در محضر صحیفه
دعای هشتم - فراز دوم
خدایا از تو میخواهمدر کشمکش درونی «من»میان حق و باطلمیان عقل و هوی
پناهم باشی.
خدایا پناهم باش که شیطاناین موجود فعال و خستگی ناپذیر که روز و شب نمی شناسداین بنده ات را به مخالفت با مسیر هدایت نکشاند.که خلاف هدایت حرکت کردن رسیدن به ضلالت و گمراهی است
خداوندا پناهم باشدر مخالفت کردن «من» با هوای نفسو تبعیت کردن «من» از هدایت و یاریم کن در رسیدن به سعادت
و دوری از شقاوت.
خداوندا پناهم باش در هر صبح
پناهم باش در هر شب
پناهم باش در هر لحظه
یک پناهگاه دائم و پیوسته
خدایا پناهم باش
حتی در آن لحظه که فکر
مخالفت کردن با هدایت
و تبعیت از هوی در «من»
جان میگیرد
ای مطمئمن ترین و محکم ترین پناهگاه
یتیم نوازی امیرالمؤمنین(ع)
قنبر مى گوید: روزى امـام عـلى عـلیه السّلام از حال زار یتیمانى آگاه شد، به خانه برگشت و برنج و خـرمـا و روغـن فـراهـم كـرده در حـالى كـه آن را خـود بـه دوش كـشـیـد، مـرا اجـازه حمل نداد، وقتى به خانه یتیمان رفتیم غذاهاى خوش طعمى درست كرد و به آنان خورانید تا سیر شدند.
سـپـس بـر روى زانـوهـا و دو دسـت راه مـى رفـت و بـچـّه ها را با تقلید از صداى بَع بَع گوسفند مى خنداند،
بچّه ها نیز چنان مى كردند و فراوان خندیدند.
سپس از منزل خارج شدیم.
گفتم : مولاى من، امروز دو چیز براى من مشكل بود.
اوّل : آنكه غذاى آنها را خود بر دوش مبارك حمل كردید.
دوم : آنكه با صداى تقلید از گوسفند بچّه ها را مى خنداندید.
امام على علیه السّلام فرمود:
اوّلى براى رسیدن به پاداش، دوّمـى بـراى آن بـود كـه وقـتـى وارد خـانه یتیمان شدم آنها گریه مى كردند، خواستم وقتى خارج مى شوم، آنها هم سیر باشند و هم خندان.
شجره طوبى ص 407 ؛ دُرَرُ المطالب
زیاداستغفارکنید
آیت الله مجتهدی تهرانی (ره):
روایت دارد کسی که زیاد استغفار کند، استغفاره زیاد چهار خاصیت دارد:
اول «جَعَلَ اللهُ لَهُ مِن کُلِّ هَمٍّ وَ غَمٍّ فَرَجاً» انسان گاهی بیخودی غصه اش می شود. هرچه هم که فکر مےکند که چه شده که من گرفته ام خیلی ناراحتم نمےفهمد.
در این حال تسبیح را بردار و صد بار استغفار کن، حالت جا مےآید، من امتحان کردم گاهی غم و غصه انسان را می گیرد، نگو یک شیعه ای در کربلا یا در نجف یا بغداد یا در فلسطین یا در هر جایی از دنیا، از دنیا رفته است و من به این خاطر ناراحتم، در روایت هم دارد کہ اگر فقط در شرق عالم یک مومنی از دنیا برود در غرب عالم یک مومنے دیگر محزون مےشود.
دوم «وَ مِنْ کُلِّ خَوْفٍ امْناٰ» مےگویند زلزله می آید، آمریکا می آید، اینها همه اش حرف است. استغفار کن. وقتی کہ بمب مےآمد من در خانہ استغفار مےکردم بمب آمد و به امام زاده یحیۍٰ اصابت کرد، قوطی زردچوبه ی منزل ریخت، اما ما هیچ طوریمان نشد.
سوم «وَ مِنْ کُلِّ ضیقٍ مَخرَجاً» سفته هایت عقب افتاده، صاحبخانه جوابت کرده، استغفار که بکنۍ، راحت مےشوی.
