شهوترانی با انسان و جامعه چه میکند؟
شرافت و شهامت و شجاعت روح در همه كس رشد نمىكند. عزّت و آزادگى و عدالتخواهى و خيرخواه بشر بودن در همه كس رشد ندارد. در انسان شهوتران و عيّاش، اينها رو به زبونى و فرسودگى مىروند؛ در انسان از خود گذشته و از تن رهيده رشد مىكنند.
و لذا در آنجا كه انسان به شهوت و عيش و نوش گراييده است، همه سجاياى انسانى مرده است و انسان در لجن سيّئات اخلاقى فرو رفته است و بدان سبب جامعه و انسانها در راه سقوط مىافتند.
اولياى حقّ حتّى از بسيارى از لذّات مباح چشم مىپوشيدند و از گرفتارى در لذّات حلال نيز پرهيز داشتند، زيرا مىدانستند آنجا كه انسان پاىبند لذّت شد تعالى روح از او گرفته مىشود چه رسد به آنجا كه پاىبند گناه باشد.
استاد مطهری، علل گرایش به مادّیگری، ص177 (با تلخیص)
مبعوث شدن مردگان درقیامت
مردگان روز قیامت چگونه از قبرها مبعوث میشوند؟
از حضرت صادق علیه السلام روایت است که چون پروردگار اراده کند که عالم آفرینش را مبعوث فرماید، بر زمین چهل روز باران می بارد قطعات بدن بهم می پیوندند و روی آنها گوشت روئیده میشود.
سپس آن حضرت فرمود: جبرائیل نزد پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم آمد و دست او را گرفت و به بقیع آورد؛ تا اینکه کنار قبری رسیدند و جبرائیل صاحب آن قبر را صدا زد و گفت: به اذن خدا برخیز!
مردی که موهای سر و صورتش سفید بود از میان قبر برخاست و خاک را با دست خود از چهره خود پاک میکرد، و می گفت: الْحَمْدُ لِلهِ وَ اللَهُ أَکْبَرُ. جبرائیل به او گفت: به اذن خدا دو مرتبه در قبر باز گرد!
سپس به کنار قبری دیگر آمدند و جبرائیل صاحبش را ندا درداد: به اذن خدا برخیز! از میان قبر مردی با چهره و سیمای سیاه برخاست و می گفت: یَا حَسْرَتَاهُ! یَا ثُبُورَاهُ! و سپس جبرائیل به او گفت: باز گرد به مکانی که بودی به اذن خدا.
و پس از آن گفت: ای محمد! این قِسم مردگان در روز قیامت محشور میشوند. مؤمنان میگویند: الْحَمْدُ لِلهِ وَ اللَهُ أَکْبَرُ. و دسته دیگر میگویند: یَا حَسْرَتَاهُ، یَا ثُبُورَاهُ.
تفسیر قمی طبع سنگی ص581 و از طبع حروفی نجف ج2
چهار اصل در سیر و سلوک
از امام صادق عليه السلام پرسیدند: كار خود را بر چه اساسى استوار ساخته اى؟
فرمودند: بر چهار اصل:
1- فهمیدم كه عمل مرا كسى ديگر انجام نمى دهد پس (برای انجام آن) تلاش نمودم
2- دانستم كه خدا بر کار من آگاه است، پس (از انجام کارهای ناشایست) حيا كردم
3- فهمیدم كه روزى مرا ديگرى نمى خورد پس آرام گرفتم؛
4-دانستم كه پايان كار من مرگ است پس براى آن آماده شدم.
بحار الانوار, ج75، ص228
حکم جوشیدن انگور و غوره در غذا
سوال:
1-بنده در غذایی که شخص دیگری درست کرده چند تا دونه انگور که با غذا پخته شده دیدم، آیا این غذا پاک است یا نجس?
2- در مورد غوره که داخل غذا پخته شود چه حکمی دارد?
پاسخ:
آیت الله خامنه ای :
ج1) اگر حبه های انگور بسیار کم باشد و آب انگور مستهلک شود به طوری که آب انگور بر آن صدق نکند حلال است.
ج2) اشکال ندارد.
