نگاه گزینشی به غرب
دو توصیه امروز رهبر انقلاب به مسئولان و محققان ستاد توسعه علوم شناختی:
اول اینکه، برای پیشرفت علمی از همه تواناییهای غربیها استفاده کنید و از شاگردی کردن و یادگرفتن هرگز پرهیز نکنید، زیرا ما از شاگردی کردن ننگمان نمیآید بلکه از «همیشه شاگرد ماندن» ننگمان میآید.
[امّا] هیچگاه به برنامهها و توصیههای غربیها اعتماد نکنید. همواره باید به توصیه غربیها با سوءظن نگریسته شود. کشورهای غربی که امروز بیشترین پیشرفتها را در زمینه علوم جدید دارند، بیشترین جنایات را نیز در طول تاریخ بر ضد ملتها مرتکب شده اند.
حضرت زهرا سلام الله علیها با وصیت خود،در تاریخ پیروز شد...
آیت الله بهجت ره:
حضرت زهرا سلام الله علیها با وصیت عجیب خود،در تاریخ پیروز شد…
تدبیر شهیدحسین خرازی در برابر دشمن تا دندان مسلح
وقتی لشگر ۱۴ امام حسین(ع) به خاک عراق نفوذ کرد و به منطقه تسلط پیدا کرد، آتش عراق سنگین شد.
شهید خرازی از طریق بیسیم به ژنرال ماهر عبدالرشید (از فرماندهان معروف ارتش عراق) پیام داد: «خط اول تو را گرفتم، خط دوم تو را هم گرفتم. خط سوم تو را هم گرفتم، خط چهارم تو را هم گرفتم، خط پنجم تو را هم گرفتم، سنگرهاي مجهز نونی تو را هم گرفتم. هيچ مانعی جلوی من نيست؛ امشب میخواهم بيايم به شهر بصره و تو را ببينم!»
ماهر عبدالرشيد هول كرد! پرسيد: «میخواهی بيايی چه كار كنی يا چه بگويی؟!»
خرازی جواب داد: «يك پای تو را قطع كردم. میخواهم پای ديگرت را هم قطع كنم!»
ماهر جواب داد: «بيا! من هم يك دست تو را قطع كردم، دومی را هم قطع میكنم!»
خرازی گفت: «باشد! وعده ما امشب در ميدان شهر بصره»
با اين پيغام، اوضاع نيروهای عراقی به هم ريخت. ژنرال ماهر عبدالرشيد كه واقعاً از تصور سقوط شهر بصره ترسيده بود، تمام چينشی را كه قبل از آن برای عقب نشينی انجام داده بود، به هم زد!
حجم آتش عراق دهها برابر شد و آن شب به قدری روی منطقه شلمچه گلوله ريختند كه در طول تاريخ جنگ تا آن زمان و حتی بعد از آن بی سابقه بود!
وقتی حکمت این کار را از خرازی پرسیدند، گفت: «ما در اين منطقه نيرو و امكانات نداشتيم. مهمات هم نداشتيم. اين كار را كردم تا آنها تحريک شوند و منطقه را زير آتش بگيرند و دست كم به اندازه يك هفته عمليات، مهمات خود را هدر بدهند!»
بعدها براساس مطالبی كه از بيسيم شنيده شد، گفتند: «آن شب انبارهای مهمات عراقیها خالی شده بود و به قدری كمبود مهمات داشتند كه تا دميدن صبح، مهمات داخل تريلرها را مستقيم به كنار توپ ها و خمپاره اندازها میردند و مصرف میكردند.»
این تدبیر شهید خرازیرو مقایسه کنید با برخی دولتمردان کنونی که تا حالا چندین بار سر بزنگاه، گرای خالی بودن خزانه و اثر کردن تحریمها رو به دشمن دادن!
هشدارازاعتمادبه دشمنان
ای کاش می فهمیدیم که گرگ ها بر ما هجوم آورده اند،
ما باید به کفار سوءظن داشته باشیم و با آنها محب و دوست نباشیم،
از (حرف) حق شان بترسیم چه برسد به باطل شان.
زیرا آنها (حتی) حق را تور و وسیله صید ما می کنند.
و این که کفار بعد از گرفتن دین ما، دنیای ما را هم از دست ما میگیرند.