به بنده خدایی چک هایش عقب افتاده بود شب غصه اش شده بود که چه کار کند، نصف شب از خواب بیدار شد به در خانه خدا رفت از خدا گفت: خدایا آبروی من در بازار در خطر است. خودت کارم را درست کن
صبح دم در حجره رفت، یک نفر از رفقا آمد و همان مقدار پول را به او داد و گفت: من این پول را پیش تو امانت می گذارم اگر لازمش داشتی خرج کن هر وقت خواستم چند روز جلوتر به تو تلفن مےزنم.
چهارم «وَ یَرزَقَهُ اللهُ مِنْ حَیْثُ لٰا یَحْتَسِبُ» از جایی که گمان ندارید پول بہ شما مےرسد، پس اگر رزق مےخواهید استغفار ڪنید. رزق هم همش پول و پله نیست رزق معنوے مهمتر است.
شما استغفار می کنید و امشب می خواهید به مشهد بروید، تنها هم هستید، یڪ همسفر خوب کنار شما می نشیند. این رزق است. یک عالم یا انسان متدین بازارے کنار شما مےنشیند. این رزق است. زن خوب رزق است. عروس خوب رزق است. داماد خوب رزق است. همسایه خوب رزق است. دوست خوب رزق است.
ما خیال می کنیم که رزق یعنی پول، استغفار ڪه مےکنی ، داماد خوب گیرت می آید. استغفار کنے، همسایه خوب نصیبت می شود، مسجد خوب گیرت می آید، خانه ات جایے می رود که کنار خانه ات یک مسجد خوب است.
مکالمه دو جنین(دو قلو) در شکم مادر
اولی: تو به زندگی بعد زایمان اعتقاد داری؟
دومی: آره حتما. یه جایی هست که می تونیم راه بریم شاید با دهن چیزی بخوریم.
اولی: امکان نداره.
ما با جفت تعذیه می شیم. طنابشم انقد کوتاهه که به بیرون نمی رسه. اصلا اگه دنیای دیگه هم هست چرا کسی تاحالا از اونجا نیومده بهمون نشونه بده.
دومی: شاید مادرمون را ببینیم
اولی: مگه تو به مامان اعتقاد داری؟ اگه هست پس چرا نمی بینیمش
دومی: به نظرم مامان همه جا هست. دور تا دورمونه.
اولی: من مامانو نمی بینم پس وجود نداره.
دومی: اگه ساکتِ ساکت ،باشی صداشو می شنوی و اگه خوب دقت کنی حضورشو حس می کنی….؛
أ فی الله شک فاطر السماوات و الارض:
آیا در خداوند،پدید آورنده آسمان ها و زمین شک است.
حدیثی از امیرالمومنین(ع) روی سنگ قبر مستشرق آلمانی
خانم آنه ماری شیمل (Annemarie Schimmel) پژوهشگر، اسلامپژوه، خاورشناس و مولویشناسِ سرشناسِ آلمانی است.
این پژوهشگرِ معروفِ آلمانی ﻣﻰﮔﻮﻳﺪ:
ﻣﻦ ﺑﺨﺸﻰ ﺍﺯ ﻛﺘﺎﺏ ﻣﺒﺎﺭﻙ «صحیفه سجادیه» ﺭﺍ ﺑﻪ ﺯﺑﺎﻥ ﺁﻟﻤﺎﻧﻰ ﺗﺮﺟﻤﻪ ﻭ ﻣﻨﺘﺸﺮ ﻛﺮﺩﻩﺍﻡ.
