حکم روزه،روزعاشورا
کجا اینقدر مطمئنی به خودت؟
تاثیررفتارخواص
شهداي كربلا، همه در يك روز كشته شدند، توابين هم همه در يك روز كشته شدند. اما شما ببينيد اثري كه توابين در تاريخ گذاشتند، يك هزارم اثري كه شهداي كربلا گذاشتند، نيست! براي خاطر اين كه اينها در وقت خود نيامدند، كار را در لحظه خود انجام ندادند، دير تصميم گرفتند، دير تشخيص دادند. چرا مسلم بن عقيل را تنها گذاشتيد؟
اگر خواص، مسلم را تنها نمي گذاشتند، مثلاً 100 نفر مي شدند، اين 100 نفر اطراف مسلم را مي گرفتند، به خانه يكي از آنها مي آمدند و مي ايستادند، دفاع مي كردند. مسلم تنها هم كه بود، وقتي مي خواستند، او را دستگير كنند، چندين ساعت طول كشيد! چندين بار حمله كردند، مسلم به تنهايي همه سربازان ابن زياد را -همان عده اي كه آمده بودند- پس زد. اگر 100 نفر مرد با او بودند، مگر مي توانستند او را بگيرند! مردم باز هم اطرافشان جمع مي شدند.
پس خواص، اين جا كوتاهي كردند كه نرفتند اطراف مسلم را بگيرند. ببينيد، از هر طرف حركت مي كنيد، به خواص مي رسيد. تصميم گيري خواص در وقت لازم، تشخيص خواص در وقت لازم، گذشت خواص از دنيا در لحظه لازم، اقدام خواص براي خدا در لحظه لازم، اينهاست كه تاريخ را نجات مي دهد، ارزشها را نجات مي دهد، ارزشها را حفظ مي كند.
اگر خواص، در هنگام خودش، كاري را كه لازم است، تشخيص دادند و عمل كردند، تاريخ نجات پيدا مي كند و حسين بن علي ها به كربلاها كشانده نمي شوند. اگر خواص، بد فهميدند، دير فهميدند، يا فهميدند و با هم اختلاف كردند ؛ اگر در رأس كار، افراد حسابي بودند، اما طبقه خواص منتشر در جامعه، جواب ندادند
اين سنت الهي است. وقتي كه از خون ترسيديم، از آبرو ترسيديم، از پول ترسيديم، به خاطر خانواده ترسيديم، به خاطر دوستان ترسيديم، به خاطر راحتي و عيش خودمان ترسيديم، به خاطر پيدا كردن كاسبي، براي پيدا كردن يك خانه داراي يك اتاق بيشتر از خانه قبلي، وقتي به خاطر اين چيزها حركت نكرديم، بله، معلوم است، 10 نفر مثل امام حسين هم كه بيايند و سر راه قرار بگيرند، همه شهيد خواهند شد.
خواص، خواص، طبقه خواص! عزيزان من، ببينيد شما كجاييد. اگر جزو خواصيد -كه البته هستيد- پس حواستان باشد.
بیانات رهبر معظم انقلاب، ۲۰ خرداد ۱۳۷۵
اهمیت زیارت عاشورا
شهید دستغیب(ره) در کتاب “داستانهای شگفت” حکایتی درباره اهمیت زیارت عاشورا آورده اند که خلاصه آن چنین است:
یکی از علمای نجف حدود یکصد سال پیش، در خواب حضرت عزراییل را می بیند. پس از سلام می پرسد: از کجا می آیی؟ ملک الموت می فرماید: از شیراز! روح مرحوم میرزا ابراهیم محلاتی را قبض کردم. شیخ می پرسد: روح او در چه حالی است؟ عرزاییل می فرماید: در بهترین حالات و بهترین باغهای عالم برزخ. خداوند هزار ملک را برای انجام دستورات شیخ قرار داده است.
آن عالم پرسید: آیا برای مقام علمی و تدریس و تربیت شاگرد به چنین مقامی دست یافته است؟
فرمود: نه! گفتم: آیا برای نماز جماعت و بیان احکام! فرمود: نه! گفتم پس برای چه؟ فرمود: برای خواندن زیارت عاشورا.