آیت الله مکارم :
1- اگر چند حبه انگور در غذا مستهلک شود، آن غذا قابل خوردن است. 2- ریختن غوره داخل غذا، مانعی ندارد.
آیت الله فاضل :
1- اگر حبه های انگور بسیار کم باشد و آب انگور مستهلک شود به طوری که آب انگور بر آن صدق نکند حلال است.
2- پخته شدن غوره در داخل غذا اشکال ندارد و حلال است.
آیت الله شبیری:
1- در فرض سوال، احتياط آن است كه از آن غذا اجتناب شود و خوردن آن هم حرام است.
2- مانعی ندارد.
استفتاء از سایت مراجع عظام
درمحضراستاد
آیت الله مجتهدی تهرانی(ره) :
خیلی مرد می خواهد که دلش را از غیر یاد خدا تهی سازد.
مستاجرهایی که در دلش خانه کرده اند ، همه را بیرون کند.
یک گوشه دل انسان محبّت دنیاست ، یک گوشه دیگرش محبّت خانه ، یک گوشه دیگرش محبّت زن و بچه ، یک گوشه دیگرش محبّت مال و یک گوشه دیگرش محبّت جاه و مقام.
… هر کس بالاخره یک مستاجرهایی در خانه دل دارد و محبّت هایی در گوشه و کنار دلش هست ،
مرد آن کسی است که همه این ها را جواب کند. خدا نکند که شیطان هم بیاید و در دل انسان لانه کند.
پیامبر به دنبال مردم میرفت برای تبلیغ دین
طبِيبٌ دَوَّارٌ بِطِبِّهِ قَدْ أَحْكَمَ مَرَاهِمَهُ وَ أَحْمَى مَوَاسِمَهُ يَضَعُ ذَلِكَ حَيْثُ الْحَاجَةُ إِلَيْهِ مِنْ قُلُوبٍ عُمْيٍ وَ آذَانٍ صُمٍّ وَ أَلْسِنَةٍ بُكْمٍ مُتَتَبِّعٌ بِدَوَائِهِ مَوَاضِعَ الْغَفْلَةِ وَ مَوَاطِنَ الْحَيْرَةِ
پيامبر (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ) طبيبى است كه براى درمان بيماران سيّار است.
مرهم هاى شفا بخش او آماده، و ابزار داغ كردن زخم ها را گداخته. براى شفاى قلب هاى كور و گوش هاى ناشنوا و زبان هاى لال، آماده، و با داروى خود در پى يافتن بيماران فراموش شده و سرگردان است
نهج البلاغه خطبه108
سفارش آیه الله العظمی مرعشی نجفی خطاب به فرزندانشان
فرزندانم! به قرآن نزدیک شوید و فاصله ی خود را با قرآن کم کنید.
هر روز یک جزء از قرآن را بخوانید و یا هر اندازه که می توانید، از آیات آن را تلاوت کنید؛
زیرا قرائت قرآن، باعث آرامش خاطر می شود و به شما امنیت می بخشد.
هیچ وقت قرآن را دور از دسترس قرار ندهید. قرآن را در جایی بگذارید که در معرض دید باشد؛ تا همیشه دیده شود.
