قول حسنعلی نخودکی و برخورد رضا شاه
بربالین دوست بیماری عیادت رفته بودیم.
پیرمرد شیک وکراوات زده ای هم آنجاحضور داشت.
چند دقیقه بعداز ورودما اذان مغرب گفتند.
آقای پیرکراواتی، باشنیدن اذان، درب کیف چرم گرانقیمتش را بازکرد و سجاده اش را درآورد و زودتر از سایرین مشغول خواندن نمازشد!
برای من جالب بود که یک پیرمردشیک و صورت تراشیده کراواتی اینطور مقید به نماز اول وقت باشد.
بعد ازاینکه همه نمازشان راخواندندمن از او دلیل نمازخواندن اول وقتش را پرسیدم؟
و اوهم قضیه نماز و مرحوم شیخ و رضاشاه را برایم تعریف کرد…
داستان چشم برزخی دار شدن شیخ رجبعلی خیاط
سر و گوشش زیاد میجنبید.دخترخالهی رجبعلی را میگویم.
عاشق سینه چاک پسرخاله اش شده بود.
عاشق پسرخالهی جوان یک لا قبائی که کارگر سادهی یک خیاطی بود و اندک درآمدی داشت و اندک جمالی و اندک آبروئی نزد مردم.
بدجوری عاشقش شده بود.
آنگونه که حاضر بود همه چیزش را بدهد و به عشقش واصل شود.
رجبعلیِ معتقد و اهل رعایت حلال و حرام نیز چندان از این دخترخاله بدش نمی آمد، اما عاشق سینهچاکش هم نبود.
دخترخالهی عاشق مترصّد فرصتی بود تا به کامش برسد و رجبعلی را به گناه انداخته و نهایتا به وصال او نائل شود.
و این فرصت مهیا شد!
تاثیر دوستی و مجالست!
سیدالطائفتین علامه سید محمد حسین حسینی طهرانی قدس الله سره می فرمایند :
به تجربه ثابت است که معاشرت با نیکان به روی انسان اثر می گذارد؛ و معاشرت با بدان نیز موثر است؛
چه بسا شخص پاک فطرت و نیک کرداری که در اثر برخورد با رفیق نااهل، کم کم و رفته رفته آن صفای باطن خود را از دست داده، دلش تاریک ، و روحش خفه گردیده است؛
و بالعکس شخص زشت کرداری در اثر برخورد با صاحب دلی ، تغییر روش داده، و کم کم نیّت و بتبع آن افعالش صالح، و نیکو شده است.
لذا در تعالیم اسلام بسیار وارد است که انسان خوب است با نیکان صحبت داشته باشد، و از انس و دلبستگی با اشرار خودداری کند، حتی مجالست یک جلسه در انسان موثر است، خواه به سکوت بگذرد، و خواه با مذاکره،
چون تاثیر ارواح در یکدیگر محتاج مذاکره نیست، دو روحی که با یکدیگر انس و ملایمت دارند هر یک به روی دیگری اثر می گذارند!
کتاب امام شناسی ج1 ص 180
دزد و شیخ...
دزدی به خانه احمد خضرویه رفت و بسیار بگشت، اما چیزی نیافت که قابل دزدی باشد.
خواست که نومید بازگردد که ناگهان احمد، او را صدا زد و گفت ای جوان، سطل را بردار و از چاه، آب بکش و وضو بساز و به نماز مشغول شو تا اگر چیزی از راه رسید به تو بدهم، مباد که تو از این خانه با دستان خالی بیرون روی.
دزد جوان، آبی از چاه بیرون در آورد، وضو ساخت و نماز خواند.
روز شد، کسی در خانه احمد را زد .
داخل آمد و 150 دینار نزد شیخ گذاشت و گفت این هدیه، به جناب شیخ است .
احمد رو به دزد کرد و گفت دینارها را بردار و برو، این پاداش یک شبی است که توودر آن نماز خواندی.
حال دزد دگرگون شد و لرزه بر اعضایش افتاد.
گریان به شیخ نزدیک تر شد و گفت تاکنون به راه خطا می رفتم، یک شب را برای خدا گذراندم و نماز خواندم، خداوند مرا این چنین اکرام کرد و بی نیاز ساخت، مرا بپذیر تا نزد تو باشم و راه صواب را بیاموزم.