نقل است که مرحوم میرزا، سی سال آخر عمرش زیارت عاشورا را ترک نکرد و هر روز که به سبب بیماری یا امر دیگری نمی توانست بخواند، نایب می گرفت.
داستان های شگفت، حکایت ۱۱۰
خواص باطل
شمرجانبازصفین
نامش «شرحبیل» و کنیه اش «ابوالسابغه» بود؛خیلی دیر و پس از فتح مکه مسلمان شد
ما بیشتر از رذالت دشمنان امام حسین(ع) شنیده ایم ؛ اما در وصف عبادات شمر نوشته اند که شانزده بار با پای پیاده به سفر حج رفته است. فکر نکنید شمر اهل نماز و روزه نبوده و یا از آن دسته آدم هایی بوده که عرق می خوردند، عربده می کشیدند؛ شمر و بسیاری دیگر که آن طرف ایستاده اند، آدم هایی هستند که پیشانیشان پینه بسته بود. بسیاری از آن ها اهل تهجد بودند.حتی تعدادی از این افراد با پیغمبر(ص) هم دیده شده اند.
شمر افتخاری دارد که ما آرزویش را می کنیم ؛یار و یاور امیرالمؤمنین در جنگ صفین.حتی او در مبارزه با ادهم ابن محرز باهلی (از سپاهیان معاویه) شمشیر خورد و زخمی شد؛پس به زبان امروزی او جانباز جنگ صفین است.
کریم کیست؟
درویشی تهیدست از کنار باغ کریم خان زند عبور میکرد. چشمش به شاه افتاد و با دست اشارهای به او کرد. کریم خان دستور داد درویش را به داخل باغ آوردند. کریم خان گفت: «این اشارههای تو برای چه بود؟»
درویش گفت: «نام من کریم است و نام تو هم کریم و خدا هم کریم. آن کریم به تو چقدر داده است و به من چی داده؟» کریم خان در حال کشیدن قلیان بود. گفت: «چه میخواهی؟» درویش گفت: «همین قلیان، مرا بس است.»
چند روز بعد درویش قلیان را به بازار برد و قلیان بفروخت. خریدار قلیان کسی نبود جز کسی که میخواست نزد کریم خان رفته و تحفه برای خان ببرد. پس جیب درویش پر از سکه کرد و قلیان نزد کریم خان برد.
چند روزی گذشت. درویش جهت تشکر نزد خان رفت. ناگه چشمش به قلیان افتاد و گفت: «نه من کریمم نه تو. کریم فقط خداست، که جیب مرا پر از پول کرد و قلیان تو هم سر جایش هست.»
روضهخوانی رهبرانقلاب(روضه حضرت علیاکبر(ع) )
ما شیعیان یک بار سرمان کلاه رفت…
روز عاشورایی، مرحوم شیخ مرتضی انصاری رحمت الله علیه جلوی در ورودی صحن مطهر امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب علیه السلام ایستاده بود و از دسته جات سینه زنی استقبال می کرد و در کنار او، أفندی که از طرف حکومت عثمانی حاکم عراق بود، ایستاده بود.
أفندی از شیخ انصاری پرسید ای شیخ، هم ما قبول داریم که حسین بن علی علیه السلام مظلوم شهید شده و یزید انسان پست و خونخواری بود و ما هم در عزای آن بزرگوار غمگین هستیم، اما پرسش من این است که این مراسم یعنی چه؟
سینه زنی، زنجیرزنی، دسته راه انداختن، گِل به سر مالیدن و …، اینها چه هدفی را دنبال می کنند؟!
مرحوم شیخ انصاری فرمودند سِرّ مطلب این است که ما شیعیان یک بار سرمان کلاه رفت و با این مراسم تلاش می کنیم دوباره چنین نشود.
أفندی پرسید یعنی چه؟!
