تلنگر....
مرحوم شیخ عباس قمی (ره) :
زمستان سردی دریکی ازمساجد مشهدمنبر می رفت.
جمعیت زیادی در مسجد منتظر شیخ بودند، شیخ وقتی وارد مسجد شد، چون پرده را بالا زد که وارد شود
آن جمعیت زیاد را دید از همان جابرگشت و برای سخنرانی وارد مسجد نشد.
وقتی علتش را پرسیدند، فرمود:وقتی که پرده در مسجد را بالا زدمو آن جمعیت کثیر را مشاهده کردم،
در خود حالت وسوسه و خودبینیاحساس کردم.
برای سرکوبی این حالت نفسانی برگشتم.
داستان های صاحب دلان، ج۱
اسارت ها، ما را از حسین جدا می کند...
استاد علی صفایی حائری:
اسارتها را بايد شناخت. وقتى كه من به تجارت، به صنعت، به علم و طبابت و يا فقه و اصول خودم مشغول باشم و در كنار اين شغلها به تربيت مردم و تلقى جديد تودهها فكر نكنم و در كنار شغلها به تربيت مهرههاى كارساز و به جايگزينى آنها فكر نكنم، فقط و فقط خودم را بخواهم و پفك، شيرينى و لباس رنگارنگ و هوسهاى بچههايم را، خوب معلوم است كه ولىّ محصور مىشود و تنها مىماند و معلوم است كه وتر موتور مىگردد.
مشكل در همين اسارتهاست كه ما را از حسين عليه السلام جدا مى كند. معيّت حسين عليه السلام و همراهى او در دنيا و آخرت، رزق معرفت و رزق برائت مىخواهد.
وارثان عاشورا، ص 271
درمحضراستاد
امام خامنه ای (مد ظله العالی):
زندگی احتیاج دارد به آب و به هوا، به خوراک، به فناوری و به همه چیز؛ زندگی به همهی اینها احتیاج دارد، منتها اگرچنانچه بدون ایمان شد، این حیات نیست؛ مرده است. این را قرآن حیات نمیداند. حیات آنوقتی است که این مجموعهی تحرّکات زندگی و عوامل زندگی همراه بشود با حیات؛ حیات چیست؟ آن همین زندگی است درحالیکه با ایمان باشد.
۹۶/۰۶/۰6
شیعه کیست؟
بانو مجتهده امین :
شیعه در صورتی شیعه است که در اخلاق و اعمال تابع امیرالمومنین علی علیهالسلام باشد.
دوستی علامت دارد، باید حتی الامکان خود را شبیه و نزدیک آن حضرت کنیم.
پاداش عظيم مصافحه(دست دادن)
ابوعبيده مي گويد: در سفري، هم كجاوه امام باقر (علیه السلام) بودم، در يك طرف مركب، من بودم و در طرف ديگر مركب، آن حضرت قرار داشت.
هنگام سوار شدن، نخست من سوار شدم، بعد آن حضرت سوار شد، وقتي هر دو ما در جاي خود قرار گرفتيم، آن حضرت به من سلام كرد و مانند مردي كه دوست خود را ديده، مصافحه مي كرد و احوال پرسي مي نمود .
هنگام پياده شدن، آن حضرت زودتر از من پياده مي شد، وقتي كه در زمين قرار مي گرفتيم، آن حضرت به من سلام مي كرد و مانند كسي كه دوستش را تازه ديده، احوال پرسي مي نمود.
من به آن حضرت عرض كردم: اي پسر رسول خدا! شما به گونه اي مي كني، كه هيچ كس از مردم در نزد ما چنين نمي كند، كه اگر يك بار هم آن گونه رفتار كنند، زياد است؟
امام باقر (علیه السلام) فرمود:
آيا نمي داني كه پاداش مصافحه چقدر است؟
همانا مؤمنان با همديگر ملاقات مي كنند و يكي به ديگري دست مي دهد، پس همواره گناهان آن دو مي ريزد، چنانكه برگ از درخت مي ريزد و خداوند به آنها (با نظر رحمت) مي نگرد، تا هنگامي كه از يكديگر جدا شوند.