کیسه زر را برگرداند و از مریدان شیخ احمد گشت.
تذکرة الاولیاء، صفحه 351
ﺑﻬﺮﻩ ﺍﺯ ﻭﻟﺎﻳﺖ ﻋﻠﻰ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ
ﻣﺮﺣﻮﻡ ﺁﻗﺎﻯ ﺣﺎﺝ ﺷﻴﺦ ﻋﺒّﺎﺱ ﻗﻤﻰ ﺩﺭ ﻛﺘﺎﺏ ﺗﺤﻔﺔ ﺍﻟﺮﺿﻮﻳّﻪ ﺁﻭﺭﺩﻩ ﺍﺳﺖ:
ﻭﻗﺘﻰ ﻛﻪ ﻣﻠﺎّ ﺍﺣﻤﺪ ﻣﻘﺪﺱ ﺍﺭﺩﺑﻴﻠﻰ (ﺭﺽ) ﺍﺯ ﺩﻧﻴﺎ ﺭﻓﺖ، ﻳﻜﻰ ﺍﺯ ﻣﺠﺘﻬﺪﻳﻦ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺧﻮﺍﺏ ﺩﻳﺪ ﻛﻪ ﺑﺎ ﻭﺿﻊ ﺧﻮﺑﻰ ﺍﺯ ﺭﻭﺿﻪ ﺣﻀﺮﺕ ﺍﻣﻴﺮﺍﻟﻤﺆ ﻣﻨﻴﻦ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﺑﻴﺮﻭﻥ ﺁﻣﺪﻩ، ﺍﺯ ﺁﻥ ﻣﺮﺣﻮﻡ ﭘﺮﺳﻴﺪ:
ﺷﻤﺎ ﺍﺯ ﻛﺠﺎ ﺑﻪ ﺍﻳﻦ ﻣﻘﺎﻡ ﻭ ﻣﺮﺗﺒﻪ ﺭﺳﻴﺪﻳﺪ؟ ﻣﻘﺪّﺱ ﺍﺭﺩﺑﻴﻠﻰ (ﺭﻩ) ﭘﺎﺳﺦ ﺩﺍﺩ:
ﺑﺎﺯﺍﺭ ﻋﻤﻞ ﺭﺍ ﻛﺴﺎﺩ ﺩﻳﺪﻡ. ﻳﻌﻨﻰ ﻋﻤﻠﻰ ﻛﻪ ﺑﻪ ﺩﺭﺟﻪ ﻗﺒﻮﻝ ﺑﺮﺳﺪ ﺧﻴﻠﻰ ﻛﻢ ﺍﺳﺖ ﻭﻟﻰ ﻭﻟﺎﻳﺖ ﺻﺎﺣﺐ ﺍﻳﻦ ﻗﺒﺮ (ﺁﻗﺎ ﻋﻠﻰ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ) ﺑﻪ ﻣﺎ ﺑﻬﺮﻩ ﻭﺍﻓﺮﻯ ﺩﺍﺩ. (۱)
منابع:
۱-ﺑﻪ ﻧﻘﻞ ﺍﺯ ﻧﺸﺮﻳّﻪ ﻧﺼﻴﺤﺖ: ﺷﻤﺎﺭﻩ 69، ﺹ 1، 2/12/1372.
-داستان هایی از علماء
مشاهده آینده و زمان مرگ!
از آیت الله نجابت نقل شده است که: « آیت الله خویی مدتی محضر آیت الله میرزا علی آقای قاضی (ره) مشرف می شوند، در همان اوان در اثر اذکار و دستوراتی که از آقای قاضی اخذ کرده و مشغول بودند واقعه ای برای ایشان رخ داده بود
که در آن حال، آینده خود را مشاهده کرده بودند:
از گسترش حوزه درسی خودشان تا مرجعیت عامی که پیدا می کنند تا سال های آخر عمر که از طرف حکومت عراق در مضیقه قرار داشتند و بالجمله تا می رسند به این جا که صدا از گلدسته های حرم امیرالمؤمنین بلند می شود که آیت الله العظمی خویی وفات کرد.
به این جا که می رسند ترس و هراس ایشان را فرا می گیرد و فوراً از حجره ای که در آن بودند بیرون می آیند و آن حال واقعه ادامه پیدا نمی کند.