شیخ انصاری فرمود در جریان غدیر، پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در برابر صد هزار نفر، علی علیه السلام را با صراحت به وصایت خود برگزید و شما انکار کردید و گفتید غدیر نبوده یا اگر بوده چیز مهمی نبوده است، فقط سفارش به دوستی با علی علیه السلام بوده است.
اشکال از ما بود که ما عید غدیر خم را با سر و صدا و شعار، بزرگ نداشتیم و این چنین شد.
ترسیدیم که اگر عاشورا را هم بزرگ نشماریم و با شعار و تظاهر برگزار نکنیم، شما انکار کنید و بگویید اصلا حسین علیه السلام شهید نشد یا حسین علیه السلام را راهزنان میان راه کشتند و یزید لعنت الله علیه انسان با تقوایی است.
صدنکته از هزاران ،آیت الله شیخ علی رضائی تهرانی
حکم عرق جنب از حرام
سوال:
شخصی که از راه حرام جنب شده، اگر قبل از غسل، بدنش عرق کند، چه حکمی دارد؟
پاسخ:
الف) از لحاظ طهارت و نجاست عرق همه مراجع: پاک است.
ب) از لحاظ نماز خواندن با آن
آیات عظام، امام، خامنه ای، وحید، مکارم و فاضل: بنابر احتیاط واجب با بدن یا لباسی که به آن عرق آلوده شده، تا وقتی که خشک نشده یا عین آن باقی است، نماز نخوانند.
آیت الله سیستانی: نماز با آن صحیح است.
آیات عظام،صافی، بهجت، گلپایگانی: با بدن و لباس آلوده به آن عرق، تا وقتی خشک نشدهف نماز نخواند.
آیات عظام، زنجانی، تبریزی و خویی: نماز با آن عرق، صحیح است؛ هر چند بنابر احتیاط مستحب با بدن یا لباسی که به آن آلوده شده، تا وقتی خشک نشده و عین آن باقی است، نماز نخواند.
آیت الله نوری: تا عین آن باقی است، نماز نخواند.
سه سوال مهم
مرد بيابان نشينى حضور امام حسين عليه السلام شرفياب شد. پس از عرض سلام، اظهار حاجت كرد … در اين موقع امام حسين عليه السلام فرمود:
اكنون حاجتت چيست؟ اعرابى حاجتش را روى زمين نوشت. امام حسين عليه السلام فرمود:
پدرم، على عليه السلام فرمود:
ارزش آدمى در خور چيزى است كه از آن به خوبى بهره ور میشود. و از جدّم، حضرت رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله، شنيدم كه میفرمود:
كار شايسته و بخشش براى كسى انجام دادن بايد در حدّ معرفت و شناخت او باشد.
اينك سه سؤال از تو می كنم، اگر يكى از آنها را به خوبى پاسخ دادى يك ثلث از آنچه در حال حاضر در اختيار دارم به تو میدهم، و اگر به دو پرسش پاسخ دادى دو سوم از آنچه را در اختيار دارم به تو میدهم و اگر هر سه سؤال را به خوبى پاسخ دادى تمام آنچه را در اختيار دارم- كه همانا كيسه اى سر به مهر شده است كه از عراق برايم فرستاده اند- به تو خواهم بخشيد. مرد اعرابى گفت:
سؤال فرما. آنگاه «لا حول و لا قوّة بالله» گفت.
امام حسين عليه السلام از وى پرسيد:
بهترين كارها چيست؟
اعرابى گفت: ايمان به خدا.
سؤال دوم: نجات بنده از هلاكت چيست؟ در پاسخ گفت: اطمينان و اعتماد به خدا.
سؤال سوم: چه چيز براى مردان زينت است؟ در پاسخ گفت: دانش همراه با بردبارى.
امام عليه السلام فرمود: اگر خطائى در آن واقع شد و به آن نرسيد؟ در پاسخ گفت: ثروت توأم با بخشش.
فرمود: اگر در اين هم به خطا برخورد كرد و به آن دست نيافت؟ به عرض رسانيد: بينوائى همراه با شكيبائى.