در روايت ديگر آمده که فرمود:
هرمسلماني كه با برادر مسلمانش ملاقات نموده و با او مصافحه كند و انگشتان خود را داخل انگشتان او نمايد، گناهان آنها مانند برگ درختان هنگام سرماي شديد زمستان، مي ريزند…
اصول کافی،باب المصافحة، حديث 1، ص 179 - ج 2.
فرهنگ یعنی...
- فرهنگ یعنی: عذرخواهی نشانهی ضعف نیست.
- فرهنگ یعنی: کینهها وبال گردن خودمان هستند.
- فرهنگ یعنی: لباس گرانقیمت نشانهی برتر بودن نیست.
- فرهنگ یعنی: به جای قدرت صدا، قدرتِ کلاممان را بالاتر ببریم
- فرهنگ یعنی: القاب ناپسند گذاشتن برای دوست، نشان صمیمیت نیست
- فرهنگ یعنی: هر کتاب یک تجربه است، تجربههایمان را به اشتراک بگذاریم
- فرهنگ یعنی: وجدان کاری داشته باشیم.
- فرهنگ یعنی: چشم و همچشمی را کنار بگذاریم
- فرهنگ یعنی: تفاوت نسلها را درک کنیم
- فرهنگ یعنی: آزادی ما نباید مانع آزادی دیگران شود.
- فرهنگ یعنی: به دیگران زُل نزنیم!
- فرهنگ یعنی: برای دیگران دعا کنیم
- فرهنگ یعنی: به اندازه از دیگران سوال بپرسیم تا دروغ نشنویم
- فرهنگ یعنی: در دورهمیها کسی را سوژهی غیبت کردنمان قرار ندهیم
- فرهنگ یعنی: در جمع از کسی سوال شخصی نپرسیم
- فرهنگ یعنی: کتاب بخوانیم…!
درمحضراستاد
"پند لقمان حکیم به فرزند”
ای جان فرزند؛
هزار حکمت آموختم که از آن،
چهارصد حکمت انتخاب کردم و از آن چهارصد،
هشت کلمه برگزیدم که جامع کلمات است؛
دو چیز را هرگز فراموش مکن؛
“خدا” و “مرگ” را.
دو چیز را همیشه فراموش کن؛
“هنگامی که به کسی خوبی کردی”
“زمانی که از کسی بدی دیدی”
و هر گاه به مجلسی وارد شدی “زبان نگه دار”
اگر به سفره ای وارد شدی “شکم نگه دار”
وقتی وارد خانه ایی شدی “چشم نگه دار”
و زمانی که برای نماز ایستادی “دل نگه دار”
نعل اسب نماد خوش شانسی!(نقش یهود در حادثه کربلا)
مگه امام حسین (ع) در گودال به شهادت نرسیدند پس باید محل دفن حضرت هم همون گودال باشه ! اونایی که رفتن کربلا میدونن بین محل گودال و ضریح مطهر فاصله هست. چرا؟
در کربلا عدهای یهودی به یزید (علیه لعنه) پیشنهاد دادند که بر این پیکر اسب تاخته بشه …
تو گودال نمیشد اسب تاخت. پیکر مطهر امام رو از گودال بیرون کشیدند،بردند یه محل صاف و هموار و ۱۰ اسب که بهشون نعل تازه زده بودند را بر این پیکر تازاندند و ۴۰ نعل اسبی که بر پیکر شهدای کربلا تاخته بودند را به عنوان تبرک از پای اسبها جدا کردند.
بعدها که در دوره قاعونی بغداد میشه مرکز یهودیان، نوادههای همین اشقیاء ، این نعل اسبها رو با افتخار سر درب خونههاشون میزدند که ما از هموناییم .
اینها بعدها کوچ کردند به شبه جزیرهای در اسپانیا ( بنام ایبری ) و همین سنت رو هم باخودشون بردند و نعل اسب رو نماد خوش شانسی معرفی کردند …
حالا یه عده از مردم خودمونم ناآگاهانه نعل اسب رو به عنوان نماد خوش شانسی استفاده میکنن !!!
ابوریحان بیرونی :
ستمهایی که بر حسینبنعلی در کربلا روا شد ، در هیچ ملتی با بدترین افرادشون انجام نشد.
