اسلام را دفن می کند که تا آخر به آن توجه نشود. قلم ناپاک، چشم های ناپاک در صددند که از شما خرده گیری کنند و مکتب شما را بد جلوه دهند و بگویند این هم جمهوری اسلامی، چنانچه در کارخانه ها می روند و می گویند، چنانچه قلم های خائن می نویسد.
ما امروز از دوستان می ترسیم، دیروز از دشمن ها می رسیدیم. آن ترس خیلی زیاد نبود، اشکالی نبود. امروز از دوست ها می ترسیم که این دوست های بی توجه به عمق مسائل، بی توجه به موقعیتی که الان ما
در آن واقع هستیم کاری بکنند که مکتب ما در دنیا مکتب فاسد قلمداد شود، مکتب عقب مانده قلمداد شود. این است که ما را رنج می دهد، این است که ما را نگران کرده.
صحیفه نور جلد ۸ صفحه ۴۳
بیانات امام خمینی(ره) در جمع گروهی از اقشار مختلف مردم، ۱۳۵۸/۰۴/۱۵
پاداش توکل
می گویند که در زمان حضرت موسی(ع) خشکسالی پیش آمد.
آهوان در دشت، خدمت موسی (ع) رسیدند که ما از تشنگی تلف می شویم و از خداوند متعال در خواست باران کن.
موسی(ع) به درگاه الهی شتافت و داستان آهوان را نقل نمود.
خداوند فرمود: موعد آن نرسیده موسی(ع) هم برای آهوان جواب رد آورد.
تا اینکه یکی از آهوان داوطلب شد که برای صحبت و مناجات بالای کوه طور رود. به دوستان خود گفت: اگر من جست و خیز کنان پایین آمدم بدانید که باران می آید وگرنه امیدی نیست.
آهو به بالای کوه رفت و حضرت حق به او هم جواب رد داد. اما در راه برگشت وقتی به چشمان منتظر دوستانش نگاه کرد ناراحت شد. شروع به جست و خیز کرد و با خود گفت:
دوستانم را خوشحال می کنم و توکل می نمایم. تا پایین رفتن از کوه هنوز امید هست.
تا آهو به پائین کوه رسید باران شروع به باریدن کرد
موسی(ع) معترض پروردگار شد، خداوند به او فرمود: همان پاسخ تو را آهو نیز دریافت کرد با این تفاوت که آهو دوباره با توکل حرکت کرد و این پاداش توکل او بود…
نماز واقعی با درونِ پاک
آیت الله فاطمی نیا:
آقا میرزا جواد آقا می فرماید: نماز گزار! تو یک بدن داری! که این بدن یک قشری است بر آن حقیقت تو که آن هم روح است.
حالا اسمش را هر چی می خواهی بگذاری بگذار. انسان در این جسم خلاصه نمی شود. بعد یک لباس هم می پوشی این لباس تو هم قشر است بر جسم تو! پس چی شد این لباس قشر است بر قشر قشر شما، عجب! یعنی این لباس افتاده روی قشر که این قشر روح شما را احاطه کرده است.
می گوید وقتی قشرِ قشر شما متجنس باشد نماز باطل میشود. پیراهن من قشر قشر من است، عبای من همینطور ، پیراهن شما همینطور، اگر این متجنس شد نماز باطل است. میگوید اگر آدم جوفش (درونش) متجنس بشود چه میشود؟ نماز باطل نمیشود؟ بله ، نمی نویسند که بی نماز بوده اما آن ترقیات را نمیکند. هی بگو: «الصَلاة مِعراجِ الْمؤمِن» تو نماز میگوید بگذار فردا ببینمش یک پدری از او در بیارم! تو غضبت را هنوز کنترل نکرده ای! نماز تو معراجت می شود؟ در نماز داری نقشه میکشی! قلب پاکیزه ای دیگر در کار نیست.
قدرت انتقادو اصلاح
فردی چندین سال شاگردنقاش بزرگی بود و تمامی فنون و هنر نقاشی را آموخت . استاد به او گفت که دیگر شما استاد شده ای و من چیزی ندارم ک به تو بیاموزم
شاگرد فکری به سرش رسید ، یک نقاشی فوق العاده کشید و آنرا در میدان شهر قرار داد ، مقداری رنگ و قلمی در کنار آن قرار داد و از رهگذران خواهش کرد اگر هرجایی ایرادی می بینند یک علامت بزنند .
غروب که برگشت دید تمامی تابلو علامت خورده است و بسیار ناراحت و افسرده به استاد خود مراجعه کرد
استاد به او گفت آیا میتوانی عین همان نقاشی را برایم بکشی؟ شاگرد نیز چنان کرد و استاد آن نقاشی را در همان میدان شهر قرار داد ولی این بار رنگ و قلم را قرار داد و متنی که در کنار تابلو قرار داد این بود که ، اگر جایی از نقاشی ایراد دارد با این رنگ و قلم اصلاح بفرمایید.
غروب که برگشتند دیدند تابلو دست نخورده مانده .
استاد به شاگرد گفت : همه انسانها قدرت انتقاد دارند ولی جرات اصلاح نه
نحوه محاسبه ده روز (در قصد اقامت)
سؤال:
در مورد «قصد ده روز مسافر در جایی» آیا مدت زمان حساب اقامت در آنجا ده شبانهروز کامل است یا فقط ده روز کامل هرچند شبها از ده شب کمتر باشد؟
پاسخ:
قصد ده روز کامل از اذان صبح روز اول تا غروب روز دهم کافی است و اگر از بین روز شروع کند تا همان ساعت از روز یازدهم باید بماند.
سایت آیت آیت الله خامنه ای – احکام روزانه - leader ir
چرا ابراهیم هادی
ملاک تشخیص راه درست ...