فرمود: اين را نداشته باشد و به خطا برود؟ معروض داشت: سزاوار است بر چنين شخصى صاعقه اى از آسمان فرود بيايد و او را بسوزاند!
امام حسين عليه السلام از پاسخ او خنديد و همه كيسه سر به مهر شده را به او مرحمت فرمود.
جامع الاخبار صفحه ۱۳۷
شق القمر کربلا
عده ای از مشرکان به حضور پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم رسیدند و درخواست معجزه کردند. گفتند: اگر نزد خدا منزلتی داری به ماه دستور بده تا دو نیم شود.
حضرت سر به آسمان بلند کرد و به ماه دستور داد تا دو نیمه شود. ماه دو نیم شد و پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم سجده شکر به جا آورد و به حاضران فرمود: ببینید و شاهد باشید.
آن گاه مشرکان گفتند: هر دو نیمه ماه به یکدیگر متصل شود و به صورت اول باز گردد. حضرت امر کرد و ماه به شکل اول بازگشت.
مشرکان با دیدن این معجزه آشکار، گفتند: یا محمد! وقتی مسافران ما از شام و یمن بازگشتند، از آن ها سؤال می کنیم که در این شب چه مشاهده کرده اند. اگر آن چه را که ما دیده ایم آن ها نیز دیده بودند، می فهمیم که این یک معجزه الهی بوده است. مسافران آمدند و گواهی دادند.
این جا پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم برای اثبات و حفظ دین خدا شق القمر کرد. در کربلا هم علی اکبر علیه السلام برای حفظ و بقاء دین خدا شق القمر شد.
نامردی گفت: گناهان عرب بر گردن من باشد، اگر پدر این جوان را در مرگش ننشانم. با نیزه ای که در دست داشت، به پشت آن جناب فرود آورد و با شمشیر بر فرقش کوبید و سر ماه علویان، حضرت علی اکبر علیه السلام را شق کرد.
شمشیر پیشانی اش را شکافت. علی اکبر علیه السلام دست به گردن اسب خود انداخت. اسب او را به وسط لشکر دشمن برد. لشکریان از هر طرف دور او را گرفتند و با شمشیرهای خود قطعه قطعه اش کردند؛ فقطعوه بسیوفهم ارباً اربا.
سوگنامه آل محمد(ص)، ص 276، محمد محمدی اشتهاردی
تشویق زیادی ممنوع!
*تشویق زیادی ممنوع! تا تشویق برای کودک بی ارزش نشود و نیز او پرتوقع نشده و برای هر کاری تشویق نخواهد.
*کودک را تشویق کنید؛ ولی نه آن قدر که مغرور و خودبین شود.
*به کودک پاداش بدهید نه رشوه؛ رشوه، باج دهی است و محتوی یک قرار قبلی، بنابراین نگویید ” اگر این کار رو بکنی من…” پاداش، بدون قرار قبلی صورت می گیرد.
* بین نوع تشویق و عمل کودک، تناسب برقرار کنید.
* بد قولی نکنید.
* قدردانی کنید نه ارزیابی. نگویید ” تو بهترین…” بگویید “این کار تو مرا خوشحال کرد.”
اختلافی استعماری
آيت الله بهجت(ره):
اختلاف شيعه و سني، يك مساله استعماري است
مساله مهم دوستي اهل بيت است كه فريقين بر آن اتفاق دارند.
مسلمين در حال حاضر، در اين باره اختلاف و مشكلي ندارند.
خواص باطل
شریح قاضی
تاریخ مىنویسد: «مسجد کوفه مملو از جمعیتى شد که پشت سر ابن زیاد به نماز عشا ایستاده بودند.» چرا چنین شد؟ بنده که نگاه مىکنم، مىبینم خواصِ طرفدارِ حقْ مقصرّند و بعضىشان در نهایتِ بدى عمل کردند. مثل چه کسى؟ مثل «شریح قاضى». شریح قاضى که جزو بنىامیّه نبود! کسى بود که مىفهمید حق با کیست. مىفهمید که اوضاع از چه قرار است. وقتى «هانى بن عروه» را با سر و روى مجروح به زندان افکندند، سربازان و افراد قبیلهى او اطراف قصر عبیداللَّه زیاد را به کنترل خود درآوردند.