او را با شمشیر و نیزه و سنگ باران از پای در آوردند ، سپس اسب بر بدنش تاختند… تعدادی از این اسبها به مصر رسیدند. بعضی از مردم ، این نعل اسبها را کنده و برای تبرک بر درب خانههای خود نصب کردند و این عمل در میان مردم مصر سنتی شد که بعد از آن هر کسی بالای درب خانه خود نعل اسب نصب میکرد…
در تاریخ نیز آمده ؛
یزید (علیه لعنه) در عصر عاشورا بعد از به شهادت رساندن امام حسین(ع) و یارانش دستور داد اسبها ( که نعل تازه شده بودند) را بر بدن شهدای کربلا تازاندند .
یزیدیان این روز را روز برکت و پیروزی نام نهادند و برای افتخار بر این پیروزی ( قتل خاندان مطهر پیامبر ) و رواج تفکر شیطانی خود نعل اسبهای خود را کندند و در سراسر شهرها و کشورهای مدرن ۱۴۰۰ سال قبل ( شام در عراق ، قسطنطنیه در روم ، ایران و … ) به نشانه پیروزی گرداندند .
این شد سبب آنکه در سرتاسر جهان از ۱۴۰۰ سال پیش تاکنون نعل اسب را نشانهی برکت و شانس و پیروزی میدانند .
اين خرافه به اروپا و اسپانیا هم رسيد. امویان به عنوان تبرک نعل اسب نگه میداشتن و آن را به عنوان شئای باارزش میفروختند اما اروپاییها چون معنی تبرک رو نمیدونستن میگفتن شانس میاره !!!!!
اسرار نهفته دروضو
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در حدیثی می فرمایند : شستن صورت ها و دست ها و مسح سر و پاها در وضو، رازی دارد.
شستن صورت در وضو، یعنی خدایا! هر گناهی که با این صورت انجام دادم، آن را شست وشو می کنم تا با صورت پاک به جانب تو بایستم و عبادت کنم و با پیشانی پاک سر بر خاک بگذارم.
شستن دست ها در وضو، یعنی خدایا! از گناه دست شستم و به واسطه گناهانی که با دستم مرتکب شده ام، دستم را تطهیر می کنم.
مسح سر در وضو، یعنی خدایا! از هر خیال باطل و هوس خام که در سر پرورانده ام، سرم را تطهیر می کنم و آن خیال های باطل را از سر به دور می اندازم.
مسح پا، یعنی خدایا! من از رفتن به مکان زشت پا می کشم و این پا را از هر گناهی که با آن انجام داده ام، تطهیر می کنم.
من لایحضره الفقیه، ج ۲، ص ۳۰۲
گریه وخنده ملائکه
روزی پیامبر اکرم ( صلی الله علیه و آله و سلم ) از جبرئیل پرسیدند آیا ملائکه، گریه و خنده دارند؟
جبرئیل فرمود آری، به سه کس از روی تعجب می خندند و به سه کس از روی ترحم و دلسوزی می گریند.
خنده ملائکه در سه جا است:
1. از کسی که سراسر روز را به سخنان چرند و پرند و یا کارهای بیهوده می گذارند و چون شب شود، نماز عشاء خوانده و باز به بیهودگی خود ادامه می دهد، ملائکه می خندند و می گویند ای بی خبر، از صبح تا شب سیر نشدی، حالا سیر می شوی؟
2. دهقانی که بیل و کلنگ خود را برداشته و به بهانه تعمیر و اصلاح زمین خود، دیوار مشترک بین خود و شریکش را می ساید تا به سهم خود بیافزاید، ملائکه می خندند و می گویند آن زمین به آن پهناور تو را سیر نکرد، این مختصر تو را سیر می کند؟
3. از زنی که خودش را از نامحرم در زمانی که زنده بود نمی پوشانید، بعد از مرگش وقتی که او را در قبر می گذارند بدنش را می پوشانند تا کسی حجم و اندامش را نبیند، ملائکه می خندند و می گویند وقتی که مورد میل و رغبت بود او را نپوشانیدید، حالا که مورد نفرت و انزجار است او را می پوشانید؟
اما گریه ملائکه در سه جا است:
1. بر غریبی که در راه طلب علم و دانش بمیرد.