در محضر بهجت،جلد 1، ص 147
زیر دست
روزى امام سجاد(علیه السلام) يكى از غلامان خود را صدا زد، ولى او با اينكه صداى امام را مى شنيد، پاسخ نداد؛ تا اينكه بار سوم حضرت از او پرسیدند:
“پسرم! مگر صداى مرا نمی شنوی؟”
غلام پاسخ داد:
“بله! شنيدم”
امام سجاد(علیه السلام) فرمود:
“پس چرا جواب ندادی؟”
غلام گفت:
“از شما در امان بودم و مى دانستم اگر جواب ندهم، نسبت به من خشمگين نمى شوی!”
امام سجاد(علیه السلام)فرمود:
“الحمدلله الذى جعل مملوكى ياءمننى
شكر و سپاس خداوند را كه زير دست مرا از من ايمن ساخت".
تاریخ دمشق، ج۳۶، ص ۱۵۵
مهمترین توصیهی امروز رهبر انقلاب به مسئولان بهخصوص دولتمردان
اولویت کاری خود را حل مشکلات معیشتی مردم بهویژه قشرهای ضعیف قرار دهید، چرا که این مسئله اهمیت ویژهای دارد…
البته رسیدگی به معیشت مردم فقط این نیست که بین مردم پول پخش کنیم، توجه به بخش های مضر و خطرناک اقتصاد و جلوگیری از سودجویی دلالان هم رسیدگی به معیشت است.
۹۷/۱۰/۱۹
درخواست ازبهلول برای قضاوت
هارون الرشیـد درخواسـت نمــود کسـی را بــرای قضـاوت در بغـداد انتخاب نمایید. اطرافیان او همه با هم گفتند عـادل تر از بهلول سـراغ نداریم او را انتخاب نمایید
خلیفه دستور داد بهلول را نزد او بیاورند. بعد از دیــدار با بهلول به او پیشنهاد قاضی شــدن در بغداد را داد . بهلول گفــت من شایسته این مقام نیستم و صلاحیـت انجــام چنین کاری را نـدارم
هارون الرشید گفــت تمـام بزرگان بغـداد تو را انتخاب کرده اند چگونه اســت که تو قبول نمی کنی ! بهلول جــواب داد من از اوضـاع و احـوال خودم بیشتــر اطلاع دارم و این سخن یا راسـت است یا دروغ
اگر راســت اســت که مـن به ایــن دلیل که گفتم شایسته مقام نیستــم و اگر هم دروغ باشد که شخص دروغگو صلاحیت قضاوت کردن ندارد ! هارون اصـرار کرد و بهلول درخـواســت کرد یک روز به او مهلت دهند تا فکر کند
فــردای آن روز بهلول بر چــوبی نشســـت و در خیابان ها فریـاد میـزد اسبم رم کرده بروید کنار تا زیـر سمــش گرفتــار نشــده اید . مــردم گفتند بهلول دیوانه شده است
خبــر دیوانگی بهلول به خلیفه رسیــد . هارون الرشید گفــت او دیوانه نشــده اســت او بخاطر حفظ دینش از دســت ما فرار کـرده تا در حقوق مردم دخالتی نداشته باشد.
مرور برکلام رهبرانقلاب درمورد9دی
در آستانه فرارسیدن روز نهم دی مهم ترین جملات ولی امر مسلمین جهان امام خامنهای مدظله العالی درباره حماسه نهم دی و فتنه را مرور نماییم:
_ دنیاطلبان برای اینکه به مقاصد خودشان برسند، در جامعه فتنه ایجاد میکنند؛ جنگها، تبلیغات دروغین، سیاستبازیهای ناجوانمردانه؛ اینها ناشی از همین دنیاطلبیهاست.
۱۳۸۷/۰۶/۲۹
_ در اوائل حوادث بعد از انتخابات ۸۸ اولین کاری که شد، تردیدافکنی در کار مسئولین رسمی کشور بود؛ در کار شورای نگهبان، در کار وزارت کشور. این تردیدافکنی ها خیلی مضر است؛ دشمن این را میخواهد.