و یادتان نرود که هر گاه چشمتان به آن می افتد، چند آیه از آن را تلاوت کنید
و کوشش نمایید آیاتی از آن را حفظ کنید…
چگونگی شکلگیری تفکر یمانی
اصل تفکر یمانی توسط شیخ حیدر مشتت شکل گرفت که نسبت به احمد بن اسماعیل پیشینهی بیشتری در طلبگی داشت و احمد بن اسماعیل در حقیقت در نجف مهمان او بود.[1]
محمدعلی نصرالدین مینویسد: «بعضی از آنها به من گفتهاند که آنها حدود هفت نفر بودند و بسیاری از اوقات کنار نهرهای اطراف نجف میرفتند و به عبادت و گوشهنشینی میپرداختند و فقط نان و سبزی میخوردند تا اینکه در سال 1424 قمری، حیدر مشتت و احمد اسماعیل تصمیم گرفتند حرکت یمانی را که احادیث به آن اشاره دارند و او را وزیر امام مهدی(عجلاللهتعالیفرجه) معرفی میکنند، آغاز نمایند. آنها در ابتدا شخص یمانی را مبهم گذاشتند و حیدر مشتت مشخص نکرد که یمانی خودش است یا احمد اسماعیل. حیدر بیشتر از رفیق خود، فعال بود به همین خاطر چند بار به قم مسافرت کرد تا اعراب و طلاب ساکن آن را تحت تأثیر قرار دهد. چند سال قبل به همراه یاران خود اقدام به پخش اعلامیههایی کرد که در آن به ظهور یمانی بشارت داده بود و یک روز به همراه یاران خود از وسط شهر قم، تظاهرکنان و درحالیکه شعار میدادند و فریاد میکشیدند، بهطرف مسجد جمکران حرکت کردند که توسط پلیس، دستگیر و به عراق فرستاده شدند.»[2]
آقای کورانی در کتاب دیگر خود با تفصیل بیشتری به همین موضوع پرداخته و تصریح میکند که فرد مذکور، حیدر مشتت بوده است.[4]
تلنگر....
آیت الله مجتهدی تهرانی (ره) :
هر چه می خواهی در این دنیا زندگی کنی بکن! اما آخرش مرگ است
آقا از این کوچه نرو ! بن بست است. این خیره سر میرود. تاریک هم هست
پیشانی اش می خورد به دیوار.
این دنیا هم کوچه ی بن بست است. آخرش پیشانی مان میخورد به سنگ لحََد.
آن وقت تازه پشیمان می شویم. میگوییم خدایا مارا به دنیا بازگردان، مااشتباه میکردیم. دیگر عمل صالح انجام میدهیم. خطاب میرسد.
کلاّ : ساکت شو!
تو برگردی به دنیا باز همان آدم اولی ! تو خوب بشو نیستی. می گویی من را برگردان به دنیا ، آدم خوبی میشوم.. این همه جنازه بردی،
دوستانت را بردی دفن کردی، میخواستی خیال کنی که خودت مرده ای.
بسم الله. جنازه که بردی دفن کردی فکر کن خودت هستی و دوباره
زنده شدی، آمده ای به دنیا. آیا اعمالمان را خوب می کنیم؟
اینچنین خدایی داریم ...
لطف خدا به بندش اونقد زیاده که امام صادق (ع)فرمود
خداوند به داود نبی (ع)وحی کرد :
“بنده مؤمن من اگر مرتکب گناهی شد، ولی پشیمان گشت و توبه نمود و در وقت یاد آوری آن گناه از من حیأ نمود ، علاوه بر این گناه او را مــیآمرزم ،آن را به حسنه تبدیل مــیکنم و من خدای ارحم الراحمین هستم".
بحارالانوار، علامه مجلسی، ج 6، ص 28
حکم توقف در مساجد یا گذاشتن چیزی در آنها برای جُنُب
سوال:
آیا توقف در مساجد یا گذاشتن چیزی در آنها برای جُنُب جایز است؟
پاسخ:
توقف در سایر مساجد (غیر مسجد الحرام یا مسجد النبی) و گذاشتن چیزی در آنها برای جُنُب حرام است، ولی اگراز یک در وارد و از در دیگر خارج شود مانع ندارد.
توجه:
1. برخی از فقها بنابر احتیاط واجب جایز نمی دانند و برخی نیز فتوای صریح به جایز نبودن داده اند و نظر سومی وجود ندارد.
2.تکیه ها، حسینیه ها، مهدیه، نمازخانه و از این قبیل مکان ها حکم مسجد را ندارند.
توضیح المسائل ده مرجع، م 355؛ امام، العروه الوثقی مع تعلیقات، ج1، فصل فی ما یحرم علی الجنب، ص185؛ سبحانی، توضیح المسائل، م 349.
برگرفته از کتاب «رساله مصور»، ج1.