2. بر زن و مرد سالخورده ای که آرزوی فرزند کنند و خداوند به آنها عطا فرماید و آنها به این سبب خوشحال شوند و گویند او در آخر عمر، به ما خدمت کند و پس از مرگ جنازه ما را تشییع نماید، پس آن فرزند در زمان حیات پدر و مادرش از دنیا برود و ملائکه قبل از پدر و مادر بر او بگریند.
3. بر یتیمی که نیمه شب بیدار شود و گریان سراغ مادر را بگیرد، غافل از اینکه مادرش مرده است، وقتی دایه صدای او را می شنود با صدای خشن فریاد زند چرا گریه می کنی؟
وقتی کودک بینوا صدای دایه را می شنود، به یاد مرگ مادرش می افتد و با نا امیدی ساکت می شود، پس در چنین جایی است که ملائکه به غربت و بی کسی او گریه می کنند.
مواعظ العددیه، صفحه 144
معنای حمد...
روزی جوانی از پدرش پرسید معنی حمد چیست؟
پدرش گفت: پسرم، گمان کن در شهر میروی و سلطان تو را میبیند و سلطان بدون اینکه به او چیزی ببخشی، وزیر را صدا کرده و به تو کیسهای طلا میبخشد.
تو از وزیر تشکر میکنی یا سلطان؟؟
پسر گفت: از سلطان
پدر گفت: معنی شکر هم این است که بدانی هر نعمتی که وجود دارد از سلطان (خدا) است. اگر کسی به تو نیکی میکند او وزیر است و این نیکی به امر خدا است. پس او لایق همه حمدها است.
شهوترانی با انسان و جامعه چه میکند؟
شرافت و شهامت و شجاعت روح در همه كس رشد نمىكند. عزّت و آزادگى و عدالتخواهى و خيرخواه بشر بودن در همه كس رشد ندارد. در انسان شهوتران و عيّاش، اينها رو به زبونى و فرسودگى مىروند؛ در انسان از خود گذشته و از تن رهيده رشد مىكنند.
و لذا در آنجا كه انسان به شهوت و عيش و نوش گراييده است، همه سجاياى انسانى مرده است و انسان در لجن سيّئات اخلاقى فرو رفته است و بدان سبب جامعه و انسانها در راه سقوط مىافتند.
اولياى حقّ حتّى از بسيارى از لذّات مباح چشم مىپوشيدند و از گرفتارى در لذّات حلال نيز پرهيز داشتند، زيرا مىدانستند آنجا كه انسان پاىبند لذّت شد تعالى روح از او گرفته مىشود چه رسد به آنجا كه پاىبند گناه باشد.
استاد مطهری، علل گرایش به مادّیگری، ص177 (با تلخیص)
مرد دهاتی در مسجد!
نقل شده روزی سید هاشم امام جماعت مسجد فرمودند:
روزی پدرم می خواست نماز جماعت بخواند، من هم جزء جماعت بودم.
ناگاه مردی دهاتی وارد شد. از صفوف عبور کرد.
تا صف اول و پشت سر پدرم قرار گرفت.
مؤمنین از این که یک نفر دهاتی در صف اول ایستاده ، ناراحت شدند.
او اعتنائی نکرد، سپس در رکعت دوم نماز در حالت قنوت قصد فرادی کرد و نمازش را به تنهائی به اتمام رساند، همان جا نشست و مشغول نان خوردن شد.
چون نماز تمام شد، مردم از هر طرف به او حمله و اعتراض می کردند. او جواب نمی داد.
پدرم فرمود: چه خبر است ؟
گفتند: مردی دهاتی و جاهل به مسأله آمد صف اول ، و پشت سر شما اقتدا کرد.
آن گاه وسط نماز، قصد فرادی کرده و نشسته ناگه غذا خورد!!
پدرم گفت:چرا چنین کردی؟
در جواب گفت : سبب آن را آهسته به خودت بگویم ، یا در این جمع بگویم؟
پدرم گفت :در حضور جمع بگو!
گفت : من وارد مسجد شدم به امید اینکه از فیض نماز جماعت با شما بهره مند شوم.
چون اقتداء کردم ، دیدم شما در وسط حمد از نماز بیرون رفتید،و در این حال واقع شدید که من پیر شده ام و از آمدن به مسجد عاجز شده ام.
الاغی لازم دارم، پس به میدان الاغ فروشان رفتید، و خری را انتخاب کردید.