۱۳۸۸/۰۹/۰۴
_ در شرائط فتنه، کار دشوارتر است؛ تشخیص دشوارتر است. البته خدای متعال حجت را همیشه تمام میکند؛ هیچ وقت نمیگذارد مردم از خدای متعال طلبکار باشند و بگویند تو حجت را برای ما تمام نکردی، راهنما نفرستادی، ما از این جهت گمراه شدیم.
۱۳۸۸/۱۰/۱۹
_ فتنه معنایش این است که یک عدهای بیایند با ظاهرِ دوست و باطنِ دشمن وارد میدان شوند، فضا را غبارآلود کنند؛ در این فضای غبارآلود، دشمن صریح بتواند چهرهی خودش را پنهان کند، وارد میدان شود و ضربه بزند.
۱۳۸۸/۱۰/۲۹
_ وقتی در داخل محیط فتنه، کسانی با زبانشان صریحاً اسلام و شعارهای نظام جمهوری اسلامی را نفی میکنند، با عملشان هم جمهوریت و یک انتخابات را زیر سؤال میبرند، وقتی این پدیده در جامعه ظاهر شد، انتظار از خواص این است که مرزشان را مشخص کنند، موضعشان را مشخص کنند.
۱۳۸۸/۱۰/۲۹
_ مهمترین هدف از حوادث دوران فتنهی بعد از انتخابات ۸۸ این بود که بین آحاد ملت شکاف بیندازند؛ سعیشان این بود. میخواستند شکاف بین آحاد مردم بیندازند، و نتوانستند.
۱۳۸۸/۱۱/۱۹
درخواست ازبهلول برای قضاوت
هارون الرشیـد درخواسـت نمــود کسـی را بــرای قضـاوت در بغـداد انتخاب نمایید. اطرافیان او همه با هم گفتند عـادل تر از بهلول سـراغ نداریم او را انتخاب نمایید
خلیفه دستور داد بهلول را نزد او بیاورند. بعد از دیــدار با بهلول به او پیشنهاد قاضی شــدن در بغداد را داد . بهلول گفــت من شایسته این مقام نیستم و صلاحیـت انجــام چنین کاری را نـدارم.
هارون الرشید گفــت تمـام بزرگان بغـداد تو را انتخاب کرده اند چگونه اســت که تو قبول نمی کنی ! بهلول جــواب داد من از اوضـاع و احـوال خودم بیشتــر اطلاع دارم و این سخن یا راسـت است یا دروغ.
اگر راســت اســت که مـن به ایــن دلیل که گفتم شایسته مقام نیستــم و اگر هم دروغ باشد که شخص دروغگو صلاحیت قضاوت کردن ندارد ! هارون اصـرار کرد و بهلول درخـواســت کرد یک روز به او مهلت دهند تا فکر کند.
فــردای آن روز بهلول بر چــوبی نشســـت و در خیابان ها فریـاد میـزد اسبم رم کرده بروید کنار تا زیـر سمــش گرفتــار نشــده اید . مــردم گفتند بهلول دیوانه شده است
خبــر دیوانگی بهلول به خلیفه رسیــد . هارون الرشید گفــت او دیوانه نشــده اســت او بخاطر حفظ دینش از دســت ما فرار کـرده تا در حقوق مردم دخالتی نداشته باشد.
بیدارباش
آبلیموی تقلبی وَبالِ عطار باشی
نقل اسـت عطاری که مشهور به تقـوا بود مریض و مرضش طولانـی شـد . یک نفـر از دوستـان به عیادتش رفـت و دید از وسائل زندگی و خــانه چیزی برایش نمانده.
حصیری زیر پایش و متکائی زیر سرش هست و این آقای تاجـر به چنین روزی افتاده . پسـرش وارد شد گفت پدر برای نسخه امروز پول نیست تا دوا بخـرم ، متکای زیـر سـرش را بــه او داد و گفــت این را هم ببر و بفــروش ببینم راحت می شوم یا نه؟
دوستش پرسیــد مطلب چیســت؟ گفــت من در کربلا نماینـدگی فروش آبلمیوی شیــراز داشتم آبلیمو وارد میکردم به مبلــغ گزاف می فروختم. ناگهان در کربلا تب حصبه عمومی شـد و طبیبها مداوای عام کردند که آبلیمو نافع است
مردم برای خریــد آمدند ، از فردا به خـودم گفتم چرا آبلیمــو را ارزان بفروشــم حالا که خریـدار فــراوان دارد دو برابــر و بعــد چنـــد برابـر کردم مردم بیچاره هم ناچــار می خریدند بعــد دیــدم آبلیمو دارد کم می شود و هر چه گران می کنم می خرند ولی تمام می شود.