آقای قاضی(ره) فرمودند: « اگر صبر کرده بود و نترسیده بود برزخ خودش را هم می دید حتی قیامت خودش را هم می دید. »
کرامات آیت الله علامه سید علی قاضی
اثر گفتن بسم الله الرحمن الرحیم با یقین و قصد خاص
شیخ الفقهاء و المجتهدین،آیت الله خویی(رحمه الله علیه)میفرماید:
ﺍﺳﺘﺎﺩ ﺍﻟﻔﻘﻬﺎﺀ ﻣﺮﺣﻮﻡ ﻣﻴﺮﺯﺍﻯ ﺑﺰﺭﮒ ﺷﻴﺮﺍﺯﻯ(رحمه الله علیه)خادمی داشت به نام شیخ محمد؛
ﺭﻭﺯﻯ ﺷﺨﺼﻰ ﻧﺰﺩ ﺷﻴﺦ ﻣﺤﻤّﺪ ﺭﻓﺖ، ﺩﻳﺪ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﻏﺮﻭﺏ ﺁﻓﺘﺎﺏ ﭼﺮﺍﻍ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺁﺏ ﭘﺮ ﻧﻤﻮﺩ ﻭ ﺭﻭﺷﻦ ﻛﺮﺩ(به جای نفت، آب ریخت!!) آﻥ ﺷﺨﺺ ﺑﺴﻴﺎﺭ ﺗﻌﺠّﺐ ﻛﺮﺩ ﻭ ﻋﻠّﺖ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺍﻭ ﭘﺮﺳﻴﺪ.
ﺷﻴﺦ ﻣﺤﻤّﺪ ﺩﺭ ﺟﻮﺍﺏ ﮔﻔﺖ: ﭘﺲ ﺍﺯ ﻓﻮﺕ ﻣﺮﺣﻮﻡ ﻣﻴﺮﺯﺍ ﺍﺯ ﻏﻢ ﻭ ﺍﻧﺪﻭﻩِ ﺟﺪﺍﻳﻰ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺑﺰﺭﮔﻮﺍﺭ، ﻣﻌﺎﺷﺮﺕ ﺑﺎ ﻣﺮﺩﻡ ﺭﺍ ﻗﻄﻊ ﻧﻤﻮﺩﻡ ﻭ ﺧﺎﻧﻪ ﻧﺸﻴﻦ ﮔﺮﺩﻳﺪﻡ ﻭ ﺩﻟﻢ ﺑﺴﻴﺎﺭ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﻭ ﺣﺰﻥ ﻭ ﺍﻧﺪﻭﻩ ﺷﺪﻳﺪ ﻭﺟﻮﺩﻡ ﺭﺍ ﻓﺮﺍ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺑﻮﺩ.
خراب کردن خانه شیخ حسینعلی راشد(واعظ مشهور)
در زمان شاه مى خواستند در منطقه بهارستان تهران، اطراف ساختمان مجلس شوارى ملّى را بسازند و بايد ۳۵ خانه خراب مى شد.
به اطلاع صاحبان خانه ها رساندند كه خانه شما را مترى فلان مقدار مى خريم. هر كس اعتراض دارد، بنويسد تا رسيدگى شود
هيچكس به جز مرحوم راشد اعتراض نكرد. اين جريان خيلى بر مسؤولين گران آمد، و گفتند: «فقط اينكه آخوند است، اعتراض كرده!»
بعد مرحوم راشد را دعوت كردند و آماده شدند براى اينكه به او حمله كنند و (خار) خفيفش نمايند
راشد آمد و بعد از سلام و احوالپرسى از او پرسيدند كه اعتراض شما چيست؟
گفت: حقيقتش اين است كه اين خانه را من سالها قبل و به قيمت خيلى كم خريده ام و در اين مدت زمان طولانى مخروبه شده و به نظر من قيمتى كه شما پيشنهاد كرده ايد، زياد است!