از ماست که برماست...
مرﺩ ﻓﻘﯿﺮﻯ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﻫﻤﺴﺮﺵ ﮐَﺮِﻩ درست می کرد، ﺁﻥ ﺯﻥ کره ﻫﺎ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺻﻮﺭﺕ ﺩﺍﯾﺮﻩ ﻫﺎﯼ ﯾﮏ ﮐﯿﻠﻮﯾﻰ ﻣﻰ ﺳﺎﺧﺖ، ﻣﺮﺩ ﺁﻧﺮﺍ ﺑﻪ ﯾﮑﻰ ﺍﺯ ﺑﻘﺎﻟﻰ ﻫﺎﯼ ﺷﻬﺮ ﻣﻰ ﻓﺮﻭﺧﺖ ﻭ ﺩﺭ ﻣﻘﺎﺑﻞ ﻣﺎﯾﺤﺘﺎﺝ ﺧﺎﻧﻪ ﺭﺍ ﻣﻰ ﺧﺮﯾﺪ.
ﺭﻭﺯﻯ ﻣﺮﺩ ﺑﻘﺎﻝ ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﮐﺮﻩ ﻫﺎ ﺷﮏ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺗﺼﻤﯿﻢ ﮔﺮﻓﺖ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﻭﺯﻥ ﮐﻨﺪ. ﻫﻨﮕﺎﻣﻰ ﮐﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﻭﺯﻥ ﮐﺮﺩ، ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﻫﺮ ﮐﺮﻩ ۹۰۰ ﮔﺮﻡ ﺑﻮﺩ.
ﺍﻭ ﺍﺯ ﻣﺮﺩ ﻓﻘﯿﺮ ﻋﺼﺒﺎﻧﻰ ﺷﺪ ﻭ ﺭﻭﺯ ﺑﻌﺪ ﺑﻪ ﻣﺮﺩ ﻓﻘﯿﺮ ﮔﻔﺖ: ﺩﯾﮕﺮ ﺍﺯ ﺗﻮ ﮐﺮﻩ ﻧﻤﻰ ﺧﺮﻡ، ﺗﻮ ﮐﺮﻩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻋﻨﻮﺍﻥ ﯾﮏ ﮐﯿﻠﻮ ﺑﻪ ﻣﻦ ﻣﻰ ﻓﺮﻭﺧﺘﻰ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﻰ ﮐﻪ ﻭﺯﻥ ﺁﻥ ۹۰۰ ﮔﺮﻡ ﺍﺳﺖ.
ﻣﺮﺩ ﻓﻘﯿﺮ ﻧﺎﺭﺍﺣﺖ ﺷﺪ ﻭ ﺳﺮﺵ ﺭﺍ ﭘﺎﯾﯿﻦ ﺍﻧﺪﺍﺧﺖ ﻭ ﮔﻔﺖ: ﻣﺎ ﺗﺮﺍﺯﻭﯾﯽ ﻧﺪﺍﺭﯾﻢ ﻭ ﯾﮏ ﮐﯿﻠﻮ ﺷﮑﺮ ﺍﺯ ﺷﻤﺎ ﺧﺮﯾﺪﯾﻢ ﻭ ﺁﻥ ﯾﮏ ﮐﯿﻠﻮ ﺷﮑﺮ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻋﻨﻮﺍﻥ ﻭﺯﻧﻪ ﻗﺮﺍﺭ ﻣﻰ ﺩﺍﺩﯾﻢ. ﯾﻘﯿﻦ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺵ ﮐﻪ: ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﺧﻮﺩﺕ ﺑﺮﺍﯼ ﺗﻮ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﻣﻰ ﮔﯿﺮﯾﻢ.
اثر فکر گناه بر عاقبت انسان
مردی در كنار درب خانه اش نشسته بود. خانمی به حمام معروف «منجاب» مى رفت، ولى راه حمام را گم كرد، و از راه رفتن خسته شده بود، به اطراف نگاه مى كرد، تا شايد شخصى را بيابد و از او بپرسد، چشمش به آن مرد افتاد، نزد او آمد و از او پرسيد: حمام منجاب كجاست؟
آن مرد به خانه خود اشاره كرد و گفت: حمام منجاب همين جاست. آن بانو به خيال اينكه حمام همانجاست، به آن خانه وارد شد، آن مرد فورا درب خانه را بست و به سراغ او آمد و تقاضاى زنا كرد.
زن دريافت كه گرفتار مرد هوسباز شده است، حيله ای به ذهنش رسيد و گفت: من هم كمال اشتياق با تو بودن را دارم، ولى چون كثيف هستم و گرسنه، مقدارى عطر و غذا تهيه كن تا با هم بخوريم بعد در خدمتتان باشم.
مرد قبول كرد و به خارج خانه رفت و عطر و غذا تهيه كرد و برگشت، زن را در خانه نديد، بسيار ناراحت شد و آرزوى زنا با آن زن در دلش ماند و همواره اين جمله را مى خواند: «يا رب قائلة و قد تعبت اين الطريق الى حمام منجاب؟ خدايا! چه شد آن زنى كه خسته شده بود، و مى پرسيد راه حمام منجاب كجاست؟»
مدتى از اين ماجرا گذشت تا اينكه در بستر مرگ افتاد، آشنايان به بالين او آمدند و او را به جمله «لا اله الا الله محمد رسول الله» تلقين مى كردند او به جاى اين ذكر، همان جمله مذكور را در حسرت آن زن مى خواند، و با اين حال از دنيا رفت.
بنگر! كه اين لغزش، چگونه او را به هنگام مرگ از اقرار شهادت باز داشت با آن كه جز كشاندن زن به خانه و انديشه زنا مرتكب گناه ديگر نشده بود.
کشکول شیخ بهایی