عالمان امر كننده بى عمل
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله:
پشيمان ترين و پُر حسرت ترين دوزخيان، مردى است كه بنده اى را به راه خداوند عزّ و جلّ فرا خواند و او دعوتش را بپذيرد و خداوند عزّ و جلّ را اطاعت كند و خداوند به بهشتش برد و دعوت كننده را به سبب فرو گذاشتن عمل و پيروى از هوا و هوس به دوزخ برد.
الخصال ؛ 51/63
گروهى از بهشتيان، به گروهى از دوزخيان مى نگرند و مى گويند: ما به بركت آموزش و پرورش شما به بهشت رفتيم. چه شده است كه شما خود به دوزخ افتاده ايد؟ گويند: ما به نيكى فرمان مى داديم و خود به آن عمل نمى كرديم.
مكارم الأخلاق ؛ 2/364/2661
حضرت ام البنین (س) نخستین مربی فرزندان...
“لبابه” همسر حضرت عباس (علیه السلام) می گویند:
وقتی همسرم حضرت عباس علیهالسلام، با لبخند از سختگیریهای مادرش در تربیت فرزندان میگفت و میگفت که مادرش نخستین مربی شمشیرزنی و تیراندازی او و برادرانش بوده، نمیتوانستم به خود بقبولانم که این فرشته مجسم و این تندیس بینقص لطافت و زنانگی، نسبتی با شمشیر و کمان داشته باشد.
همواره صحبتهایی از این دست را ترفندی از جانب همسرم میدانستم که شاید میخواست میزان شناخت من از روحیه و عواطف مادرش را بسنجد.
امروز در بازار مدینه، با دو زن مسافر از قبیله بنیکلاب ملاقات کردم. وقتی دانستند که من عروس فاطمه کلابیهام، با خوشحالی مرا در آغوش گرفتند و بعد از پرسیدن حال و نشانی منزل او، اولین سؤالشان، مرا از فرط تعجب بر جا خشک کرد: هنوز هم شمشیر میبندد؟
- شمشیر؟! نه.
- پس برادرش درست میگفت که از بعد ازدواج، تغییر کرده.
- یعنی میگویید مادر همسرم جنگیدن میداند؟!
از حیرت، سادگی و نوع پرسشم به خنده افتادند. یکی از آنها به عذرخواهی از خنده بیاختیار و بیمقدمهشان، روی مرا بوسید و گفت: شما دختران شهر چه قدر سادهاید. قبیله ما “بنیکلاب” به جنگاوری و دلیری میان قبایل مشهور و معروف است و تقریباً تمام زنان قبیله نیز کمابیش با شمشیرزنی، تیراندازی و نیزهداری آشنایند. اما فاطمه از نسل “ملاعب الاسنه” (به بازی گیرنده نیزهها) است و خانوادهاش نه فقط در میان قبیله ما و کل اعراب، بلکه حتی در امپراتوری روم نیز معروف و مورد احترامند. فاطمه در شمشیرزنی و فنون جنگی به قدری ورزیده و آموزش دیده بود که حتی برادران و نزدیکانش تاب هماوردی و مقابله با او را نداشتند.
از کتاب ماه به روایت آه
حضرت ام البنين سلام الله علیها
مراد از حشر با پيامبر چيست ؟
غرض آن كه مرحوم آقاي شعراني درباره حشر دربهشت ومحشور شدن با بهشتي ها مي فرمود كه محشور شدن با پيامبر (ص) يعني حشر با حقيقت رسول الله واين با آن حشر كه عوام بر سر زبان دارند فرق دارد،
آن گاه مثال ميزد و ميفرمود :
الان عده اي خدمت آيت الله بروجردي مي روند .
ودر محضرش مي نشينند و حتي دستش را مي بوسند و شايد شبانه روز در كنارش هم باشند ، چنين كساني محشور با آقاي بروجردي اند و ظاهرا با او حشر و نشر دارند .
آيا شما چنين حشر مي خواهيد يا حشر علمي و معنوي آن حشركه ميگوييم خدايا مارا با محمد و آل محمد (ص) محشور بدار ،بدان معناست كه ما را با صفات و حقيقت آنها محشور فرما ، ما را بر اسرار قرآن و مقامات بهتر توفيق ارزاني دار ، ما چنين حشر را ميخواهيم ؛ منظور حشر جسماني نيست .