من راضى نيستم از بيت المال مردم قيمت بيشترى براى خانه ام بگيرم
بهت و تعجّب همه را فرا گرفت و يكى از اعضاى كميسيون كه از اقليتهاى دينى بود، از جا برخاست و راشد را بوسيد و گفت:
«اگر اسلام اين است، من آماده ام براى مسلمان شدن…»
جرعه ای از دریا، ج۲، ص۶۵۸
چهار شاخصه منحصربه فرد ولایت از زبان رییس جمهور روسیه
در پی دستور جناب پوتین برای جذب مترجم ، اعضای دفتر کاخ کرملین پرسیدند که مترجم را برای چه می خواهید؟
پوتین می گوید که می خواهم صحبت های رهبر کبیر ایران را در لحظه اول و با ترجمه درست و با لهجه ایرانی برایم تنظیم کند.
اعضای دفتر می گویند که می شود این سخنان را از طریق سایت های خبری و خبرگزاری های معتبر و رسانه های بین المللی دریافت کرد.
پوتین می گوید من این سخنان را بلادرنگ و لحظه ای و دقیق می خواهم.
اعضا دفتر می گویند دلیل تاکید شما بر این تنظیم سخنرانی ها برای چیست؟!
پوتین می گوید که رهبر ایران 4 شاخصه خیلی منحصر به فرد دارد
1.دروغ نمی گوید
2.حرف تکراری نمی زند
3.صحبت های ایشان کاملا علمی و آینده نگرانه است و قطعا به وقوع می پیوندد
4.سخنان ایشان برای سیاستمداران دنیا مهم و روی معادلات جهانی تاثیر سریع و مستقیم دارد.
من می خواهم اولین سیاست مداری باشم که از تحولات منطقه و پیش بینی های ایشان از جهان مطلع شوم.
از علامه جعفری میپرسند چه شد که به این کمالات رسیدید؟!
ایشان در جواب، خاطرهای از دوران طلبگی تعریف و اظهار میکنند که هرچه دارند از کراماتی است که به دنبال این امتحان الهی نصیبشان شده است.
«ما در نجف در مدرسه صدر اقامت داشتیم. خیلی مقید بودیم در جشنها و ایام سرور، مجالس جشن بگیریم و ایام سوگواری را هم، سوگواری میگرفتیم. شبی مصادف شده بود با ولادت حضرت فاطمه زهرا(س). اول شب نماز مغرب و عشا میخواندیم و شربتی میخوردیم. آنگاه با فکاهیاتی مجلس جشن و سرور ترتیب میدادیم.
آقایی بود به نام آقا شیخ حیدرعلی اصفهانی که معدن ذوق بود. مدیر مدرسهمان، مرحوم آقا سیداسماعیل اصفهانی هم آنجا بود. به آقا شیخ علی گفت: آقا شب نمیگذره، حرفی داری بگو، ایشان یک تکه کاغذ روزنامه در آورد. عکس یک دختر بود که زیرش نوشته بود «اجمل بنات عصرها» (زیباترین دختر روزگار). گفت: آقایان من درباره این عکس از شما سوالی میکنم.
نقشه ای برای تعطیلی کلاس درس!
روز نهم ربیع آقایان طلاب نقشه ای کشیدند که با استادشان مرحوم آیت الله حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی شوخی کرده باشند.
یکی یکی آمدند حضور آقا عرض کردند فردا روز نهم بهتر است که درس را تعطیل نفرمائید. حاج شیخ هم دید همه موافقند با گفتن درس موافقت فرمودند. و قول دادند که فردا به درس تشریف ببرند.
صبح شد وقت درس رسیده حاج شیخ به خادمش کربلائی علی شاه فرمود برود به مدرسه تحقیق کند ببیند طلبه ها برای درس حاضر شده اند یا خواسته اند مزاح کنند؟
خادم رفت و برگشت و عرض کرد همه شاگردها پای منبر نشسته و منتظر حضرت عالی هستند.
حاج شیخ وقتی مطمئن شد که درس جدی است و شوخی نیست حرکت کردند تشریف بردند بالای منبر نشستند.
تا شروع کردند به گفتن درس، طلبه ها طبق نقشه قبلی از پای درس یکی یکی حرکت کردند و بیرون رفتند! حاج شیخ بالای منبر تنها ماند. طلاب در خارج مدرسه شروع کردند به خندیدن…
مرحوم حاج شیخ از منبر پائین آمدند و با آقایان خندیدند. بعد که خنده ها تمام شد و همه آرام گرفتند حاج شیخ با ملایمت فرمودند:
بسیار خوب، خنده هایتان را کردید و شوخی تان را هم با من نمودید و به هدفتان رسیدید. بهتر این است که برویم #درس را شروع کنیم باز هم غنیمت است. بهتر است به هدف اصلی مان که درس خواندن است نیز برسیم.