شروع کردم آب در آبلیمو کردن و سپس آبلیموی مصنوعی و تقلبی درست کردم ، مال فراوانی به دســت آوردم ، مدتــی بعد در اثر ایــن بیمـاری بستری شدم.
آنچه پــول آبلیمو به دســت آوردم دادم تا امروز که دیدی همین مُتَکا باقی مانده بود این را نیز دادم ببینم راحــت می شـوم یا نه؟
رهبرمعظم انقلاب:مراقب باشید به دشمن پهلو ندهید
سیاسیون نامرد
حاضرجوابی های شهیدمدرس(ره)
زمانی که نصرتالدوله وزیـر دارایـی بود ، لایحه ای تقدیــم مجلس کرد که به موجــب آن ، دولت ایران یکصد سگ از انگلستان خریداری و وارد کند
او شرحـی درباره خصوصیــات این سگ ها بیان کرد و گفت این سگ ها شناسنامه دارند ، پــدر و مادر آنها معلوم است ، نژادشان مشخص است و از جمله خصوصیات دیگر آنها ایـن است که به محض دیدن دزد ، او را می گیرند.
شهید مدرس طبق معمول ، دست روی میـز زد و گفـت مخالفم . وزیـر دارایی گفت آقا! مـا هر چه لایحه می آوریم ، شما مخالفید ،دلیل مخالفت شما چیست؟
شهیدمـدرس جـواب داد مخالفــت من به نفع شماست ، مگر شما نگفتید ، این سگها به محـض دیدن دزد ، او را می گیرند؟
خوب آقای وزیر! به محض ورودشان ، اول شمـا را می گیرنـد پــس مخالفت من به نفع شمـاست نمایندگان با صـدای بلنــد خندیدنــد و لایحــه مسکوت ماند.
منبع : سایت مرکز اسناد انقلاب اسلامی
پاسخ رهبر معظم انقلاب به انتقاد تند یک طلبه ...
پاسخ رهبر معظم انقلاب به انتقاد تند یک طلبه درباره «قانون منع به کارگیری بازنشستگان »:
این قانون بسیار خوب است و حلقه بسته مدیریتی بسته کشور را برای جوانان میشکند. اما اینکه هر بازنشسته ای به کار گرفته نشود، درست نیست برخی جایگزین ندارند(البته تعدادشان بسیار کم است).
بهتر است مجلس جوری آن را اصلاح کند که نیازی به ورود رهبری نباشد.
برخوردبا گران فروش
به مختارالسلطنـه گفتند ماسـت در تهــران خیلی گران شده است. فرمان داد تا ارزان کنند. پس از چنـدی ناشناس به یکی از دکانهای شهر سـر زد و ماست خواست
ماست فروش که او را نشناخته بود پرسید : چه جور ماستی میخواهی ؟ ماست خوب یا ماست مختارالسلطنه؟ وی شگفت زده از این دو گونه ماست پرسید
ماست فروش گفت: ماست خوب همان است که از شیـر می گیرنـد و بـدون آب اسـت و با بهای دلخـواه می فـروشیـم.
ماسـت مختارالسلطنه همین تغار دوغ است که در جلوی دکان می بینی که یک سـوم آن ماسـت و دو سـوم دیگـر آن آب اسـت و آن را به بهایــی که مختارالسلطنه گفته میفروشیم . تو از کـدام میخواهی؟!
مـخـتارالسلطنه دســتور داد ماسـت فـروش را جلوی دکانش وارونـه از درختـی آویـزان کرده و بند تنبانـش را دور کمـر سفت ببندند.
سپـس تغـار دوغ را از بـالا در لنـگه های تنبـانش بریزنـد و آنقـدر آویـزان نگهش دارنـد تا همه آب هایی که به ماست افزوده از تنبان بیرون بچکد!
چـون دیگر فروشنده ها از این موضوع اطلاع پیـدا کردنــد ، همگـی ماسـت ها را کیسـه کردنـد
وقتى ميگوینـد فلانى ماستشو كيسه كرده يعنى اين.