ﻭﻗﺘﻰ ﻣﺸﻐﻮﻝ ﺗﺮﺟﻤﻪ ﺍﻳﻦ ﺩﻋﺎﻫﺎ ﺑﻮﺩﻡ، ﻣﺎﺩﺭﻡ ﺩﺭ ﺑﻴﻤﺎﺭﺳﺘﺎﻥ ﺑﺴﺘﺮﻯ ﺑﻮﺩﻭ ﻫﺮ ﻭﻗﺖ ﻛﻪ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺳﺮ ﻣﻰﺯﺩﻡ، ﭘﺲ ﺍﺯ ﺁﻥ ﻛﻪ ﺍﻭ ﺑﻪ ﺧﻮﺍﺏ ﻣﻰﺭﻓﺖ، ﺩﺭ ﮔﻮﺷﻪﺍﻯ ﺍﺯ ﺍﺗﺎﻕ ﺑﻪ ﻛﺎﺭ ﭘﺎﻛﻨﻮﻳﺲِ ﺗﺮﺟﻤﻪﻫﺎ ﻣﺸﻐﻮﻝ ﻣﻰﺷﺪﻡ.
ﺍﺗﺎﻕ ﻣﺎﺩﺭﻡ ﺩﻭ ﺗﺨﺘﻰ ﺑﻮﺩ.
ﺩﺭ ﺗﺨﺖ ﺩﻳﮕﺮ، ﺧﺎﻧﻤﻰ ﻣﺘﻌﺼّﺐ ﺑﻪ ﻣﺬﻫﺐ ﻛﺎﺗﻮﻟﻴﻚ، ﺑﺴﺘﺮﻯ ﺑﻮﺩ.
ﻭﻗﺘﻰ ﻓﻬﻤﻴﺪ ﻣﻦ ﺩﻋﺎﻫﺎﻯ ﺍﺳﻠﺎﻣﻰ ﺭﺍ ﺗﺮﺟﻤﻪ ﻣﻰﻛﻨﻢ، ﺩﻟﮕﻴﺮ ﺷﺪ ﻭ ﮔﻔﺖ:
«ﻣﮕﺮ شما ﺩﺭ ﻣﺴﻴﺤﻴﺖ ﻭ ﻛﺘﺐ ﻣﻘﺪّﺱِ ﺧﻮﺩﺗﺎﻥ ﻛﻤﺒﻮﺩﻯ ﺩﺍﺭﻳﺪ ﻛﻪ ﺑﻪ ﺩﻋﺎﻫﺎﻯ ﺍﺳﻠﺎﻣﻰ ﺭﻭﻯ ﺁﻭﺭﺩﻩﺍید؟!»
این ماجرا گذشت.. تا اینکه ﻛﺘﺎﺏ ﭼﺎﭖ ﺷﺪ.. یک ﻧﺴﺨﻪ از کتاب را ﺑﺮﺍیِ این خانم ﻓﺮﺳﺘﺎﺩﻡ.
ﻳﻚ ﻣﺎﻩ ﺑﻌﺪ، این خانمِ متعصّبِ مسیحی ﺑﺎ بنده ﺗﻤﺎﺱ ﮔﺮﻓﺖ ﻭ ﮔﻔﺖ:
«خانم شیمل! ﺻﻤﻴﻤﺎﻧﻪ ﺍﺯ ﻫﺪﻳﻪ ﺍﻳﻦ ﻛﺘﺎﺏِ ارزشمند ﻣﺘﺸﻜّﺮﻡ؛ از وقتی این کتاب صحیفه سجادیه را به من دادهاید، ﻫﺮ ﺭﻭﺯ ﺑﻪ ﺟﺎﻯ ﺩﻋﺎﻫﺎﻯِ ﻛُﺘُﺐ ﻣﻘﺪّﺱِ ﺧﻮﺩﻣﺎﻥ، از روی این کتاب ﻣﻰﺧﻮﺍنم!»
بر روی سنگ قبرِ این اندیشمندِ آلمانی، خانم آنه ماری شیمل، پس از فوتش، طبق وصیتش، حدیث معروفِ امیرالمومنین به زبان عربی نوشته شده است:
النَّاسُ نِیَامٌ، فَإِذَا مَاتُوا انْتَبَهُوا.
مردم خوابند، و هنگامی که بمیرند بیدار میشوند.
زیارت حسین(ع) باعث «افزایش رزق» و «شادی» می شود!
امام صادق(علیه السلام):
حسين(علیه السلام) را زيارت كنيد اگر چه سالی یکبار؛ زيرا هر كس به زيارتش رود در حالى كه حق آن حضرت را بشناسد و منكر نباشد(یعنی قبول امامت و واجب الطاعة بودن)، عوضی کمتر از بهشت ندارد، و روزى و رزقش وسعت پيدا مىكند، و در همين عالم خداوند متعال در ازاى زيارتش به او در دنيا فرح و سرور مىدهد.
