گدایی نکنید ولی گدا را ناامید نکنید
امام محمد باقر(علیه السلام):
اگر نیازمند بداند كه در اظهار نیاز کردن از مردم چه چیزی نهفته است، هرگز از كسى چيزى درخواست نمى كند،و اگر كسى كه از وى خواهشى مى شود بداند كه در نوميد كردن دیگران چه چیزی نهفته است، هرگز كسى را نااميد نمی کند.
تحف العقول ، صفحه ۳۰۰
حیله های شیطان در لحظه مرگ انسان!
موقعى که انسان در حال احتضار قرار میگیرد، شیطان با فرزندان و یاران خود بر بالین او حاضر مى شوند و تلاش مى کنند تا با حیله هاى مختلف ایمان او را گرفته و آن را از چنگش بیرون آورند و این سخت ترین حالت براى محتضر است.
وارد شده است:
انسان هنگام مرگ،زیاد تشنه مى شود. شیطان از این فرصت براى گرفتن ایمان او استفاده مى کند و ظرف پر از آب سرد و گوارایى را در دست گرفته و بر بالین انسان مى ایستد و ظرف را حرکت مى دهد.
محتضر در حالى که شیطان را نمى شناسد به او مى گوید: مقدارى از این آب را به من بده تا بیاشامم .
شیطان در جواب او مى گوید: اگر مى خواهى به تو آب دهم ، بگو خدایى در عالم وجود ندارد.
اگر جواب او را ندهد و صورت خود را از او برگرداند، شیطان از طرف پا ظاهر مى شود و آن ظرف را حرکت مى دهد. شخص مؤمن باز درخواست مقدارى آب مى کند.
شیطان مى گوید: اگر مى خواهى به تو آب دهم ، بگو محمد صلى الله علیه و آله و سلم پیامبر من نیست.
اگر او ایمانش عاریه اى باشد آن جمله را مى گوید و بدین وسیله ایمان خود را به شیطان مى دهد و کافر از دنیا مى رود.
در این هنگام آن ملعون آب را روى زمین مى ریزد و ظرف را مى شکند و مى گوید: من کار خود را کردم و احتیاجى به تو ندارم . اما اگر ایمانش ثابت و محکم باشد کلام شیطان را رد مى کند و به او توجهى نمى نماید.
از امام صادق علیه السلام نقل شده است : کسى که از نمازهاى خود مواظبت کند و آنها را با شرائطش انجام دهد. هنگامى که شیطان براى گرفتن ایمانش نزد او حاضر مى شود “ملک الموت ” آن ملعون را مى راند و دور مى گرداند و شهادتین را به او تلقین مى نماید.
حتی شیطان ممکن است به صورت جد و پدر انسان در آید و بگوید: از مذهب و ایمان خود دست بردار، زیرا من هم بر این دین بودم و اکنون مرا به واسطه آن عذاب مى کنند.
سپس فرمود: از این جهت خویشان محتضر باید شهادتین را به او تلقین کنند و اعتقادات را به وى تذکر دهند؛ زیرا شیطان دشمنى آشکار براى انسان است!
انسان از مرگ تا برزخ,نعمت الله صالحى حاجى آبادى
این فرصت را در شب جمعه از دست ندهید
از امام صادق(علیه السلام):
هنگامی که شب جمعه فرا رسد ملائکه ای به تعداد مورچگان[حاکی از کثرت آنهاست] از آسمان فرود می آیند و در دستانشان قلم هایی از طلا و کاغذهایی از نقره است و تا شب شنبه چیزی نمینویسند جز صلوات بر محمد و آل محمد. پس زیاد صلوات بفرست.