آقایان هم تصدیق نموده همگی برگشتند و در پای منبر نشستند. حاج شیخ تشریف برد بالای منبر نشست…
چون دید تمامی شاگردان آمدند و نشستند و منتظرند که ایشان درس را شروع کنند و آنهائی که درس را می نوشتند کاغذ و قلمهایشان را آماده گرده اند…
فرمودند: خداحافظ شما و رفتند. این دفعه طلاب بی استاد ماندند…!
منبع: مردان علم در میدان عمل، سید نعمت الله حسینی، جلد اول
شکستن نماز به خاطر نوشته روی فرش
روزى آيت الله حاج آقا حسين قمى در حالى كه در حرم مطهر حضرت ابا عبدالله الحسين (عليه السلام) مشغول نماز جماعت بود، نماز خود را قطع كرد و اقتدا كنندگان نيز با تعجب نماز را ناتمام رها كرده، نزد آقا آمدند تا از علت اين كار اطلاع پيدا كنند.
حاج آقا حسين فرمودند:
در هنگام خواندن نماز، متوجه شدم كه كنار فرشى كه روى آن ايستاده ام نوشته است:
«وقف بالاسرِ حضرت (عليه السلام)!»
سريعاً فرش را برداريد و سر جاى خود پهن كنيد تا دوباره نماز را شروع كنم».
[ چون از لحاظ شرعی روی فرشی که وقف بالایِ سر بوده، ولی در صحن حرم انداخته شده، نمی توان نماز خواند]
اکبر دهقان ؛ هزار و یک نکته اخلاقی از دانشمندان ؛ نکته ۴۲
آخوندا ما رو ول نمی کنند...
یکی از اساتید ریاضی دانشگاه تهران نقل می کرد:
قرار بود جمع منتخبی از اساتید و نخبگان ریاضی برای شرکت در کنفرانسی بین المللی به یکی از کشور های غربی برن.
وقتی سوار هواپیما شدم دیدم یه روحانی تو هواپیماست.
به خودم گفتم بفرما؛ اینا سفر خارجی هم ما رو ول نمیکنن.
رفتم پیشش نشستم بهش گفتم: حاج آقا اشتباه سوار شدید مکه نمیره
گفت: میدانم
گفتم: حاجی قراره ما بریم کنفرانس علمی؛ شما اشتباهی نیاین
گفت: میدانم
دیدم کم نمیاره.
جدیدترین و پیچیده ترین مساله ریاضیمو که قرار بود تو کنفرانس مطرح کنم داخل برگه نوشتم دادم بهش، گفتم شما که داری میای کنفرانس بین المللی ریاضی اونم تو یه کشور خارجی حتما باید ریاضی بلد باشید. اگر ریاضی بلدید این سوال رو حل کنید ، برگه رو بهش دادم و خوابیدم.
از خواب که بیدار شدم دیدم داره یه چیزایی تو برگه مینویسه.
زائری که به طرف امام تیراندازی کرد
جناب حاج آقا حسن فرزند مرحوم آيت الله حاج آقا حسين طباطبائي قمي نقل كرد :
كه براي معالجه چشم از مشهد به طهران آمده بودم ، همان زمان يكي از تجار تهران كه او را مي شناختم به قصد زيارت امام هشتم به خراسان رفت .
شبي از شبها در عالم خواب ديدم كه در حرم امام هشتم مي باشم و امام روي ضريح نشسته اند ، ناگاه ديدم آن تاجر تيري به طرف مقابل امام پرتاب نمود و امام ناراحت شدند .
بار دوم از طرف ديگر ضريح تيري به طرف امام پرتاب نمود و حضرت ناراحت شد . بار سوم تير از پشت به جانب امام پرتاب نمود كه اين دفعه اما به پشت افتادند .
من از وحشت از خواب بيدار شدم . معالجه ام تمام شد و مي خواستم به خراسان مراجعت نمايم ، لكن توقف بيشتري كردم تا آن تاجر از خراسان برگردد و از حالش جويا شوم . از مسافرت برگشت و سوالاتي كردم امام چيزي نفهميدم ، تا اينكه خوابم را برايش تعريف كردم .