ابن زیاد ترسید. آنها مىگفتند: «شما هانى را کشتهاید.» ابن زیاد به «شریح قاضى» گفت: «برو ببین اگر هانى زنده است، به مردمش خبر بده.» شریح دید هانى بن عروه زنده، اما مجروح است. تا چشم هانى به شریح افتاد، فریاد برآورد: «اى مسلمانان! این چه وضعى است؟! پس قوم من چه شدند؟! چرا سراغ من نیامدند؟! چرا نمىآیند مرا از اینجا نجات دهند؟! مگر مردهاند؟!»
شریح قاضى گفت: «مىخواستم حرفهاى هانى را به کسانى که دورِ دارالاماره را گرفته بودند، منعکس کنم. اما افسوس که جاسوس عبیداللَّه آنجا حضور داشت و جرأت نکردم!»
«جرأت نکردم» یعنى چه؟ یعنى همین که ما مىگوییم ترجیح دنیا بر دین! شاید اگر شریح همین یک کار را انجام مىداد، تاریخ عوض مىشد.
اگر شریح به مردم مىگفت که هانى زنده است، اما مجروح در زندان افتاده و عبیداللَّه قصد دارد او را بکشد، با توجّه به اینکه عبیداللَّه هنوز قدرت نگرفته بود، آنها مىریختند و هانى را نجات مىدادند. با نجات هانى هم قدرت پیدا مىکردند، روحیه مىیافتند، دارالاماره را محاصره مىکردند، عبیداللَّه را مىگرفتند؛ یا مىکشتند و یا مىفرستادند مىرفت. آن گاه کوفه از آنِ امام حسین علیهالسّلام مىشد و دیگر واقعهى کربلا اتّفاق نمىافتاد! اگر واقعهى کربلا اتّفاق نمىافتاد؛ یعنى امام حسین علیهالسّلام به حکومت مىرسید. حکومت حسینى، اگر شش ماه هم طول مىکشید براى تاریخ برکات زیادى داشت. گرچه، بیشتر هم ممکن بود طول بکشد.
اى شریح قاضى! چرا وقتى که دیدى هانى در آن وضعیت است، شهادتِ حق ندادى؟! عیب و نقصِ خواصِ ترجیح دهندهى دنیا بر دین، همین است.
بیانات مقام معظم رهبری در دیدار فرماندهان لشکر ۲۷ محمد رسولالله (ص) ۱۳۷۵/۰۳/۲۰
مسأله گریه نیست... مسأله سیاسی است...
امام حسين(علیه السلام) با عده كم همه چيزش را فداى اسلام كرد؛ مقابل يك امپراتورى بزرگ ايستاد و «نه» گفت؛ هر روز بايد در هر جا اين «نه» محفوظ بماند. و اين مجالسى كه هست مجالسى است كه دنبال همين است كه اين «نه» را محفوظ بدارد.
بچه ها و جوان هاى ما خيال نكنند كه مسأله، مسأله «ملتِ گريه» است! اين را ديگران القا كردند به شماها كه بگوييد «ملتِ گريه»! آنها از همين گريه ها مى ترسند، براى اينكه گريه اى است كه گريه بر مظلوم است؛ فريادمقابل ظالم است.
دسته هايى كه بيرون مى آيند، مقابل ظالم قيام كرده اند. اين ها را بايد حفظ كنيد. اين ها شعائر مذهبى ماست كه بايد حفظ بشود. اينها يك شعائر سياسى است كه بايد حفظ بشود. بازيتان ندهند اين قلم فرساها!
( صحيفه امام، ج۱۰، ص۳۱۶)
مسأله، مسأله گريه نيست. مسأله، مسأله تباكى نيست. مسأله، مسئله سياسى است كه ائمه ما با همان ديد الهى كه داشتند، مى خواستند كه اين ملتها را با هم بسيج كنند، اينها را يكپارچه كنند تا آسيب پذير نباشند.