الکافی جلد3ص 416
فرقه یمانی(قسمت اول)
موسس این فرقه:
نام مؤسس این فرقه احمد اسماعیل گاطع و از قبیله «صیامر» است. وی لقب خود را احمد الحسن یمانی گذارده است. گاطع در حدود سال 1351 در روستای همبوشی در منطقه هویر از توابع شهرستان زبیر از استان بصره متولد شد و توانست فارغالتحصیل دانشکده مهندسی نجف در سال 1378 شود، بعد از ارتباط با استخبارات عراق وارد حوزه علمیه شده و اخراجی حوزه علمیه شهید سید محمد صدر است. اسماعیل گاطع سلسله ادعاهای کذب زیادی داشته اما یکی از جالبترین آنها ادعای ظهورش و سپس به دوران غیبت رفتنش است؛ شروع دورانی که دیگرکسی او را نمیبیند و همه میبایست از طریق نزدیکانش با وی ارتباط داشته باشند. در حال حاضر اسماعیل گاطع به شکل مداوم در کشورهای جنوبی خلیجفارس در سفر بوده و بیشتر در امارات و قطر حضور دارد.
احمد اسماعیل گاطعی با وجود آنکه سید نیست، ادعای سیادت دارد. وی در قبیله صیامر به دنیا آمده و اهالی بصره همه متفقاند که این قبیله سادات ندارد، درحالیکه وی خود را فرزند و رسول و جانشین امام زمان(عج)معرفی میکند!
ادامه دارد…
منابع:
1.حیدری آل کثیری، محسن؛ حیدری چراتی، حجت، بررسی جریان جدید مدّعی یمانی (احمدالحسن)، مجله انتظار شماره 34، بهار 1390.
2. علیاکبر مهدی پور، بررسی چند حدیث شبههناک، فصلنامه انتظار، شماره 14.
3.حیدری آل کثیری، محسن، بررسی جریان جدید مدّعی یمانی (احمدالحسن)، مجله انتظار شماره 34، بهار 1390.
نقش زن در پیشرفت مرد
گناهکاری که آمرزیده شد
در اطراف بصره مـردی فوت کرد و چــون بسیار آلوده به معصیت بود کسی برای حمل و تشییع جنازه او حاضر نگشت . همسرش چند نفـر را به عنوان کارگر گرفـت و جنــازه او را برای دفـن به خارج از شهر بردند.
در آن نواحـی زاهـدی بود بسیـار مشهـور که همه بــه صـدق و صفـا و پاکدلـی او اعتقــاد داشتنــد زاهد را دیدند که منتظــر جنازه اسـت . همیــن که بر زمین گذاشتـند زاهــد پیــش آمــد و گفــت آماده نماز شوید و خودش نماز خواند.
این خبر به شهـر رسیـد و مردم دسته دسته برای اعتقادی که به آن زاهـد داشتنـد از جهـت نیـل به ثواب می آمدند و نمــاز بر جنـازه میخواندند و همه از این پیش آمد در شگفت بودند.
شخصی از زاهد پرسید که چگونه شما اطلاع از آمـدن این جنازه پیـدا کردیــد؟
گفــت:در خـواب به من گفتند برو در فلان محـل بایست جنازه ای می آورنــد که فقط یــک زن همراه اوســت بر او نماز بخوان که آمرزیده شده است.
زاهد از زن پرسیـد شوهـر تو چه عملی میکرد که سبب آمرزش او شده؟ زن گفـت شبانه روز او به آلودگی و شرب خمر میگذشت.
پرسید آیا عمل خوبی هم داشت؟
زن جـواب داد آری سه کار خوب انجام میــداد ، شــب وقتی از مستی به خود می آمد گریــه میکرد و میگفـت خدایا کدام گوشه جهنـم مرا جای خواهـی داد؟
صبــح که میشــد لباس تمیــز میپوشیــد ، وضــو میگرفــت نمــاز میخوانــد و هیچــگاه خــانــه او خالی از دو ، سه یتیـم نبود آنقدر که به یتیمان مهربانی و شفقـت میکـرد به اطفال خود نمیکـرد.
کشکول شیخ بهائی
ملامتِ زیاد سبب ایجاد نفرت میشود
استادشهیدمطهری(ره):
ملامت گاهى خيلى مفيد است. گاهى يک انسان با ملامت غيرتش تحريک مىشود. ولى ملامت هم جا دارد. اين مطلب كليت ندارد ولى در بسيارى از موارد، ملامتِ زياد بيشتر نفرت ايجاد مىكند.