اشك از چشمانش جاري شد و گفت : روزي وارد حرم امام رضا عليه السلام شدم و طرف پيش رو زني دست به ضريح چسبانده و من خوشم آمد و دست خود را روي دست او گذاشتم ، زن رفت طرف ديگر ضريح ، من هم رفتم باز دست خود را بر روي دست او گذاشتم ، رفت طرف پشت سر ، من هم رفت تا دست خود را به ضريح گذاشت ، دست خود را روي دست او گذاشتم ، از او سوال نمودم كه اهل كجائي . گفت : اهل تهران ، با او رفاقت نموده و به تهران آمديم .
راهنمای سعادت 257.1
درس هایی که از یک عارف عالم باید گرفت !!
زندگی بزرگان سرشار از نکته های آموزنده است، نکاتی که برای آنها پیش آمده ولی برای دیگران نیز می تواند درس آموز باشد. آیة اللّه مرعشی از بزرگ فقیهانی است که خود را در اسلام ذوب نمود و از حریم تشیع و اهداف مقدس ائمه هدی علیهم السلام دفاع نمود. ایشان از سجایای اخلاقی بیشماری برخوردار بوده اند که ما تنها به ذكر چند مورد بسنده میكنیم.
1- ساده زیستن:
یكی از خصوصیات برجسته ایشان ساده زیستی و عدم توجه به مسائل مادی و زخارف دنیوی بود. ایشان پس از اقامت در قم و ازدواج از نظر مالی مدتها در وضعیت بدی به سر می بردند و مدتها اجاره نشین بودند تا اینكه كم كم با تهیه یك زمین كوچك در آن خانه ای ساختند و تا آخر عمرشان نیز در آن زندگی كردند. ایشان هیچوقت از وضعیت مالی مطلوبی برخوردار نبودند و هر آنچه به دست می آوردند، در راه رفع حوایج مردم مصرف نموده، یا وقف میكردند و هیچگاه مالی را به خودشان اختصاص نداده اند.
ﺑﻬﺮﻩ ﺍﺯ ﻭﻟﺎﻳﺖ ﻋﻠﻰ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ
ﺣﺎﺝ ﺷﻴﺦ ﻋﺒّﺎﺱ ﻗﻤﻰ:
ﻭﻗﺘﻰ ﻛﻪ ﻣﻠﺎّ ﺍﺣﻤﺪ ﻣﻘﺪﺱ ﺍﺭﺩﺑﻴﻠﻰ (ﺭﺽ) ﺍﺯ ﺩﻧﻴﺎ ﺭﻓﺖ، ﻳﻜﻰ ﺍﺯ ﻣﺠﺘﻬﺪﻳﻦ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺧﻮﺍﺏ ﺩﻳﺪ ﻛﻪ ﺑﺎ ﻭﺿﻊ ﺧﻮﺑﻰ ﺍﺯ ﺭﻭﺿﻪ ﺣﻀﺮﺕ ﺍﻣﻴﺮﺍﻟﻤﺆ ﻣﻨﻴﻦ"ع"ﺑﻴﺮﻭﻥ ﺁﻣﺪﻩ،
ﺍﺯ ﺁﻥ ﻣﺮﺣﻮﻡ ﭘﺮﺳﻴﺪ:
ﺷﻤﺎ ﺍﺯ ﻛﺠﺎ ﺑﻪ ﺍﻳﻦ ﻣﻘﺎﻡ ﻭ ﻣﺮﺗﺒﻪ ﺭﺳﻴﺪﻳﺪ؟
ﻣﻘﺪّﺱ ﺍﺭﺩﺑﻴﻠﻰ (ﺭﻩ) ﭘﺎﺳﺦ ﺩﺍﺩ:
ﺑﺎﺯﺍﺭ ﻋﻤﻞ ﺭﺍ ﻛﺴﺎﺩ ﺩﻳﺪﻡ. ﻳﻌﻨﻰ ﻋﻤﻠﻰ ﻛﻪ ﺑﻪ ﺩﺭﺟﻪ ﻗﺒﻮﻝ ﺑﺮﺳﺪ ﺧﻴﻠﻰ ﻛﻢ ﺍﺳﺖ ﻭﻟﻰ ﻭﻟﺎﻳﺖ ﺻﺎﺣﺐ ﺍﻳﻦ ﻗﺒﺮ (ﺁﻗﺎ ﻋﻠﻰ"ع") ﺑﻪ ﻣﺎ ﺑﻬﺮﻩ ﻭﺍﻓﺮﻯ ﺩﺍﺩ.