صحیفه امام، ج۱۳، ص ۳۲۳
بیت المال مسلمین مانند آب چرکین است
مرحوم شیخ مرتضی انصاری برای هزینه منزل مبلغ ناچیزی اختصاص داده بود که کافی نبود، خانواده شیخ پیش یکی از علما که نزد شیخ محترم بود شکایت کرد و از او خواست تا در این باره با شیخ گفتگو کند که اندکی بر مقرری افزوده شود. آن عالم خدمت شیخ شرفیاب شده و جریان را گفت و خواسته خانواده را بیان کرد.
شیخ وقتی به منزل تشریف آورد به همسرش فرمود: لباسهای مرا شستشو ده و آب های چرکین آن را نگه دار و دور مزیز. همسر شیخ فرموده شیخ را انجام داد. شیخ فرمود: حالا این آب را بیاشام! عرض کرد: چگونه بیاشامم آبهای چرکین را و این چه امری است؟
شیخ فرمود: پس نیک بنگر و فکر کن این مالهائی که پیش من است در نظرم مانند همین آب چرکین است همان گونه که تو نمی توانی و نمی خواهی از این آب بخوری من هم حق ندارم و برایم جایز نیست به شما بیش از آنکه اکنون می دهم بپردازم زیرا این اموال حقوق فقرا است و شما با سایر مستمندان در نظرم یکسانید.
و این در ایامی بود که سیل حقوق شرعی از اطراف جهان تشیع به سوی شیخ سرازیر بود.
مردان علم درمیدان عمل، ج 5،سید نعمت الله حسینی
هدف شیعه انگلیسی چیست؟
خواص باطل...
شبث ابن ربعی:
اسمش شبث ابن ربعی است،دیرتر از همه اسلام آورد.علامه شهیدی او را به طاووس تشبیه می کند.
پس از رحلت پیامبر مرتد گردید و طرفدار پیامبران دروغین شد.
وقتی ابوبکر پیامبران دروغین را شکست داد دوباره مسلمان شد.در زمام امیرالمؤمنین جزو سپاهیان حضرت امیر بود ، به خوارج پیوست و بعد از متفرق شدن خوارج دوباره به سپاه امام آمد.
بعد از شهادت امیرالمؤمنین، به معاویه پیوست و سعی کرد امام حسن(ع) را به معاویه تحویل دهد.
شبث در واقعه عاشورا از کسانی بود که به امام حسین علیه السلام نامه نوشتند و او را به کوفه دعوت کردند. اما او با روی کار آمدن عبیدالله زیاد در کوفه به سمت وی رفت و با مسلم بن عقیل دشمنی کرد. او که تا روز پنجم محرم از رفتن به کربلا طفره میرفت، مجبور به شرکت درواقعه کربلا شد، در روز عاشورا که فرمانده نیروهای پیاده لشکر دشمن (شمر ابن ذالجوشن) بود، امام حسین علیه السلام در اولین سخنرانی خود از او و دیگر سران کوفه نام برد و نامه نوشتن و دعوتشان را یادآوری کرد.
وی در معرکه کربلا زیرکانه عمل کرد و از رویارویی مستقیم با حسین و یارانش پرهیز کرد تا جایگاه خود را در آینده به خطر نیندازد.
او بعدها به همراهی مختار ثقفی به خونخواهی امام حسین علیه السلام در آمد و رئیس پلیس مختار شد. وقتی مختار که به قلع و قمع قاتلین امام حسین(ع) مشغول شد او را نیز تعقیب کرد که شبث به بصره نزد زبیریان فرار کرد و پس از آن در کشته شدن مختار توسط زبیریان حضور داشت. سپس با غلبه حجاج بن یوسف (فرمانروای مروانیان) بر زبیریان در کوفه او به مروانیان پیوست.
شبث سرانجام در سال هشتاد قمری با بیش از یک قرن عمر در کوفه از دنیا رفت.