مسولین بایدبیدترباشند...
ﻣﺮﺩی ﺑﻪ ﺩﺭﺑـﺎﺭ ﺧﺎﻥ ﺯﻧﺪ رفــت ﻭ ﺑﺎ ﻧﺎﻟــﻪ ﻭ ﻓﺮﻳﺎﺩ می ﺧﻮﺍست کریم خان ﺭﺍ ﻣﻼﻗﺎﺕ ﻛﻨﺪ . ﺳﺮﺑﺎﺯﺍﻥ ﻣﺎﻧﻊ ﻭﺭﻭﺩ او شدند.
ﺧﺎﻥ ﺯﻧﺪ ﺩﺭ ﺣﺎﻝ ﻛﺸﻴﺪﻥ ﻗﻠﻴﺎﻥ ﻧﺎﻟﻪ ﻭ ﻓﺮﻳﺎﺩ ﻣـﺮﺩ ﺭﺍ شنیــد . پـرسـیـدﻣﺎﺟــﺮﺍ ﭼﻴـﺴــﺖ؟ ﭘـﺲ ﺍﺯ ﮔﺰﺍﺭﺵ ﺳﺮﺑﺎﺯﺍﻥ ﺑﻪ ﺧﺎﻥ ، ﺩﺳﺘــﻮﺭ داد ﻛﻪ ﻣـﺮﺩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺣﻀﻮﺭﺵ ﺑﺒﺮﻧﺪ.
ﻣــﺮﺩ ﺑﻪ ﺣﻀﻮﺭ ﺧﺎﻥ ﺯﻧﺪ ﺭﺳـید . کریم خان ﺍﺯ ﺍﻭ پرسـیـد ﭼﻪ ﺷــﺪﻩ ﺍﺳﺖ ﭼﻨﻴﻦ ﻧﺎﻟﻪ ﻭ ﻓﺮﻳﺎﺩ می کنی؟
ﻣﺮﺩ ﺑﺎ ﺩﺭشتــی گفت ﺩﺯﺩ ، دزد ﻫﻤـﻪ ﺍﻣﻮﺍﻟﻢ ﺭﺍ ﺑﺮﺩﻩ ﻭ ﺍﻻﻥ ﻫﻴﭻ ﭼﻴﺰی ﺩﺭ ﺑﺴﺎﻁ ﻧﺪﺍﺭﻡ!
ﺧﺎﻥ پرسید وقتی ﺍﻣﻮﺍﻟﺖ ﺑﻪ ﺳﺮﻗﺖ می ﺭﻓﺖ ﺗﻮ ﻛﺠﺎ ﺑﻮﺩی؟
ﻣـﺮﺩ گفـت ﻣﻦ ﺧــﻮﺍب ﺑـﻮﺩﻡ .
ﺧﺎﻥ گفت ﺧﻮﺏ ﭼﺮﺍ ﺧﻮﺍﺑﻴﺪی ﻛﻪ ﻣﺎﻟﺖ ﺭﺍ ﺑﺒﺮﻧـﺪ؟
ﻣﺮﺩ جــواب داد ﻣـﻦ ﺧـﻮﺍﺑـﻴــﺪﻩ ﺑــﻮﺩﻡ ، ﭼــﻮﻥ ﻓﻜــﺮ می ﻛﺮﺩﻡ شما ﺑﻴﺪﺍﺭی.
ﺧﺎﻥ ﺑﺰﺭﮒ ﺯﻧــﺪ ﻟﺤﻈﻪ ﺍی ﺳﻜﻮﺕ کـرد ﻭ ﺳﭙﺲ ﺩﺳﺘﻮﺭ داد ﺧﺴﺎﺭﺗﺶ را ﺍﺯ ﺧﺰﺍﻧﻪ ﺟﺒﺮﺍﻥ ﻛﻨﻨــﺪ ﻭ ﺩﺭ ﺁﺧﺮ هم گفت ﺍﻳﻦ ﻣﺮﺩ ﺭﺍﺳﺖ می ﮔﻮﻳﺪﻣﺎ ﺑﺎﻳﺪﺑﻴﺪﺍﺭ ﺑﺎﺷﻴﻢ.