مثلا خيلى افراد در تربيت فرزند اين اشتباه را مرتكب مىشوند، دائماً بچه را ملامت مىكنند و سركوفت مىزنند: اى خاک بر سرت، فلان بچه هم هم سنّ توست، ببين او چطور پيش رفته، تو خيلى بىعرضه و نالايق هستى، من كه ديگر به تو اميدى ندارم.
خيال مىكنند با اين ملامتها غيرت بچه تحريک مىشود در صورتى كه در اين موارد، اگر ملامت از حدش بگذرد، عكسالعمل خلاف ايجاد مىكند؛ روح او حالت انقباض و فرار پيدا مىكند و او از نظر روحى بيمار مىشود و محال است كه دنبال آن كار برود.
سیری در سیرۀ نبوی، ص۱۸۸-۱۸۷
درمحضراستاد
آیت الله حسن زاده آملي :
هر صبح که برای کار بر می خیزید، وضویی بگیرید، بعد از آن نوزده بار «بسم الله الرحمن الرحیم» را به عدد حروف این آیه مبارکه تلاوت کنید.
تا آن «وضو» تطهیرتان کند و آن «بسم الله» آفات و بلیّات و شعله های اشتغالات جهنمی دنیا را از شما دور کند.
کاروانسرایاقصر پادشاه ...
روزى ابراهیم ادهم که پادشاه بلخ بـود ، بار عام داده ، همه را نزد خود مى پذیرفت . همه بزرگان کشورى و لشکرى نزد او ایستاده و غلامان صـف کشیده بودند .
ناگاه مردى با هیبـت از در داخــل آمـد و هیــچ کس هم جرات نداشــت به او بگویــد کیستى؟ و برای چــه کاری آمـدی؟ آن مــرد جلوتــر رفــت تا پیش تخت ابراهیم رسید.
ابراهیم بر سر او فریـاد کشیــد و گفــت اینجــا برای چه آمده ای؟ مرد گفــت این جا کاروانســرا است و من مسافر . کاروانســرا ، جاى مسافــران است ، من این جا آمده ام تا کمی استراحت کنم.
ابراهیم به خشـم آمد و گفــت اینجا کاروانسرا نیســت ؛ قصــر من است . مــرد گفـت این ســرا پیش از تو خـانه که بــود؟ ابراهیــم گفــت فلان کس . گفت پیش از او ، خانه کدام شخـص بود؟ گفت : خانه پدر فلان کس.
مــرد گفــت آنهــا که روزى صاحبــان ایـن خانه بودند ، اکنون کجا هستند؟ابراهیم گفت همه آنها مردند و این جا به ما رسید.
مرد گفت خانه اى که هر روز ، سراى کسى اسـت و پیـش از تو ، کسان دیگرى در آن بودنـد و پس از تو کســان دیگرى این جا خواهند زیســت ، به حقیقـت کاروانسرا اســت ، زیــرا هر روز و هر ساعت ، خانه کسى است.
پاسخ رهبر معظم انقلاب به انتقاد تند یک طلبه ...
پاسخ رهبر معظم انقلاب به انتقاد تند یک طلبه درباره «قانون منع به کارگیری بازنشستگان »:
این قانون بسیار خوب است و حلقه بسته مدیریتی بسته کشور را برای جوانان میشکند. اما اینکه هر بازنشسته ای به کار گرفته نشود، درست نیست برخی جایگزین ندارند(البته تعدادشان بسیار کم است).
بهتر است مجلس جوری آن را اصلاح کند که نیازی به ورود رهبری نباشد.