کامل الزیارت ص 151
گفتگوی سید علی آقا قاضی، با اجنه
آیت الله قاضی: شما طایفهی جن بر چه مذهبی هستید؟
جن: ما اجنه همانند انسانها، دارای مذاهب و فرق گوناگون (یهودی، نصرانی و مسلمان) هستیم، جز این که اجنه مسلمان، همگی شیعه اثنی عشری هستند و هیچ جنّی، سنی نیست.
آیت الله قاضی: عجب! به چه علت؟
جن: چون ما اجنه، دارای عمری طولانی هستیم و هم اکنون در بین ما هستند، کسانی که در قضیه غدیر خم حاضر بودند و مشاهده کردند که پیامبر دست علی را بالا گرفت و فرمود: «ألا من كنت مولاه فهذا علیّ مولاه».
با این اوصاف چگونه می توانیم، سنی شویم.
هزار و یک کلمه، کلمه 335
کار خیر خود را کم دست نگیرید
آیت الله بهجت (ره) :
کار خیر خود را کم دست نگیرید ،در هرکار خیری خود را به قدر نخود هم شده شریک کنید،شاید همان کارخیر بی ریا قبول و باعث نجاتتون شد.
ضمن اینکه انجام کار خیر توفیق آور است
(توفیق زیارت، رفیق خوب، همسر و فرزند خوب و..
انجام کارخیر اول ، کار خیر دوم را براتون ارمغان میاره و این خیر دائمی باعث سعادتمندی و نجات انسان میشه..
در حدیث داریم فرزند صالح میخواهی زیاد صدقه بده..صدقه دادن زمینه نسل صالح است..
صدقه تا هزار سال و تا ۷ نسل روی انسان اثر میگذارد.
فضائل الصدقه/ مهدی قاضی زاده،ص143
مریضی عذاب است یا رحمت؟
امام رضا (علیه السلام):
مریضى، براى مؤمن سبب رحمت و آمرزش گناهانش مى باشد و براى کافر عذاب و لعنت خواهد بود.
سپس افزود: مریضى، همیشه همراه مؤمن است تا آن که از گناهانش چیزى باقى نماند و پس از مرگ آسوده و راحت باشد.
بحارالأنوار: ج 78، ص 183، ح 35،
ثواب الأعمال: ص 175.
گفتگوی جمجمه انوشیروان باامیرالمومنین (ع)
از عمار نقل شده كه: روزي امير المومنين عليه السلام در مسير خود به جبهه ي صفين وارد شهر مدائن شده و در ايوان كسرى فرود آمد در حالى كه دلف بن بحير با آن حضرت بود. بعد از خواندن نماز، با جماعتى از اهل ساباط حركت كرد و به دلف بن بحير فرمود: تو هم با ما حركت كن . همه با هم حركت كردند و از تمام منزل ها و كاخ هاى كسرى بازديد كردند و به دلف فرمود: كسرى در اين مكان فلان چيز را داشت و در آن مكان فلان چيز را گذاشته بود.
دلف تمام اخبار غيبى آن حضرت را تصديق كرد و گفت : يا امير المومنين ! چنان خبر مى دهى گويا خود شما آن چيزها را در آن جاها گذاشته ايد.
در بين حركت خود، به جمجمه پوسيده اى رسيدند. به يكى از اصحاب فرمود: اين جمجمه را بردار و داخل ايوان بياور. خود حضرت هم داخل ايوان شدند و نشستند. بعد فرمود: طشت آبى بياوريد و جمجمه را داخل آن بگذاريد.
سپس رو به آن جمجمه كرد و فرمود: ترا قسم مى دهم خبر دهى من كيستم و تو چه كسى هستى ؟ در اين حال جمجمه با زبان فصيح با زبان فصيح گفت : اما تو امير المومنين و سيد وصيين و امام متقين هستى و من هم بنده تو كسرى انوشيروان (پادشاه بزرگ دنيا) مى باشم .