به ﻧﻘﻞ ﺍﺯ ﻧﺸﺮﻳّﻪ ﻧﺼﻴﺤﺖ: ﺷﻤﺎﺭﻩ 69، ﺹ 1.
ماجرای تولد علامه بحرالعلوم
نقل شده از جناب سيّد مرتضى والد علّامه طباطبائى بحر العلوم كه در شب ولادت پسرش علّامه مذكور در خواب ديد كه حضرت امام رضا- صلوات اللّه عليه- محمّد بن اسماعيل بن بزيع را فرستاد با شمعى و آن شمع را روشن كرد بر بام خانه والد بحر العلوم پس بلند شد روشنايى آن شمع به حدّى كه نهايت آن ديده نمى شد.
مولف گوید : شكّى نيست كه آن شمع علّامه بحر العلوم بوده كه روشن كرد دنيا را به نور خود. و كافى است در جلالت او كه شيخ اكبر جناب حاج شيخ جعفر كاشف الغطاء- رضوان اللّه عليه- با آن فقاهت و رياست و جلالت پاك كند خاك نعلين او را به حنك عمامه خود .
و به تواتر رسيده باشد تشرّف او به ملاقات امام عصر(عجّل اللّه فرجه الشّريف) و مكرّر نقل شده باشد كرامات باهرات از او به حدّى كه شيخ اعظم صاحب جواهر در حقّ او فرمايد: صاحب الكرامات الباهرة، و المعجزات القاهرة.
منتهی الامال ؛ بخش اصحاب حضرت رضا سلام الله علیه ؛محمّد بن اسماعيل بن بزيع .
شكل هندسي (قطاع)
علامه حسن زاده آملی می گفتند: بنده حدود سي سال پيش صحبتي با يك رياضيدان داشتيم تا اين كه كلام كشيد به اين شكل هندسي (قطاع).
من از او، به خاطر غرضی الهي كه در نظر داشتم، سئوال كردم:
عزيز من، از اين شكل چند حكم هندسي مي توان استفاده كرد؟
گفت : شايد هفت تا ده تا حكم.
گفتم : مثلا بيست تا چطور؟
گفت : شايد. ممكن است .
گفتم : دويست تا چطور؟ به من نگاه مي كرد كه آيا دويست حكم هندسي مي توان از آن استنباط كرد و توقف كرد.
گفتم : دوهزار تا چطور؟ همين طور به من نگاه مي كرد.
گفتم : دويست هزار چطور؟
خيال مي كرد كه من سر مطايبه و شوخي دارم و به مجاز حرف مي زنم .
بعد به او گفتم آقا اين خواجه نصير الدين طوسي كتابي دارد به نام (كشف القناع عن اسرار شكل القطاع)
و جناب خواجه از اين يك شكل ، چهارصد و نود و هفت هزار و ششصد و شصت وچهار حكم هندسي استنباط كرده يعني قريب نيم ميليون.
بعد به او گفتم :
اين خواجه نصير طوسي كه راجع به يك شكل هندسي ، يك كتاب نوشته و قريب پانصد هزار حكم از آن استنباط كرده ، شما آن كتاب و خود خواجه را مي شناسي ؟
گفت : نخير.
بعد راجع به شخصيت خواجه مقداري صحبت كرديم…
گفتم: وقتي از يك شكل هندسي مي شود قريب نيم ميليون حكم استنباط كرد چه مي پنداري درباره كلمات قرآن.
يكي از اساتيد و مشايخ بزرگوار ما مي فرمود:
عارف نامور، جيلي ، صاحب انسان كامل و رساله الكهف والرقيم نوزده جلد كتاب در تفسير بسم الله الرحمن الرحيم نوشته است.
بسم الله نوزده حرف است و ايشان راجع به هر حرف يك جلد كتاب نوشته است…