حضرت علامه حسن زاده آملي
حضرت علی عليه السلام در گذر از قبرستان
ای ساکنان خانه های وحشت زا ومحله های خالی و گورهای تاریک!ای خفتگان در خاک!ای غریبان!ای اهل تنهایی!ای اهل وحشت!شما پیش از ما رفتید و ما به دنبال شما،به شما می پیوندیم.
امّا درخانه هایتان دیگران سکونت کردند،و امّا زنانتان با دیگران ازدواج کردند،
و اموالتان در میان دیگران تقسیم شد!این خبر ما هست،شما چه خبری دارید؟
سپس رو به اصحاب فرمود: بدانید که اگر اجازه سخن گفتن داشتند،به شما خبر می دادند که؛« بهترین توشه تقوا است….»
حکمت 130 نهج البلاغه
روشنگری جهاد است نه تندروی!
امام خامنه ای(حفظه الله) :
البتّه یکی از جهادها هم جهاد فکری است. چون دشمن ممکن است ما را غافل کند، فکر ما را منحرف سازد و دچار خطا و اشتباهمان گرداند؛ هرکس که در راه روشنگری فکر مردم، تلاشی بکند، از انحرافی جلوگیری نماید و مانع سوءفهمی شود، از آنجا که در مقابله با دشمن است، تلاشش جهاد نامیده میشود.
آن هم جهادی که شاید امروز، مهمّ محسوب می شود. پس، کشور ما امروز کانون جهاد است.
20/3/1375
حضرت ام البنین (س) مادر چهار شهيد
با شهادت چهار فرزند امالبنين عليهاالسلام در كربلا، اين بانوي شكيبا، به افتخار مادر شهيدان بودن نائل آمد و دركنار همسر شهيد بودن، افتخاری ديگر بر صفحه افتخاراتش افزوده شد.
وقتي خبر شهادت فرزندانش به او رسيد، سرشك اشك از ديده فرو ريخت و با روحيهاي قوی در اشعاری گفت:
«اي كسي كه فرزند رشيدم عباس را ديدي كه همانند پدرش بر دشمنان تاخت، فرزندان علی عليهالسلام همه شيران بيشه شجاعتند ،
شنيدهام بر سر عباس عمود آهنين زدند، در حالي كه دستهايش را قطع كرده بودند؛ اگر دست در بدن پسرم بود، چه كسي میتوانست نزد او آيد و با او بجنگد؟»
ام البنين ، پاسدار خاطره ی عاشورا :
از ويژگيهاي بسيار مهم ام البنين، توجه به زمان و مسائل مربوط به آن و ولايت مداری ایشان است .
وي پس از واقعه عاشورا ، از مرثيهخوانی و نوحهسرايی استفاده كرده تا ندای مظلوميت كربلاييان را به گوش نسلهاي آينده برساند.
ايشان هر روز به همراه پسر حضرت عباس عليهالسلام ، عبيدالله كه همراه مادرش در كربلا حضور داشت و سند زندهاي براي بيان وقايع عاشورا بود، به بقيع ميرفت و نوحه ميخواند و شور و غوغایی بپا مي كرد .
مردم مدينه اطراف او گرد مي آمدند و با او همناله مي شدند. حتي مروان بن حكم حاكم وقت مدينه نيز در ميان ايشان بود و گريه مي كرد .
او با اين اشعار، هم حماسه كربلا را بازگو و هم در قالب عزاداری به حكومت وقت نوعي اعتراض ميكرد و مردم را كه اطراف او جمع ميشدند، از جنايات بنیاميه، آگاه مینمود.
امام باقر(سلام الله عليه)ميفرمايند :
آن حضرت به بقيع ميرفت و آن قدر جانسوز مرثيه ميخواند كه مروان با آن قساوت قلب گريه ميكرد .
منابع ؛
(۱) مقاتل الطالبين ص56
بحارالانوار ج 45 ص 40
رياحين الشريعه، ذبيح الله محلاتي، ج 3، ص 294
تنقيح المقال، ج 3، ص 70.