درمحضراستاد
حاج آقای قرائتی میفرمــود من به درد آخونـدی نمی خوردم . بعضی هم غصه من را می خوردند و می گفتنـد قرائتی تو در اخلاق که گیـر داری صدا هم که نداری ، نمیتوانی روضـه هم بخوانی پس به چه درد آخوندی می خوری؟
یک روستا هم که رفتم مرا بیـرون کردند . گفتند تو نمی توانی روضه بخوانی . مرا بیرون کردند ، نامه نوشتند به امام جمعه کاشان آیتالله یثربی که ما ایـن شیـخ را نمی خواهیـم . روضــه می خواندم و مردم می خندیدند
هرچه روضه میخواندم مردم میخندیدند. نامه نوشتنــد بابا ایـن را نمی خواهیم . مــن ، قرائتی روضه خــوان ورشکسته هستـم . بعـد شُغلَم را عوض کردم و پای تخته سیاه آمدم ..
اگر کسی در کنکور رفوزه می شـود نگوید خـاک بر سـرم! دو سال است پشـت کنکور مانـدم . برو خیاطی کن ممـکن است لبـاس عـروس بـدوزی دویست هزار تومان مزدش بشود
چه کسی گفته شــما حتماً دانشگاه بروی؟ ممکن است کسی در دانشگاه رد شود و در حوزه قبول شود. در حوزه ردشود و در تجارت موفق شود.
اثر لقمه حرام در بدبختی و هلاکت انسان
مرحوم ملا احمد نراقی رحمه الله در كتاب «معراج السعادة» مال حرام را از بزرگترین عوامل هلاكت انسان و مهمترین موانع رسیدن به سعادت [دنیوی و اُخروی] معرفی میكند و میفرماید:
«بیشتر كسانی كه به هلاكت رسیدهاند، به سبب خوردن مال حرام بوده و اكثر مردمی كه از فیوضات و سعادات محروم ماندهاند، به واسطه آن است… كسی كه تأمل كند، میداند كه خوردن حرام، اعظم حجابی است كه بندگان را از وصول به درجه ابرار [باز داشته] و قویتر مانعی است برای اتصال به عالم انوار.»
ایشان در ادامه میفرماید: «آری، دلی كه از لقمه حرام روییده شده باشد كجا و قابلیت انوار عالم قدس كجا؟ و نطفه را كه از مال مردم به هم رسیده باشد با مرتبه رفیعه انس با پروردگار چه كار؟ چگونه پرتو لمعات عالم نور، به دلی تابد كه بخار غذای حرام، آن را تاریك كرده؟ و كی پاكیزگی و صفا از برای نفس حاصل میشود كه كثافات مال مشتبه آن را آلوده و چرك نموده باشد؟»
معراج السعاده، ص ۴۲۸.
جـــنگــ رســانه ای..
از بیــن بـردن تـفکر مــهدوی و انتــظار…
جـایگـزینی فـرهـنگـ غـرب بجـا فــرهـنگـ اسـلامی…
احکام بانوان
چنانچه خانمی بر خلاف عادت خود، خون ببیند، آیا عادت قبل او به هم می خورد؟
پاسخ:
الف) اگر یک مرتبه بر خلاف عادت قبل خود خون ببیند، عادت او به هم نمی خورد.
ب) اگر دو مرتبه بر خلاف عادت خود، خون ببیند:
۱. چنانچه دو مرتبه متماثل خون دیده است:
در این صورت عادت قبل او به هم خورده و عادت جدید پیدا کرده است.
۲. چنانچه دو مرتبه غیر متماثل خون دیده است:
آیات سیستانی، صافی و بهجت:
عادت قبل او به هم می خورد و زن مضطربه به حساب می آید.
آیات امام، رهبری، فاضل، خویی، مکارم و نوری:
در بقاء عادت قبل او تأمل و اشکال است.
ج) اگر سه مرتبه و بیشتر بر خلاف عادت قبل خود، خون غیر متماثل ببیند، عادت قبل او به هم می خورد و زن ملحق به مضطربه است.
عروه الوثقی، ج 1، فصل فی الحیض، ص 247، م 10؛ توضیح المسائل مراجع، م 501؛ توضیح المسائل آیت الله شبیری زنجانی، م 507؛ تحریر الوسیله، ج 1، فصل فی الحیض، ص 82، احکام بانوان، واحد پاسخ به سوالات جامعه الزهرا (س)، ص 63؛ استفتائات آیت الله بهجت، ج 1، ص 276، س 987 و 988.