حضرت احوال او را پرسيد. در جواب گفت : يا على ! من پادشاهى عادل و مهربان براى رعيت بودم ؟! ظالم نبودم و از ظلم ديگران هم ناراحت مى شدم ؟! اگر چه حضرت محمد صلى الله عليه و آله و سلم در زمان پادشاهى من متولد شده و كوشش زيادى كردم كه به او ايمان آورم . ولى رياست و حكومت و عشق به دنيا مرا مشغول كرد و آخر الامر به دين مجوس از دنيا رفتم . چقدر سخت است كه نعمت بزرگ رسالت و رهبرى را از دست دادم و به او ايمان نياوردم و خود را از سعادت و بهشت محروم كردم .
اما خداوند با اين كيفر، مرا از عذاب و آتش نجات داد؛ زيرا در ميان رعيت با عدل و انصاف رفتار مى كردم ؟! اگر چه در دوزخ هستم ولى آتش بر من حرام است و مرا نمى سوزاند. دائما حسرت مى خورم كه چرا ايمان نياوردم ؛ زيرا اگر ايمان آورده بودم الان در رديف دوستان و طرف داران شما به حساب مى آمدم .
منابع:
لئالى ، ج ۴، ص ۳۲۷
بحارالانوار، ج 41 ،ص213-214
منهاج البراعه، ج 4، ص 272
سخت ترين مصيبت خاندان سيدالشهداء عليه السلام
امام سجاد علیه السلام فرمود:
سخت ترین مصیبت های ما در شام بود…
حضرت برای نعمان بن منذر مدائنی توضیح داد:
در شام ماموران در حالی که شمشیرهای خود را برهنه و نیزه ها را استوار کرده بودند بر ما حمله می کردند و نوک نیزه بر ما می زدند و ما را در میان جمعیت اهل شام نگه می داشتند، در حالی که ساز و طبل می زدند و شادی می کردند.
سرهای شهدا را میان زنهای ما قرار دادند و سر عمویم عباس علیه السلام را در مقابل عمه هایم زینب و ام کلثوم علیهما السلام نگه داشتند و سر برادرم، علی اکبر علیه السلام و سر پسر عمویم قاسم علیه السلام را در کجاوه ی خواهرانم سکینه و فاطمه علیهما السلام می آوردند و با سرها بازی می کردند و چه بسیار سرها به زمین می افتاد و در میان دستها و پاهای چهارپایان قرار میگرفت.
از بالای بام ها آتش و آب بر سر ما می ریختند. وقتی آتش به عمامه ام افتاد چون دستهایم را به گردنم بسته بودند، نتوانستم آن را خاموش کنم ، پس عمامه ام سوخت و آتش به سرم رسید و سرم را نیز سوزانید.
از طلوع آفتاب تا نزدیک غروب ما را با ساز و آواز در برابر چشم مردم در کوچه و بازار گردش دادند و میگفتند:
ای مردم! بکشید اینها را که در اسلام هیچگونه احترامی ندارند.
ما را از شتران پیاده کردند و به یک ریسمان بستند. پس ما را از در خانه ی یهودی و نصاری عبور دادند و به آنها گفتند:
اینها کسانی هستند که پدرانشان پدران شما را کشتند و خانه های آنها را ویران کردند. امروز شما تلافی کنید. ای نعمان، تمام یهودیان و نصاریان هر چقدر خواستند از خاک و سنگ و چوب بسوی ما افکندند.
ما را به بازار برده فروش ها بردند و خواستند ما را به جای غلامان و کنیزان بفروشند، ولی خداوند این موضوع را برای آنها میسر نساخت.
ما را در مکانی منزل دادند، که سقف نداشت، روزها از گرما و شبها از سرما و گرسنگی و ترس از کشته شدن در عذاب بودیم.
منبع:
رمز المصیبه به نقل از تذکره الشهدا، صفحه ۴۱۱
سوگنامه آل محمد صفحه ۴۰۸
ناسخ التواريخ صفحه ۳۰۴
مراقب چشمانت باش!