دو رکعت دوم در خیال تدارک خوراک و تعیین جای او بودید!!
من عاجز شدم و دیدم بیش از این سزاوار نیست با شما باشم ، لذا نماز خود را به تنهایی تمام کردم. این را بگفت و رفت ..
پدرم بر سر خود زد و ناله کرد و گفت:
این مرد بزرگی است او را بیاورید!من با او کار دارم .
مردم رفتند که او را بیاورند، ناپدید شده بود و دیگر دیده نشد…
حکایتها و پندهای عارفانه
رسیدن شفاعت بعد از سیصدهزارسال عذاب
امير المومنين عليه السلام فرمودند:
به دستورات خدا عمل کرده و اطاعت کنيد وبه پشتوانه شفاعت ما گناه نکنيد و کيفر خداي بزرگ را کوچک نشماريد، زيرا به برخي از گناهکاران (از شيعه) شفاعت ما نمي رسد مگر بعد از اينکه سيصد هزار سال عذاب شوند!
منابع:
معاني الأخبار: 288/ ح 2
بحار 6: 154/ ح 9
تلنگر....
آهنگری با وجود رنج های متعدد عمیقاً به
خدا عشق می ورزید..
روزی کسی از او پرسید:
چگونه میتوانی خدایی را که اینهمه رنج نصیبت کرده دوست داشته باشی؟
آهنگر گفت:
وقتی تکه آهنی را در کوره قرار میدهم و آن را روی سندان می گذارم و می کوبم تا وسیله ای بسازم؛
اگر به صورت دلخواهم درآمد میدانم که مفید خواهد بود, اگرنه آن را کنار میگذارمهمین باعث شده که همیشه به درگاه خداوند دعا کنم که پروردگارا, مرا در کوره های رنج قرار بده، اما کنار نگذار…
خدمت به پدر مادر
جوانی به محضر رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) رسید و عرض کرد: ای رسول خدا! خیلی مایلم در راه خدا بجنگم.
حضرت فرمود: در راه خدا جهاد کن؛ اگر کشته شوی زنده و جاوید خواهی بود و از نعمت های بهشتی بهره مند می شوی و اگر بمیری، اجر تو با خداست.
چنانچه زنده برگردی، گناهانت بخشیده شده و مانند روزی که از مادر متولد شدی، از گناه پاک می گردی.
جوان عرض کرد: ای رسول خدا! پدر و مادرم پیر شده اند و می گویند: ما به تو انس گرفته ایم و راضی نیستند من به جبهه بروم.
پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: در محضر پدر و مادرت باش. سوگند به آفریدگارم! یک شبانه روز در خدمت پدر و مادر بودن، بهتر از یک سال جهاد در جبهه جنگ است.
( البته در صورتي كه جهاد واجب عيني نباشد بلكه واجب كفائي باشد )
« بحارالأنوار ، جلد 52/74 »
دعای پیامبر اکرم(ص)در حق زنان با حجاب
پروردگارا!
زنانی که خود را پوشیده نگه میدارند ، مشمول رحمت و غفران خود بگردان.
«مستدرک الوسایل، ج۳ ، ص۲۴۴»
وقتی اجل فرا برسد...!
روزی ابوحنیفه، پیشوای حنفی ها، از امام صادق علیه السلام پرسید:
چرا حضرت سلیمان در میان آن همه پرندگان، محل آب را از هدهد جویا شد؟
امام علیه السلام فرمود: چون هدهد آب را در زیر زمین می بیند همانگونه که شما روغن را در شیشه می بینید.
ابوحنیفه روبه اصحاب خود کرده و خندید!
امام فرمود:چرا می خندی؟
گفت:بدین جهت که بر تو پیروز شدم.
امام فرمود :چگونه پیروز شدی؟
گفت:پرنده ای که آب را در زیر زمین می بیند چگونه دام را در میان خاک نمی بیند که به دام گرفتار می گردد؟!
امام علیه السلام فرمود:آیا نمی دانی وقتی که قضا و قدر آمد، چشم را می پوشاند و انسان واقعیت ها را به خوبی درک نمیکند وخطرات را متوجه نمیشود؟.
بحار،ج 14، ص 116 و ج 64، ص 21.