پرده پوشی گناه دیگران
حضرت محمد صلی الله علیه و آله از امیرالمؤمنین امام علی علیه السلام پرسیدند:
اگر مردی را در حال ارتکاب فحشایی, گناهی دیدی چه میکنی؟
مولا امیرالمؤمنین پاسخ دادند:
او را میپوشانم
رسول الله پرسیدند:
اگر دوباره او را در حال ارتکاب گناه دیدی چه؟ مولا باز هم جواب دادند:
او را میپوشانم.
رسول الله سه مرتبه این سوال را پرسیدند و مولا امیرالمؤمنین هر سه بار، همان پاسخ را دادند.
حضرت محمد صلی الله علیه و آله فرمودند: جوانمردی جز علی نیست.
آنگاه رسول الله رو به اصحاب کردند و فرمودند:
برای برادران خود پرده پوشی کنید.
مستدرک الوسائل ، ج ۱۲ ، ص ۴۲۶
شتررابه نمدداغ میکنند
شتری از صاحـب خـود به شتری دیگر شکایت کرد که همیشه بارهای سنگیــن بر پشـت من می گذارد و مرا طاقت تحمل آن نیست
شتر پرسید بار او چه چیز است که از حمل آن عاجزی؟ گفت اغلب اوقات نمک است
گفت اگر در راه جـوی آب باشد ، یکی دو مرتبه در آن جوی آب بخواب تا نمک ها آب شــود و بار تو سبک گردد و ضرر به صاحب تو رسد و بعد از این تو را رنج ندهد
شتر به سخـن او عمـل کرد . صاحـب شتر فهمید که خوابیدن شتر در میان آب ، به سبب ضعـف و بی قوتی نیست ، بلکه از روی حیله است.
این دفعه نمـد بار شتـر کرد . شتـر ساده لــوح به طریق معهــود ، در میان آب خوابیـد ، ولی بارش دو چندان شد
صاحب شتر به زجــر و شلاق او را بلنـد کرد و شتر از بیــم چوب ، دیگر در میان آب نخوابید و این مثل شد ، که شتر را به نمد داغ می کنند.
کاربرد این مثل در بیان سرانجام انســان مکار و فریب کار به کار میرود
خراب کردن خانه شیخ مشهور
در زمان شاه مى خواستند در منطقه بهارستان تهران ، اطراف ساختمان مجلس شوارى ملّى را بسازند و بايد ۳۵ خانه خراب مى شد.
به اطلاع صاحبان خانه ها رساندند كه خانه شما را مترى فلان مقدار خريداری میکنیم . هر كس اعتراض دارد ، بنويسد تا رسيدگى شود.
هيچكس به جز مرحوم شیخ حسینعلی راشد اعتراض نكرد . اين موضوع خيلى بر مسؤولين گران آمد ، و گفتند فقط اين یك آخوند است ، اعتراض كرده!
بعد مرحوم راشد را دعوت كردند و آماده شدند براى اينكه به او حمله كنند و خار و خفيفش نمايند . راشد آمد و بعد از سلام و احوالپرسى از او پرسيدند كه اعتراض شما چيست؟
گفت حقيقتش اين است كه خانه را من سالها قبل به قيمت خيلى كم خريده ام و در اين مدت زمان طولانى مخروبه شده و به نظر من قيمتى كه شما پيشنهاد كرده ايد ، زياد است.
راضی نیستم از بيت المال مردم مبلغ بيشترى براى خانه خود بگيرم . وقتی حرف های مرحوم راشد تمام شد ، بهت و تعجّب همه را فرا گرفت.
يكى از اعضاء كميسيون كه از اقليتهاى دينى بود، از جای خودش بلند شد، راشد را بوسيد و گفت اگر دین اسلام اين است من آماده ام براى مسلمان شدن.
جرعه ای از دریا ، جلد ۲ ، صفحه ۶۵۸