جوانی به حکیمی گفت:
وقتی همسرم را انتخاب کردم،در نظرم طوری بود که گویا خداوند مانندش را در دنیا نیافریده است…
وقتی نامزد شدیم،بسیاری را دیدم که مثل او بودند …
وقتی ازدواج کردیم، خیلیها را از او زیباتر یافتم…
چند سالی را که را با هم زندگی کردیم، دریافتم که همه زنها از همسرم بهتراند.
حکیم گفت: آیا دوست داری بدانی از همه اینها تلختر و ناگوارتر چیست؟
جوان گفت: آری
حکیم گفت:
اگر با تمام زنهای دنیا ازدواج کنی،احساس خواهی کرد که سگهای ولگرد محله شما از آنها زیباترند.
جوان با تعجب پرسید:
چرا چنین سخنی میگویی؟
حکیم گفت: چون مشکل در همسر تو نیست. مشکل اینجا است که وقتی انسان قلبی طمعکار و چشمانی هیز داشته باشد و از شرم خداوند خالی باشد، محال است که چشمانش را به جز خاک گور چیزی دیگر پر کند.
آیا دوست داری دوباره همسرت زیباترین زن دنیا باشد؟
جوان گفت: آری
حکیم گفت: مراقب چشمانت باش!
صبر یعنی...
صبر به معنای حفظ نفس از اضطراب و جزع و سکون و آرامش یافتن آن است.(1)
البته در اذهان عمومی صبر، به معنای سکوت کردن و تسلیم شدن و دست کشیدن از تلاش است اما با بررسی منابع اسلامی روشن می شود که صبر بر خلاف این برداشت غلط، به معنای ایستادگی در برابر حوادث و درگیری مداوم با مشکلات می باشد.
از پیامبر اکرم (ص) روایت شده که از جبرئیل پرسیدند: معنی صبر چیست؟
جبرئیل گفت: صبر آن است که در سختی صبر پیشه کنی، چنان که در خوشی هستی، و در تهیدستی آن چنان که در بی نیازی ، و در بلاها چنان که در سلامتی هستی، صبر کنی و از حال خود و بلایی که به تو رسیده است، نزد هیچ مخلوقی شکایت نکنی.(2)
پیامبر اکرم (ص) صبر را سه قسم کرده است:
صبر بر معصیت و صبر بر طاعت خدا و صبر بر مصیبت(3) منظور از صبر بر طاعت ایستادگی در برابر مشکلات اطاعت فرمان الهی است، مثل صبر در برابر انجام فرائض مانند نماز و روزه و غیره.
منظور از صبر بر معصیت ، ایستادگی در برابر هوا و هوس و ترک معصیت و نافرمانی خدا است. منظور از صبر بر مصیبت، مقاومت در برابر ناملایمات زندگی و بلایای طبیعی و بیماری ها و مشکلات زندگی است. البته صبر بر معصیت مهم تر و سخت تر از همه می باشد.
این ضعف اخلاقی در اسلام از اهمیت خاصی برخوردار است، به طوری که در قرآن مجید بیش از هفتاد بار وارد شده و نزدیک به نهصد حدیث از پیامبر اکرم (ص) و ائمه معصومین (ع) درباره آن آمده است. (4)
منابع:
1 – التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج6، ص 206.
2 – معانی الاخبار، ص 261.
3 – بحارالانوار ، ج 68، ص 77.
4 – مکارم شیرازی، اخلاق در قرآن ، ج2، ص 446 – 447.
درمحضراستاد
علامه محمد تقی جعفری :
ورود به پيشگاه خداوند كه در اذهان عمومى مرگ ناميده مى شود،
سعادت عظمايى است كه براى انسان هاى حسابگر، در زندگى همواره مورد انتظار است…
چرا گناههای کوچک عذاب بیشتری دارند؟
کوچک و بی اهمیت شمردن گناه، موجب تبدیل آن به گناه کبیره می شود.
به علت اینکه:
گناه کوچکی که یکبار یا دو بار انجام شود، اثر کمی در دل می گذارد، ولى چون تکرار شد، تکرار آن به تدریج در دل اثر قوی مى گذارد، چنان که قطره هاى آب که مکرر بر سنگى بیفتد آن را سوراخ مى کند و همین قدر آب اگر یکدفعه بر آن ریخته شود اثر نمى کند.
همینطور انجام گناه کوچک باعث میشود که ما موجب اهمیت کار گناه خود نشویم،
به مثال توجه کنید:
اگر کسى سنگى به سوى ما پرتاب کند، ولى بعدا پشیمان شده و عذرخواهى کند، ممکن است او را ببخشیم، ولى اگر سنگ ریزه اى به ما بزند و در مقابل اعتراض بگوید:
این که چیزى نبود بابا، بى خیالش!
او را نمى بخشیم، زیرا این کار، از روح استکبارى او پرده بر مى دارد و بیانگر آن است که او گناهش را کوچک مى شمرد.
یکی دیگر از امورى که گناه کوچک را به گناه بزرگ تبدیل می کند، آن است که گنهکار مهلت خدا و مجازات نشدن سریع خود را دلیل رضایت خدا بداند !!
اگر هر روز حسابگری نکنیم این تخلفات جمع میشود، کار دست آدم میدهد، و کم کم مانع از ورود آدم به صراط مستقیم و انجام توبه میشود.
لذا امام کاظم(علیه السلام) فرمودند: هر شب که خواستی ادارهی کار را تعطیل کنی و بخوابی، حساب کن از صبح تا حالا چکار کرده ای، اگر تخلف کردهای فورا توبه کن، اگر تخلف نکردهای سپاسگزاری کن و دوباره ادامه بده…
منابع:
ملا مهدی نراقی- ترجمه جامع السعادات (علم اخلاق اسلامى) جلد4- صفحه 99-104
حجت الاسلام محسن قرائتی- گناه شناسی
دستورالعملی برای رهایی از غفلت
آیت الله سید علی قاضی می فرمود:
مواظبت تامه به فرائض خمسه و سائر فرائض در احسن اوقات؛
و سعی کردن که روز به روز خشوع و خضوع بیشتر گردد؛و تسبیح صدیقه طاهره ـ صلوات الله علیها ـ بعد از هر نماز؛
و خواندن آیه الکرسی بعدازهر نماز
و سجده شکر و خواندن سوره «یس» بعد از نماز صبح؛
و خواندن سوره «واقعه» در شبها؛
و مواظبت بر نوافل لیلیه؛
و قرائت مسبّحات در هر شب قبل از خواب و خواندن معوذات در شفع و وتر و استغفار هفتاد مرتبه در آن و ایضاً بعد از صلاة عصر؛
و این ذکر را بعد از صلوات صبح و مغرب یا در صباح و عشاء ده دفعه بخوانید: «لا إله إلا الله وحده لا شریک له، له الحمد و له الملک و هو علی کل شیء قدیر، أعوذ بالله من همزات الشیاطین و أعوذ بک ربی أن یحضرون إن الله هو السمیع العلیم.»
مدتی به این مداومت نمائید بلکه حالی رخ دهد که طالب استقامت شوید إن شاء الله تعالی.
جسارت ساربان به بدن مبارک اباعبدالله(ع)
روزى در مراسم حجّ زنى چون دیگر مسلمانها مشغول طواف کردن بود،درحالتیکه دستش از آستین لباسش بیرونُ نمایان بود،که ناگاه مرد بوالهوسى که او نیز مشغول طواف بود چشمش به آن زن افتاد و دید که دستش نمایان است ، نزدیک او آمد و دست خود را بر روى مُچ دست زن کشید.
در این لحظه به قدرت خداوند متعال دست مرد هوسباز بدست آن زن بى مبالات چسبیده شد؛ و هر چه تلاش کردند نتوانستند دست خود را از یکدیگر جدا سازند.
افرادى که درحال طواف بودند،اطراف این زنُ مرد جمع شدند و هرکس به نوعى فعالیّت کرد تا شاید دست هاى این دو نفر را از یکدیگر جدا کنند، ولى سودى نبخشید؛ و در اثر ازدحام جمعیت، طواف قطع گردید.
بعد از آنکه ناامید گشتند، فقهاء و قضات آمدند و هر یک به شکلى نظریّه اى صادر کرد:
بعضى گفتند:
باید دست زن قطع شود ؛ چون دستش را ظاهر گردانیده و سبب فساد و گناه شده است و برخى گفتند: بلکه مرد مقصّر است؛ و باید دست او قطع گردد.
چون بین آنهااختلاف نظر پیدا شدُ نتوانستند این مشکل را حلّ نمایند ، به ناچار در جستجوى فرزندان رسول خدا صلوات اللّه علیهم اجمعین بر آمدند؛ و سؤال کردند که کدام یک از ایشان در مراسم حجّ مشارکت کرده است؟
گفته شد:
حضرت ابا عبداللّه حسین صلوات الله علیه شب گذشته وارد مکّه شده است؛ و تنها او مىتواند مشکل گشا باشد.
وقتى حضرت اباعبداللّه علیهالسلام در آن جمع حضور یافت، امیر مکّه خطاب به حضرت کرد و گفت: یابن رسول اللّه!نظر شما درباره این مرد و زن چیست؟
حضرت رو به جانب کعبه ی الهى نمود و دست هاى خود را به سمت آسمان بلند کرد و دعائى را زمزمه نمودند ؛ چون دعاى حضرت خاتمه یافت دست مرد از زن جدا شد.
امیر مکّه پرسید:اکنون آنها را چگونه مجازات کنیم؟امام حسین صلوات الله علیه فرمودند : دیگر مجازاتى بر آن ها نیست، (زیرا خداوند توانا آنها را مجازات نمود).
آنچه که جانسوز است اینست که آن شخص «سلیم بن کلبکوفی» نام داشت و پس از این واقعه به پای حضرت افتاد و گفت از خدا میخواهم عمری به من دهد که بتوانم جبران کنم.
سالها بعد در غروب واقعه ی عاشورا زمانی که قتلگاه رها شده بود سلیم ساربانی بود که از آنجا عبورش افتاد و انگشتر حضرت چشمانش را گرفت و چون هرچه سعی کرد موفق به درآوردن آن نشد دست به خنجر برد و انگشت را با انگشتر ربود…
منابع:
تهذیب الاحکام جلد ۵ صفحه ۴۷۰ ح ۲۹۳
مناقب ابن شهرآشوب جلد ۴ صفحه ۵۱
اسرار الشهادة جلد ۲ صفحه ۱۴۵۳_۱۴۶۰
اثبات الهداة، جلد ۵ صفحه ۲۰۵
ناسخ التواريخ جلد۴صفحه ۱۹ به نقل از مدينة المعاجز
بحارالانوار، جلد ۴۵ صفحه ۳۱۱
معالى السبطين، جلد۲ صفحه ۶۱
عوالم امام حسين علیه السلام صفحه ۳۰۲
تلنگر....
شخصی در تاریکی شب، در حال دعا با سوز و گداز الله الله می گفت
شخصی نزد آن دعا کننده آمد و گفت:
آن قدر الله الله می گویی و جواب نمی شنوی. چرا اصرار می کنی؟
این همه سوز و دعای بی اثر بس است.
آن شخص ناامید و افسرده شد و دلش شکست.
در عالم خواب حضرت خضر را دید که به او فرمود:
چه شده الله الله نمی گویی مگر از راز و نیاز پشیمان شده ای؟
آن شخص گفت: آخر هر چه می گویم، جواب نمی شنوم، بنابراین ناامید شده ام.
حضرت خضر فرمود: مگر باید جواب خدا را از در و دیوار بشنوی؟
همین که الله الله می گویی معنایش این است که
جذبه ای خدایی ، تو را خوانده و از جانب معشوق تو را به خود کشانده است.
نی، که آن الله تو، لبیک ماست
آن نیاز و سوز و دردت، پیک ماست.
ترس و عشق تو کمند لطف ماست
زیر هر یا رب تو لبیکهاست.
پس از این معانی و هشدار، فهمید آن ندا از شیطان است و نباید ناامید از حق شد
که این الله الله دلیل راه یابی و پذیرش به آن درگاه است.